به گزارش خبرگزاری شبستان، فریدون توللی در شیراز به دنیا آمد. والدینش از تیرهٔ توللی طایفه عملهٔ قشقایی بودند. پس از پایان دورۀ آموزشهای دبستانی و دبیرستانی در این شهر، وارد دانشگاه تهران شد و در سال ۱۳۲۰ در رشتۀ باستانشناسی دانشکده ادبیات این دانشگاه فارغالتحصیل گردید. سپس به کار باستانشناسی روی آورد و تا امرداد ۱۳۳۲ چندی رئیس ادارۀ باستانشناسی استان فارس بود.
توللی، پس از شهریور ۱۳۲۰ وارد فعالیتهای سیاسی شد و به نوشتن مقالات سیاسی در نشریات حزب توده و مجموعۀ سیاسی طنزآمیزی با نام «التفاصیل» پرداخت. توللی پس از کودتای ۲۸ امرداد از فعالیتهای سیاسی دست شست و در کتابخانۀ دانشگاه پهلوی شیراز به کار مشغول شد. توللی بر اثر آشنایی با نیما یوشیج در شعر بهشیوهً جدید گرایش یافت و به یکی از پیشروان آن تبدیل شد. دفترهای شعر «رها» و «نافه» او محصول همین دوران است. وی بعدها به مخالفت با فرم آزاد نیمایی پرداخت و مجموعهای از غزل و قصیده به شیوۀ قدیم را با نام «پویه» منتشر کرد.
توللی با زبان فرانسه آشنایی داشت و اشعاری از شاعران فرانسهزبان را به فارسی برگرداندهاست. او سرانجام پس از سالها بیماری قلبی در سال ۱۳۶۴ درگذشت. همسر وی مهین توللی بود که از آنها سه فرزند به نامهای نیما و فریبا و رها بهجای ماندهاست. توللی بهخاطر علاقۀ زیادش به نیما نام او را بر نخستین فرزند خود میگذارد. ویژهنامهٔ توللی در شمارهٔ هشتاد و پنج مجلهٔ بخارا با مقالاتی از محمدرضا شفیعی کدکنی، محمد افشینوفایی، مهدی فیروزیان و... در زمستان ۱۳۹۰ منتشر شدهاست.
شعر توللی عمدتاً شعری عاشقانه، رمانتیک و احساساتی است: با تصاویر، واژهها و ترکیبهای فریبندۀ خوشاهنگ، که با بیان شاعرانۀ احساسات فردی، بیش از هر چیز از کامجوییهای جسمانی سخن میگوید؛ و توفیق وی در شاعری، بهسبب همین شعرهاست. توللی در سرودن شعر عاشقانه به شیوۀ نو، روزگاری پیشرو و نظریهپرداز بودهاست و در این زمینه سهم بزرگی دارد.
شعر"بلم" از مشهورترین آثار توللی است:
بلم ، آرام چون قویی سبکبار
به نرمی بر سر کارون همی رفت
به نخلستان ساحل ، قرص خورشید
ز دامان افق بیرون همی رفت
شفق ، بازیکنان در جنبش آب
شکوه دیگر و راز دگر داشت
به دشتی بر شقایق ، باد سر مست
تو پنداری که پاورچین گذر داشت
جوان ، پاروزنان بر سینه ی موج
بلم می راند و جانش در بلم بود
صدا سر داده غمگین ، در ره باد
گرفتار دل و بیمار غم بود
"دو زلفونت بود تار ربابم
چه می خوای ازین حال خرابم
تو که با ما سر یاری نداری
چرا هر نیمه شو آیی بخوابم "
درون قایق از باد شبانگاه
دو زلفی نرم نرمک تاب می خورد
زنی خم گشته از قایق بر امواج
سر انگشتش به چین آب می خورد
صدا ، چون بوی گل در جنبش باد
به آرامی به هر سو پخش می گشت
جوان می خواند و سرشار از غمی گرم
پی دستی نوازش بخش می گشت :
"تو که نوشُم نئی نیشُم چرایی
تو که یارم نئی پیشُم چرایی
تو که مرهم نئی زخم دلم را
نمک پاش دل ریشم چرائی "
خموشی بود و زن در پرتو شام
رخی چون رنگ شب نیلوفری داشت
ز آزار جوان دلشاد و خرسند
سری با او ، دلی با دیگری داشت
ز دیگر سوی کارون زورقی خُرد
سبک ، بر موج لغزان پیش می راند
چراغی ، کور سو می زد به نیزار
صدایی سوزناک از دور می خواند
نسیمی این پیام آورد و بگذشت :
"چه خوش بی مهربونی از دو سربی "
جوان نالید زیر لب به افسوس :
"که یک سر مهربونی درد سر بی "
«فریدون توللی» از شاعران بنام معاصر است که موسسه انتشارات «نگاه» اشعار او را درهیجدهمین شماره شعر زمان ما به کوشش «فیض شریفی» به چاپ رسانده است.
نظر شما