به گزارش گروه اندیشه خبرگزاری شبستان به نقل از طلیعه: حجت الاسلام دکتر علیرضا پیروزمند، عضو هیئت علمی فرهنگستان علوم اسلامی قم درباره بحث روش در حوزه علوم انسانی اسلامی و در پاسخ به این سؤال که آیا فلسفه گرایی باعث نمی شود مبانی بر روش شناسی در علوم انسانی اسلامی ارجحیت پیدا کند، گفت: باید فلسفه گرایی را معنا کنیم. اگر فلسفه گرایی به معنای ایجاد عقلانیت منطقی و علمی به عنوان پشتوانه تحول علوم انسانی باشد، امری ضروری و قطعی است که اگر آن را در اختیار نداشته باشیم استحکام استنتاجات در مباحث علوم انسانی عقیم خواهد بود و به همین دلیل ضعف در تحول علوم انسانی رخ می دهد.
وی افزود: اما نکته ای که در عین تاکید و اصرار بر ضرورت فلسفه و نگاه فلسفی در در تحول علوم انسانی می توان داشت حداقل دو ملاحظه دارد: اول اینکه نگاه فلسفی نباید ذهن ما را منحرف کند به اینکه تحول علوم انسانی فقط با تکیه بر استنتاجات عقلی صورت می گیرد و بی نیاز از نقل و وحی هستیم که این گذرگاه خطرناکی خواهد بود زیرا در تحول انسانی مهم ترین دغدغه، اسلامی سازی علوم انسانی است و اسلامی سازی صرفا با تکیه بر نگرش فلسفی رخ نمی دهد.
پیروزمند اضافه کرد: دوم اینکه نگاه فلسفی در تحول علوم انسانی به دو شکل رخ می دهد: اول اینکه تصور میشود باید مبتنی برفلسفه مطلق، فلسفه های مضاف به علم شکل داد و بر اساس فلسفه مضاف، فلسفه اقتصاد و فلسفه جامعه شناسی مستقیم می توان وارد تحول این دو حوزه شد و نتیجه این می شود بدون در اختیار گرفتن روش شناسی مناسب می توانیم به اسلامی سازی علوم انسانی دست پیدا کنیم.
وی بیان کرد: اما اگر نگاه مکمل و دوم به فلسفه داشته باشیم و توجه کنیم روش علم و روش شناسی علم هم فلسفه دارد و در تحول علوم انسانی نسبت به فلسفه روش، اهتمام بورزیم بالطبع ما را به تولید و پایه گذاری روش جدیدی در تولید علم می رساند و در این صورت پشتوانه ای می شود که تحول در علوم انسانی رخ دهد.
عضو هیئت علمی فرهنگستان علوم اسلامی قم تصریح کرد: اگر در فلسفه روش بحثهایی درباره معیار صحت در استنتاجات علمی و نقش عقل و نقل در استنتاجات علمی و نظریه معرفت شناسی در استنتاجات علمی و امثالهم کنیم، ما را به روش شناسی جدیدی می رساند که پشتوانه اسلامی سازی علوم انسانی خواهد بود.
وی در پاسخ به این سؤال که به نظر شما چرا فلسفه اسلامی با وجود شایستگی های آن نتوانسته دستگاه روش شناسی در حوزه علوم انسانی اسلامی ابداع کند و آیا دلیل آن عقیم بودن فلسفه اسلامی است؟ گفت: در پاسخ به این سوال دو دیدگاه نسبت به تعامل فلسفه موسوم به فلسفه اسلامی با تحول در علوم انسانی وجود دارد. یک نگاه خوشبینانه است و بیان می کند این فلسفه ظرفیت دارد تا بر اساس آن علوم انسانی اسلامی را پایه گذاری کنیم و اگر تا به حال این اتفاق نیفتاده به دلیل ضعف ظرفیت فلسفه اسلامی نیست بلکه به دلیل عدم کنکاش فلسفی مناسب برای ایجاد تغییر و تحول است و سرحلقه های کسانی که این اندیشه را دارند تلاش می کنند تا بتوانند سنت فلسفی را در پایه گذاری فلسفه های مضاف حتی در مباحث روش شناسی استمرار بدهند تا بتوانند از آن ظرفیت برای تحول در علوم انسانی استفاده کنند.
پیروزمند اظهار کرد: ما این تلاش ها را ارج می نهیم و معتقدیم اگر در مباحث فقهی و کلامی این تنگا که به دلیل ارتباط با وحی، تغییر با کندی رخ می دهد اما دانشی که بیشترین تغییر و تحول را باید داشته باشد فلسفه است زیرا تکیه بر عقل می کند و عقل ظرفیت پویایی دارد و اگر پویایی از عقل گرفته شود فلسفه عقیم خواهد بود و با رکود مواجه می شود.
وی با بیان اینکه ارباب فلسفه نباید از نوآوری فلسفی حتی در فلسفه اسلامی نگرانی داشته باشند، گفت: اگر این تصور در دنیای علم حاکم شود که اندیشمندی در علم حرف آخر را زده است، رخوتی در آن علم رخ می دهد و این مساله در حوزه فقه و اصول در زمان تسلط شیخ انصاری بر این علم، رخ داد.
پیروزمند اضافه کرد: اکنون چنین تسلطی توسط اندیشه ملاصدرا در فلسفه وجود دارد و لو اینکه در نسل های بعد علامه طباطبایی(ره) و شاگردان او حاشیه هایی بر فلسفه صدرایی زدند که به آنها نوصدرایی ها گفته می شود اما در عین حال بنیاد فلسفه همان فلسفه صدرایی است. نباید از ایجاد تغییر در فلسفه نگران بود و اگر تغییری رخ دهد اعتقادات اسلامی متزلزل می شود.
پیروزمند تصریح کرد: وقتی صحبت از پویایی فلسفه می شود به این معنا نیست که فلسفه گذشته در اثبات اعتقادات گذشته ناقص بوده و ما تا کنون اشتباه فهمیده ایم و باید استدلال جدید بنیان گذاری کنیم تا اعتقادات قوی داشته باشیم. فلسفه اسلامی علیرغم اندوخته چندصدساله برای سؤالاتی پایه گذاری شده که متعلق به آن دوران بود و در آن جهت هنوز می تواند کارگشا باشد.
عضو هیئت علمی فرهنگستان علوم اسلامی قم افزود: با وجود انقلاب اسلامی عقلانیت دینی وارد پایه گذاری علوم انسانی اسلامی شده که نوآوری فلسفی را می طلبد. بنابراین، باید اسلامی سازی علوم انسانی و عقلانیتی که پشتوانه تحول علوم انسانی است را پایه گذاری کنیم و نگاه آسیب شناسانه به فلسفه گذشته داشته باشیم.
پیروزمند اضافه کرد: برای ایجاد ظرفیت فلسفی که بتواند پشتوانه تحول علوم انسانی باشد باید به سراغ پایه گذاری فلسفه ای برویم که چگونگی حرکت را پاسخ دهد. چگونگی حرکت و ترسیم سازوکار حرکت با نگرش توحیدی، این امکان را به ما می دهد که فلسفه روش را پایه گذاری کنیم و مبتنی بر آن روش و تحول در علوم انسانی ایجاد شود.
وی درباره تفاوت علوم انسانی اسلامی و علوم انسانی سکولار گفت: مهم ترین تفاوت این دو علم، تفاوت در موضوعات و مسائل شان است. علوم انسانی باید سوالات به انسان و جامعه را پاسخ دهد اما بلافاصله سوال می شود کدام انسان و کدام جامعه؟ انسان و جامعه ای که فارغ از خدا و معنویت و به صورت خودبنیاد سعادت خود را تضمین کند و یا انسان و جامعه ای که با اتکاء به کلام وحی و مقصد ارزش ها و رستگاری که دین و انبیا ترسیم کردند، حرکت کند. این تعیین کننده ترین سؤالی است که مسیر را تغییر می دهد.
پیروزمند یادآور شد: علوم موجود محصول اندیشه سکولار هستند و اندیشه ای که دین را از حوزه ها کنار گذاشت و معتقد است دین را اگر در حوزه ها دخالت دهیم ما را محدود می کند و هم دین و هم علم متضرر می شوند. بنابراین دین را شامل زندگی خصوصی کنیم و حوزه مسائل اجتماعی و دانشهای تخصصی علوم انسانی را به حوزه عقل و تجربه بشر بسپاریم.
وی اضافه کرد: این تفاوت بنیادین باعث شده ترسیم دو دسته علم در دو جهت گیری امکان پذیر شود و این مساله تغییراتی پی در پی را به دنبال می آورد.
وی در پایان بیان کرد: وقتی نگرش ما نسبت به انسان و جامعه و کمالی که تعریف می کنیم در اندیشه اسلامی و توحیدی متفاوت شد جامعه، اولویت ها، تبیین مان از مسائل، مبانی اندیشه مان در نگرش به انسان و هستی، غایت ها و روش مان در پاسخ به مسائل و منابع تحقیق مان فرق می کند و تغییرات گسترده ای را در پی خواهد داشت. همه این ها به این معنی نیست که نمی توانیم از تجربه گذشته بشر استفاده کنیم که البته استفاده گزینشی و فعال و هوشمند شرط عقل است.
نظر شما