به گزارش خبرنگار مهدویت خبرگزاری شبستان، حجت الاسلام و المسلمين محسن قرائتي، مفسر قرآن کریم در سخنرانی با عنوان «ويژگي های امام خمينی(ره)» آورده است:
من از ويژگى هاى امام چند تا را يادداشت كردم، برايتان بگويم. گرچه خيلى ها هم مى دانند.
اولين ويژگى: طرح حكومت اسلامى، ولايت فقيه
مجلس در همه دنيا هست. رييس جمهور در همه دنيا هست. آنچه كه در ايران هست و جاى ديگر نيست، «ولايت فقيه» است. ولايت يعنى حكومت. والى شهر يعنى حاكم شهر. توليت مدرسه، يعنى حكومت مدرسه دست چه كسى است؟ والى، توليت، ولايت...
حالا يك محاسبه عقلى هم برايتان بگويم. هرچه شما گفتيد من مى گويم. چون نسل نو هستيد و تحصيلكرده. جامعه رهبر مى خواهد يا نمى خواهد. هر جامعه اى كار به ايران نداريم. اصولًا جمعيت رهبر مى خواهد يا نمى خواهد. حالا خوب يا بد! رهبر مى خواهد. يعنى اگر نباشد هرج و مرج مى شود.
نياز جامعه به رهبر و حاكم
اميرالمومنين مى فرمايد: «لَا بُدَّ لِلنَّاسِ مِنْ أَمِيرٍ» (نهجالبلاغه/ص82) حتماً يك اميرى مى خواهد. «بَرٍّ أَوْ فَاجِر» (نهج البلاغه/ص82) چه خوب، چه بد. پس ببينيد. جامعه رهبر مى خواهد. رهبر جامعه بايد به جامعه بخورد، يا نخورد. بايد هماهنگ باشد. يعنى اگر جامعه اسلامى است، بايد رهبرش هم اسلام شناس باشد. اسلام شناس كه شد، اسلام شناس يا عادل باشد، يا فاسق. كدام باشد؟ عادل باشد. خيلى خوب! ولايت فقيه يعنى جامعه رهبر مى خواهد، رهبرش هم چون امت اسلامى است، رهبرش هم بايد اسلام شناس باشد، اسلام شناس هم بايد عادل باشد. ولايت فقيه همين است. يعنى يك اسلام شناس عادل زمام حكومت دستش باشد. چيز خاصى هم نيست. اگر از شما بپرسند آقا ولايت فقيه چيست؟ جواب مى دهيم مردم هر جاى كره زمين يك امينى مى خواهند. حتى حديث داريم اگر سه نفر با هم مسافرت مى روند يكى رئيس باشد، يكى از آنها حرف آخر را بزند، يعنى اگر اختلاف شد بگويند ببين، يا آراء اكثريت، يا اگر درگيرى شد هر كسى يك چيز گفت، يك نفر را داور و حَكَم قرار بدهند. در همه بازى ها هم داور دارد. 1- پس جامعه رهبر مى خواهد. 2- چون جامعه مسلمان هستند، رهبرش هم بايد اسلام شناس باشد. در اسلام شناس ها هم عادل و فاسق داريم. بايد رهبرش. يك مجتهد عادل حكومت را دست بگيرد. كه اگر وزرا، وكلا، سفرا، مسئولين نظامى، انتظامى، هر كس اختلافى داشت، حرف آخر را او بزند. و بداند حرف آخرى هم كه مى زند روى هوا و هوس نباشد. ولايت فقيه اين است چيز خاصى هم نيست. حالا اين ولايت فقيه براى اسلام است.
سابقه ولايت فقيه در اديان پيشين
اين مسئله ولايت فقيه براى اسلام نيست. قبل از اسلام پيغمبر اولوالعزم عيسى بوده، قبل از عيسى، موسى بوده است. موسى كتابى داشته، كتاب آسمانى موسى اسمش تورات بوده است. حالا من اين آيه را برايتان بخوانيم. (مائده 44). ببينيد كه اين مسئله ولايت فقيه چه سابقه اى در اديان قبل داشته است. «بسم الله الرحمن الرحيم». قرآن مى فرمايد: «إِنَّا» به درستى كه ما «أَنْزَلْنَا» را شما معنا كنيد. نازل كرديم، «إِنَّا أَنْزَلْنَا التَّوْراهَ» تورات را هم كه مى دانيد يعنى چه. ما كتاب تورات را نازل كرديم. «فيها» يعنى چه؟ در آن، در تورات «هُدىً وَ نُورٌ» هدايت و نور در تورات و كتاب آسمانى هست. در كتاب آسمانى تورات هدايت و نور بوده است. حالا بعد تحريفاتى هم متأسفانه شده است. «يَحْكُمُ بِهَا» حكومت مى كند. «بِهَا» يعنى به همين تورات، «النَّبِيُّونَ» بعد مى گويد: «النَّبِيُّونَ» نبيون چه كسانى هستند. «الَّذينَ أَسْلَمُوا» بعد مى گويد: «وَ الرَّبَّانِيُّونَ» بعد مى گويد: «وَ الْأَحْبارُ»، «النَّبِيُّونَ» يعنى انبياء، «الرَّبَّانِيُّونَ وَ الْأَحْبارُ» يعنى علماء، ببينيد آيه قرآن است. سوره مائده آيه 44.
بحث اين است كه ولايت فقيه مخصوص اسلام نيست. ما نازل كرديم تورات را، در تورات هدايت و نور است. «يَحْكُمُ» دو تا معنا دارد. يا حكومت مى كند، يا حَكَميت، داورى مى كند. حالا فرق نمى كند. قاضى هم باشد و داور باشد، داورى هم از شئون حكومت است. حكومت مى كند به اين تورات پيغمبران و علما. يعنى حكومت علما براساس تورات. ما تورات را فرستاديم، كه طبق تورات حكومت كنند هم پيغمبرها، هم علما. يعنى حكومت علما براساس كتاب آسمانى. ولايت فقيه هم همين است. ولايت فقيه يعنى چه؟ يعنى فقيهى طبق قرآن بر مردم حكومت كند. هر وقت هم اين فقيه يك گناه از او سر زد، اتوماتيك از همه پست ها مى افتد. يعنى ديگر لازم نيست، جلسه اى بگيرند، عزل كنند. خود به خود عزل مى شود. عزل مى شود. با استبداد چه فرقى مى كند؟ استبداد يك نفر حكومت مى كند، با زور. فقيه يك نفر حكومت مى كند با عدالت. من اين را قبلًا هم گفتم، سالهاى قبل اجازه بدهيد تكرار كنم.
يك جوانى، يك كسى يك وقت از من پرسيد كه فرق بين شاه و ولايت فقيه چيست؟ زمان شاه قدرت دست شاه بود، الآن قدرت دست ولى فقيه است. آن يك نفر بود و آن هم يك نفر. گفتم: قصه يوسف را شنيدى؟ گفت: بله. ديگر حالا قصه يوسف را همه ايرانى ها بلد هستند. وقتى زليخا عاشق يوسف شد، درها را بست. وقتى يوسف ديد درها را مى بندد و زليخا قصد بدى دارد، يوسف چه كرد؟ فرار كرد. وقتى يوسف داشت فرار مى كرد، زليخا چه كرد؟ او هم دنبالش كرد. هر دو مى دويدند. فرق اين دو تا چيست؟ يعنى هم يوسف مى دويد و هم زليخا. هر دو مى دوند. يوسف مى دويد كه گناه نكند. زليخا مى دويد كه گناه بكند. دويدن، دويدن است. هر دو مى دويدند. قرآن هم مى گويد: هردو مى دويدند. «وَ اسْتَبَقَا الْباب» (يوسف/ 25) «اسْتَبَقَا» يعنى مسابقه گذاشتند. «باب» يعنى در. به سمت در هر دو دويدند. يكى مى دود كه گناه نكند، يكى مى دود كه گناه بكند.
ولايت فقيه، بر مبناى رضاى خدا و حق و عدالت
ما زمان شاه، به شاه بله قربان مى گفتيم، الآن هم به ولايت فقيه بله قربان مى گوييم. هر دو بله قربان است. منتهى شاه فاسق بود، فقيه عادل است. شاه نظر شخصى اش را مى گفت. فقيه نظر پيغمبر(ص) را مى گويد. هدف شاه راضى كردن آمريكا بود. هدف فقيه رضاى خداست. بله قربان گفتن، به عادلى كه نظر اسلام را براى رضاى خدا مى گويد، فرق مى كند به بله قربان، به فاسقى كه نظر شخصى اش را براى رضاى آمريكا مى گويد.
ويژگي دوم: امام اهل مبارزهى قلمى بود.
يك نامردى پيدا شد، به اسلام حمله كرد. كتابى نوشت. نقل شد امام درس هايش را تعطيل كرد، كشف اسرار نوشت. كشف اسرار كتابى است كه امام خمينى(ره) نوشت در جلوى آن شبهات. يعنى پاسخگوى شبهات. مبارزه قلمى.
ويژگي سوم: اخلاص
يكى از ويژگى هاى امام، اخلاصش بود. مسئلهى اخلاص. اين مهم است كه براى خدا بود. يك قصه برايتان بگويم.
يك وقتى يك استاد دانشگاهى تهران با يك نوارى آمد. گفت كه عوامل ايجاد موج چيست؟ چگونه مى شود در جامعه موج انداخت؟ يك بودجه اى تعيين كردند براى اين پژوهش و تحقيق. چه كنيم در جامعه موج بياندازيم؟ گفتم: مگر بنا است موج بياندازيد؟ گفت: نه مثلًا امام خمينى(ه) موج انداخت. گفتم: امام خمينى(ره) كه نمى خواست موج بياندازد. او مى خواست به وظيفه شرعى اش عمل كند، در انجام وظيفه شرعى موج افتاد. مثل يك خانم، يك آقا يا يك خانم وقتى مى رود لباس بشويد هدفش لباس شستن است. منتها وقتى مى رود لباس بشويد عرق بدنش هم در مى آيد. غذايش هم هضم مى شود. ورزش هم مى كند. ولى هدف چيست؟ ما كه سجده مى رويم هدف ما بندگى خداست. منتهى وقتى آدم در حال سجده رفت، خون هم به مغز بهتر مى رسد. هيچ كس در وقت سجده اگر با او مصاحبه كنند آقا «سمع الله لمن حمده» الله اكبر! غرض شما چيست؟ غرض بنده اين است كه خون به مغز من برسد. هدف سجده براى خداست. منتهى در حال سجده بهترين وقتى است كه خون به مغز هم مى رسد. هدف امام(ره) كه موج نبود. هدف ابراهيم اين بود كه تبر برداشت بتها را شكست، منتهى موج افتاد. امام حسين(ع) هدفش اين بود كه گفت: «إنى أريد أن آمر بالمعروف» (مجموعه ورام/ ج 2/ ص 11) من مى خواهم امر به معروف كنم. نهى از منكر كنم. حكومت بنى اميّه منكر است. من بايد رژيم را بردارم. منتهى در مبارزه با بنى اميّه كربلا پيدا شد موج هم افتاد. يك خرده اينها را گفتيم. استاد دانشگاه هم آدم خوب و با انصافى بود. گفت: راست مى گويى؟ گفت: پس چرا ميليون ها تومان پول براى اين كار گذاشتند؟ گفتم: خوب پول را نمى دانند چه كنند؟ مى گويند: برو يك پژوهش انجام بده. ما الآن در دانشگاه ها خيلى پژوهش بى خاصيت داريم. راجع به يك موضوعى تحقيق مى كنند كه هيچ خاصيّتى براى فرد و جامعه ندارد. ما هم يك سؤال هايى مى كنيم كه هيچ خاصيتى ندارد. مثلًا مى پرسند: آقا اين حديث از امام حسن(ع) است يا امام حسين(ع)؟ حالا چه فرق دارد؟ مثل كسى كه آمده نماز جمعه، بگوييم: ببخشيد با كدام شيرها وضو گرفتى؟
حالا يا با اين شير، آبش يكى است. سؤال هايى كه هيچ خاصيّتى ندارد و سؤال هاى لغو است. متأسفانه مذهبى ها هم به اسم دين اين سؤال ها را مى كنند. حالا... يكى از ويژگى هاى امام اخلاص بود. براى موج اين كار را نكرد. اصلًا هرجا كه مطرح مى شد خودش را كنار مى كشيد.
يكى از علماى تهران، خدا رحمتش كند، مرحوم سروش محلّاتى از علماى تهران بود، يك مدتى هم كنار شهر ما راوند، روحانى راوند بود. از علماى تهران، ايشان شاگرد امام بود. خودش دو هزار تومان چهل، پنجاه سال پيش پول داد رسالهى امام را چاپ كرد. يعنى مرجعى شد كه تا بعد از مرجعيّت هم رساله نداشت. يك زمانى كه طرفدارهاى شاه عكس امام را پاره مىكردند، من خودم از امام شنيدم، فرمود: بگذاريد عكس من را پاره كنند، شما روى عكس من هيچ حساسيّتى نشان ندهيد. ما هدفمان اسلام است. نه عكس خودمان! يك وقت امام مىخواست راه برود، نگاه مىكرد افرادى پشت سر او هستند. فرمود: آقا بفرماييد برويد. شما عروس كه نمىبريد. خوب برويد من تنها مىروم. دَنگ و فَنگ و رسالهاش را چاپ كند. عكسش را چاپ كند.!
به امام گفتند: آقا اين همسايهى شما روضه مىخواند، يك شب روضه برويد. گفت: مىخواهم روضه بروم، ولى چون همسايه لب در ايستاده نگاه نگاه مىكند، من مىترسم براى نگاه او روضه بروم. قصد خدا در من نباشد. من مىخواهم اگر روضه مىروم براى خاطر خدا بروم. نه به خاطر اينكه حالا كه نگاه كرد، پس برويم يك چند دقيقهاى روضهاش بنشينيم. چون آخر بعضىها نگاه مىكنند. اخلاص امام!
يك روز يكى از علما در يك ماجرايى به امام گفت: حوزهى نجف سنگين شده است، حوزهى قم سبك! فرمود: چرا؟ گفت: چون طلبههاى با سواد نجف مىروند، طلبههاى نو و مبتدى، طلبههاى تازهكار قم مىايستند. حوزهى قم براى بچههاى طلبه مىشود. حوزهى نجف دانشمندان مىشود. امام فرمود: سبك چيست؟ سنگين چيست؟ در چه فكرى هستى؟ آن عالم مىگفت: حدود دو، سه ساعت، امام با من صحبت كرد، كه كسى فكر كند اين كار را بكنيم، سنگين است. اين كار را بكنيم سبك است. اين حرفها چيست؟
ادامه دارد...
* برگرفته از کتاب حدیث انتظار(1) – مجموعه کتاب های تبلیغ معارف مهدوی معاونت تبلیغ و ارتباطات مرکز تخصصی مهدوی
نظر شما