«لب خط قرمز» اسماعیل امینی منتشر شد

خبرگزاری شبستان: کتاب «لب خط قرمز» مجموعه طنزهای مطبوعاتی و داستان‌های کوتاه اسماعیل امینی منتشر شد.

به گزارش خبر گزاری شبستان به نقل از پایگاه خبری حوزه هنری،  اسماعیل امینی درباره مجموعه «لب خط قرمز» گفت: تعدادی از نوشته‌های کتاب «لب خط قرمز» را از نثرهایی که در مطبوعات نوشتم، انتخاب کردم؛ آن‌هایی را انتخاب کردم که خیلی زمان‌مند نیستند و فقط مصرف روزمره ندارند و می‌توانند ماندگار باشند.


وی افزود: تعداد دیگری از نوشته‌های این مجموعه داستان کوتاه است. یک قالب دیگر که در این کتاب به چشم می‌خورد کار خودم است و آن هم گفت‌وگوهای انتزاعی است یعنی مناظره‌هایی بین چیزهایی که حرف نمی‌زنند به عنوان مثال مناظره بین برج آزادی با برج میلاد و یا مناظره بین اسکناس کهنه و نو.

این شاعر و طنزپرداز درباره محتوای کتاب «لب خط قرمز» خاطرنشان کرد: دعوای این کتاب سر این بوده است که آن چیزهایی که خط قرمزهایی برساخته است و مورد نظر سیاستمداران است، در نظام اعتقادی و فکری ما اعتباری ندارد.

وی در ادامه اظهار داشت: این کتاب می‌خواهد این را نشان دهد که ما خود حریم‌هایی داریم که آنها مربوط به بنیان‌های اعتقادی و مقدسات واقعی ماست. کتاب «لب خط قرمز» می‌گوید آن مقدسات جعلی که سیاستمداران درست کردند برای طنزپردازان، جامعه و متفکران اهمیتی ندارد. 

نمونه ای از طنزهای این کتاب: 

عریضه‌نویسی از طویله

خرها مشاغل کاذب ندارند

خرها با آنکه داخل آدم حساب نمی‌شوند اما خیلی از انحرافات و کج‌رفتاری‌های آدمیان را ندارند.

مثلاً‌ خرها هیچ وقت بی‌کار نیستند و از آن مهم‌تر مشاغل کاذب ندارند؛ نه در کنار خیابان بساط سیگار‌فروشی دارند، نه لیدر باشگاه‌های فوتبال می‌شوند‌، نه دلالی بلدند که بروند از قراردادهای چرب و شیرین پورسانت بگیرند و نه آن‌قدر عقل و شعورشان می‌رسد که مشاور چند تا بنگاه اقتصادی گردن‌کلفت باشند و با پیمانکاران و مشتریان آن بنگاه دل بدهند و قلوه بستانند.

نه دلواپس می‌شوند و نه تجمع غیرقانونی برگزار می‌کنند و نه انتقاد و اعتراض بدون شناسنامه مطرح می‌کنند. اصلا‌ً راستش را بخواهید، خرها هیچ وقت به هیچ چیز اعتراض ندارند که هیچ، حتی از هیچ چیزی انتقاد هم نمی‌کنند؛ سر به زیرند و پا به راه و صبور و سرسنگین!

عبور از خط قرمز؟ هرگز!

تشویش اذهان؟ بعید‌الامکان!

نشر اکاذیب؟ حاشا و کلا! کلاً تکذیب می‌شود از بیخ و بُن!

با این همه هیچ کس قدرشان را نمی‌داند و هیچ وقت از زحمات آن‌ها قدردانی نمی‌شود.

من خودم بارها دیده‌ام که از عوامل تولید برنامه‌ها و سریال‌های موفق و حتی ناموفق و درپیتی تقدیر می‌شود، از بازیگر و نابازیگر، از نویسنده و کارگردان و تهیه‌کننده و خوانندۀ تیتراژ، از دلال‌ها و کارچاق‌کن‌ها و ربایندگان لقمه‌های چرب و پروژه‌های نون و آب‌دار تقدیر می‌شود، اما هرگز از هیچ خری تقدیر نمی‌شود؛ با آنکه خرها در اغلب فیلم‌ها به‌ویژه فیلم‌‌ها و سریال‌های تاریخی، نقش‌های کلیدی را بازی می‌کنند.

خر‌ها حتی اگر از بی‌کاری، دچار افسردگی بشوند و از گرسنگی شکمشان به قار و قور بیفتد، عقلشان آن‌قدر قد نمی‌دهد که از راه خرید و فروش مقالات و پایان‌نامه‌های دانشگاهی، کسب و کار راه بیندازند.

حالا شما وسط دعوا نرخ تعیین نکنید و نفرمایید که خر کجا و فعالیت علمی و پژوهشی کجا؟

در مَثَل مناقشه نیست برادر جان! مگر این همه دلالی که در کنار مراکز دانشگاهی نعره می‌زنند که‌: مقاله و پایان‌نامه و پروژه خریداریم همه‌شان پروفسورند؟

ای عزیز! ای خوانندۀ باانصاف! ای مخاطب فرهیخته! تو که می‌دانی هیچ خری در شبکه‌های اجتماعی فیلتر‌شده فعالیتی ندارد؛ نه عکس‌های لایک‌خور و چشم‌نواز منتشر می‌کند و نه هو و جنجال راه می‌اندازد. تو که می‌دانی در تولید و انتشار و بازاریابی شایعات، رد‌ّپای هیچ خری نیست؛ تو که می‌دانی در ماجرای این همه نشریاتی که تعطیل شده‌اند، ما هیچ نقشی نداشته‌ایم؛ نه مطلب بوداری نوشته‌ایم و نه هیچ وقت از مطالب بودار دیگران عصبانی شده‌ایم و یقه‌درانی کرده‌ایم.

تو که از کمالات ما باخبری، چرا از زدن یک لایک بی‌قابلیت دریغ می‌کنی؟ حالا اگر می‌گویی که علامت لایک یک جوری شبیه کارهای بی‌ادبی است، چرا یک پیام تأیید نمی‌فرستی؟ چرا یک پیج طرفداران راه نمی‌اندازی؟ یک کمپینی، حرکتی، تجمعی، فیلم مستندی، بیانیه‌ای‌، سیل پیامکی، زنگ موبایلی، آهنگ پیشوازی، چیزی!

یعنی این همه خدمات ما‌، به اندازۀ جست‌وخیز و مسخره‌بازی آن دی‌جیِ سرخوش و آن مطربی دیجیتالی هم نمی‌ارزد که توجه اذهان عمومی را جلب کند و محبوبیت مردمی پیدا کند؟

کد خبر 691119

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha