به گزارش خبرنگار خبرگزاری شبستان از رشت، دوران دفاع مقدس یکی از طولانی ترین جنگ های دوران معاصر در منطقه شمرده می شد، در این دوران جوانان بسیاری از خاک وطن به مناطق جنگی اعزام شدند، جوانانی که از زیبایی های زندگی شان از جمله درس، دانشگاه،خانواده و جانشان گذشتند و آزادی وطن را به بهای جانشان برای ما به ارمغان آوردند.
جانبازان برگ زرینی از تاریخ دفاع مقدس و ازیادگاران بس ارزشمند دوران توپ، تانک، خون و ایثار و شهادت هستند،
امروز جانبازانی در جامعه هستند که قطع نخاع بوده و یا چشم، دست و دیگر اعضای بدنشان را از دست داده و بر روی تخت آرمیده اند، آزادی و پیشرفت امروز را مدیون ایثارگری های جوانانی هستیم که در دوران انقلاب و بعد از آن از تمام هستی زندگی شان گذشتند و رفتند تا ایران همواره سربلند و سرافراز باشد.
در این گزارش گفتگوی ویژه ای با شجاع شیرزاد جانباز 15 درصدی، دوران دفاع مقدس و مسئول ماشین آلات راهداری و حمل و نقل جاده ای شهرستان رشت انجام شده است در این مصاحبه این جانباز غیور گیلانی خاطرات شیرین دوران دفاع مقدس که خود در اکثر عملیات ها حضور داشته را اینگونه بیان کرده است:
ایثار و یکرنگی در جبهه های نبرد موج می زد
شجاع شیرزاد، با اشاره به حضورش در عملیات های متعدد دوران دفاع مقدس اظهار کرد: 23 ساله بودم که عازم جبهههای نبرد علیه دشمن بعثی عراق شدم.
وی با بیان اینکه بعد از 45 روز آموزش فشرده نظامی در رامسر، سال 61 به منطقه اعزام شدم گفت: با ورود به منطقه در پادگان دوکوهه اندیمشک دوهفته، تحت نظارت فرماندهان ویژه آموزش دیده و برای مبارزه در گردان ها ساماندهی شدیم. بعد از آموزشهای ویژه به خط مقدم و عملیات فتح المبین اعزام که نخستین حضورم در جبهه و دفاع از کشور بدین شکل رقم خورد.
مسئول ماشین آلات راهداری و حمل و نقل جاده ای شهرستان رشت تصریح کرد: دشت عباس، دهلران، مهران، فکه، شوش، رقابیه و ... از جمله مناطقی بود که در دوران دفاع مقدس حضور داشته و در عملیات های آن شرکت کرده ام.
وی با لبخند شیرینی حاصل از خاطرات شیرین و به یاد ماندنی دوران دفاع مقدس، خاطرنشان کرد: ایثار و مقاومت جوانان ایران در آن مناطق را در هیچ کجای جهان نمی توان دید.
شیرزاد ادامه داد: دادن ماسک به همرزم، کمک، اولویت دادن به دیگران، پاکی، جان فشانی ها و یک رنگی در انجا موج می زد و نمی توان در وقت اندک با واگویی، آن دوران را درک کرد.
وی به عملیات های ویژه جبهه و خون پرداخت و افزود: عملیاتها با موفقیت انجام شد و جوانان بسیاری شهید و جانباز شدند، در عملیات فکه بود که ارتش عراق متلاشی شد و یک تانک نفربر 106 همراه توپ به دست من افتاد.
این جانباز گیلانی به دوست و همراهش غلام حق پرست که جزء نیروهای گردان شهدا بود اشاره و تصریح کرد: بیرون فکه تعدادی از نیروهای عراقی می خواستند از کنار ما عبور کنند، در نگاه نخست فکر کردیم که نیروهای خودی هستند اما بعد متوجه شدیم نیروهای دشمن بوده، من به این گروه نزدیک شده و نارنجک انداختم و همرزمم با توپ تانک آنها را هدف قرار داد.
وی اذعان کرد: در آن زمان که در منطقه دشت عباس این رویداد رخ داد، دچار موج گرفتگی شدم، و با حضور نیروهای نجف الاشرف، تعدادی از عراقی ها اسیر و تجهیزاتشان نیز به دست ما افتاد.
شیرزاد به عملیات بیت المقدس اشاره و اضافه کرد: گردان ما جایگزین ارتش شد، و ما با حضور در رود کارون و این منطقه حدود 20 روز درگیر نیروهای عراقی بودیم. نیروهای عراقی آن طرف رودخانه و ما این طرف بودیم آنها ترانه می خوانند و ما نیز برایشان ترانه های ایرانی می گذاشتیم و با آرپیچی به ما حمله ور می شدند.
چندین روز خواب و غذا نداشتیم
وی اظهار کرد: تقریبا ساعت یازده شب بود که مسئولیت 106 به همراه یک سرباز و 20 گلوله برای حضور در عملیات بیت المقدس به من واگذار شد. با ورود به منطقه خوئین، در حال عبور از پلی که در آن مسیر احداث کرده بودند، بودیم که متاسفانه عمق آب بالا آمد و آب پل را برد، بعضی از نیروهای ما که در حال گذر از روخانه بودند، داخل آب افتاده و شهید شدند، ولی من که با تانک نفربر در ابتدای پل بودم سریع به عقب برگشتم و با توکل الهی نجات یافتم.
شیزاد اذعان کرد: خرمشهر و جاده آبادان به خرمشهر در دست عراقی ها بود، همه نیروها در تلاش بودند تا خرمشهر آزاد شود.
مسئول ماشین آلات راهداری و حمل و نقل جاده ای شهرستان رشت تصریح کرد: سریعا در آن زمان توسط جهاد پل رودخانه کارون احداث شد و بالاخره عملیات بیت المقدس آغاز و عده ای از نیروها شهید و جانباز شدند.
وی اظهار کرد: در برخی از عملیاتها بود که چندین شبانه روز، خواب و همچنین غذا نداشتیم چرا که نیرهای عراقی ماشین غذای ایران را مورد هدف قرار داده و نابود می کردند.
مسئول ماشین آلات راهداری و حمل و نقل جاده ای شهرستان رشت تصریح کرد: به چشم دیدیم، در آن زمان تقریبا 15 هزار نفر از نیروهای عراقی در آب رودخانه کارون که سرعتش حدود 80 کلیومتر بود جانشان را از دست دادند.
وی با بیان اینکه با تلاش و کوشش خرمشهر آزاد شد، اذعان کرد: بعد از آن نیروهای ایرانی راهی شلمچه شده و عملیات های دیگر را شروع کردیم، یک عده از جوانان ما وارد خاک عراق شدند.
شیرزاد به آغاز عملیات رمضان اشاره و اظهار کرد: در این عملیات بود که از ناحیه پشت و کمر مجروح شدم، نیروهای عراقی وارد خاک ما شدند و با تیر خلاص آنهای که مجروح بودند را شهید می کردند هم نیروهای خودشان و هم نیروهای زخمی ایرانی را، وهمچنین به چشم دیدیم که با لودر نزدیک 50 نفر را در یک جا دفن می کردند.
وی اضافه کرد: خلاصه در حالی که مجروح بودم، دو تا تیر خلاص به دو طرف پهلوهایم زدند و دیگر متوجه نشدم و شب بعد ظاهرا لودر عراقی ها به ما نرسیده و نیروهای ایرانی که شهید شده بودند را به سردخانه انتقال دادند.
مراسم تدفینم در رشت برگزار شد/ با لباس آبی بیمارستان فرار کردم
این جانباز گیلانی با تاکید بر اینکه در آن روزها هوای آبادن به حدی گرم بود که آب به جوش می آمد گفت: در بین جنازه ها من در داخل سردخانه زنده شدم و یکی دیگر از شهدا نیز مثل من در بین 200 نفر زنده شد و من با دیدن او از حال رفتم و آن شهید که ظاهرا فرمانده یکی از گردان ها بود من را با نفس مصنوعی احیا کرد.
شیرزاد خاطرنشان کرد: با سرمای شدید سردخانه هر دو در حال انجماد بودیم، در حالی که فکر می کردیم در کشور عراق هستیم، با کوبیدن محکم در، سرباز بعد از مدتی در را باز کرد و با دیدن ما از حال رفت.
وی اضافه کرد: ما هر سه راهی بیمارستان شرکت نفت آبادان شدیم، و بعد به بیمارستان رازی اهواز منتقل شذم و در آن بیمارستان سه ماه بستری شدم و از خانواده ام خبری نداشتم، آنها در اندیشه اینکه من در آن عملیات مفقود الاثر شدم برای من مراسم تدفین برگزار کردند.
مسئول ماشین آلات راهداری و حمل و نقل جاده ای شهرستان رشت اظهار کرد: از بیمارستان رازی با لباس آبی فرار و وارد یک مغازه لباس فروشی شدم از آن درخواست لباس و کرایه ماشین کردم. مغازه دار با خوشرویی برخورد کرد و گفت: «شما دارید از خاک وطن و ناموس این سرزمین دفاع می کنید» و به من لباس و همچنین کرایه ماشین داد.
وی با اشاره به اینکه همسر و دخترم در منزل عمه ام زندگی می کردند اظهار کرد: هنگامی که از اهواز به رشت رسیده و به علی آباد رفتم هنگام پیاده شدن از اتوبوس، همسرم به همراه دختر ۱۱ ماهه ام تا من را دید از حال رفت و افتاد.
شیرزاد به عملیات های برون مرزی و خاطرات تلخ و شیرین آن دوران اشاره کرد و افزود: در عملیات های متعدد دوران دفاع مقدس حضور داشتم از ناحیه کتف و نخاع( به دلیل وجود ترکش) آسیب دیدم و بدین سبب از بنیاد15 درصد و از ارتش 10 درصد جانبازی گرفتم اما هرگز از امتیازات جانبازی ذر زندگیم استفاده نکرده ام.
آری، دوران دفاع مقدس دارای خاطرات تلخ و شیرین بسیاری به عظمت دریای بی کران است، هستند جانبازانی که قطع نخاع بوده و یا هنوز آثار ترکش های جنگ بر جسمشان هویداست و شب و روز از درد، خواب و آرام ندارند، امیدواریم همه ما قدران خون شهدا و جانبازان باشیم و همواره در راه دفاع از وطن و اسلام با وحدت و هم دلی با وجود تحریم ها و توطئه های دشمنان کوشا باشیم و اجازه نفوذ به هیچ احدی به خاک وطن و تجاوز به فرهنگ ایران اسلامی را ندهیم.
گفتگو از سمیه بشارتی
نظر شما