دینداری راز بقای حکمت نزد ایرانیان بوده است/فلسفه به معنای خاص در ایران متولد شد

خبرگزاری شبستان: خلاصه حکمت زردشت، گفتار نیک و پندار نیک همان اصلی است که قرآن بسیار تاکید می کند یعنی ایمان و عمل صالح و اعتقاد به آخرت. دینداریِ ایرانیان همواره زبانزد و علت بقای حکمت نزد آنها بوده است.

به گزارش خبرنگار گروه اندیشه خبرگزاری شبستان: نشست «تأملاتی در سیر حکمت، فلسفه در فرهنگ و تمدن ایرانی» سه شنبه، 12 دی ماه از سوی مرکز اسناد فرهنگی آسیا با سخنرانی دکتر غلامرضا اعوانی، چهره ماندگار فلسفه و رئیس انجمن حکمت و فلسفه ایران در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی برگزار شد.

 

بنابر این گزارش، اعوانی در این نشست با بیان اینکه در تمدن و فرهنگ ایرانیان، حکمت و فلسفه با یکدیگر مترادف بوده اند، اظهار کرد: فلسفه به معنای حب حکمت است پس همیشه با حکمت در ارتباط است. در عالم اسلام به خصوص در ایران ارتباط نزدیکی میان فلسفه و حکمت وجود داشته است.

 

وی ادامه داد: حکمت گاهی به معنای خاص یعنی همان فلسفه به کار می رود و گاهی به معنای عام به کار می رود و هر دو معنا مخصوصاً حکمت به معنای عام در فرهنگ و تمدن بسیار موثر است. ایران هم دارای حکمت به معنای عام بوده و هم حکمت به معنای خاص و در میان تمام کشورهای اسلامی از دیرباز تا امروز، از خصوصیات فرهنگ و تمدن اسلامی این است که دارای حکمت به معنای فلسفه بوده که این حیات مستمر را فقط در ایران شاهد بوده ایم.

 

عضو پیوسته فرهنگستان علوم تصریح کرد: اکنون در دیگر کشورهای اسلامی، حکمت اسلامی ندارند بلکه اصول عقاید را به عنوان فلسفه می خوانند و اگر فلسفه دارند فلسفه به معنای غربی است. پس حکمت به معنای خاص را ایران به عنوان یکی از بزرگترین دستاوردها و ذخیره های معنوی خود داشته است.

 

حکمت بر جهان ایرانیان تاثیر داشته است

 

اعوانی افزود: مساله دیگر حکمت به معنای عام کلمه است که به معنای خِرد بوده و همیشه در ایران وجود داشته و از قبل از اسلام هم بوده است، لذا حکمت در تمامی ابعاد و شئون نه فقط فلسفه به معنای خاص در تمامی ابعاد فرهنگ و تمدن در جهان بینی، جهان شناسی، شعر، ادبیات، سیاست، زندگانی روزمره مردم ایران تاثیر داشته است.

 

وی با بیان اینکه حکمت به معنای خاص یعنی فلسفه برای خواص است، ابراز کرد: اما حکمت به معنای عام کلمه به عنوان مائده و سفره ای است که پیر و جوان، عارف و عامی از آن به اندازه طاقت بشری خود بهره مند می شوند. این بسیار مهم است. معمولا این حکمت به معنای عام با دین ارتباط دارد، دین اسلام حکمت بوده است.

 

این استاد فلسفه اسلامی ادامه داد: معمولا حکمت به معنای عام که در تمامی شئون زندگی مردم حضور دارد عمدتاً با یک دین ارتباط دارد. ادیان در ذات و حقیقت خویش با خردورزی ارتباط دارند. در ادیان شرقی وقتی در مورد حکمت و فلسفه صحبت می کنیم اصلا فرقی بین دین و خرد نیست. این حکمت الهی که در ادیان ظاهر شده، در تمامی ابعاد فرهنگ و تمدن تاثیر دارد.

 

اعوانی با اشاره به اینکه ایرانیان در میان ملل دیگر به داشتن حکمت مشهور بوده اند، اظهار کرد: قدیمی ترین کتاب به زبان یونانی به نام «زندگی فیلسوفان بزرگ» است؛ این کتاب با این سوال شروع می شود که فلسفه و حکمت از کجا آغاز شد. اولین جایی که از آن نام برده می شود ایران است و زردشت را حکیم بزرگ می داند.

 

وی تاکید کرد: یکی از مسائل مهم پیوستگی حکمت و حکومت در ایران بوده است. منظور ما حکمت نوشتاری نیست. حکمت زنده در حکیم است که در فرهنگ افراد زندگی می کند. لذا ایرانیان به جهت حکومت معروف بودند. حکمت سیاسی و حکومتی، چه قبل از اسلام و چه بعد از اسلام همیشه یک پای قدرت بوده است.

 

دینداری؛ راز بقای حکمت نزد ایرانیان

اعوانی گفت: ایرانیان خصوصیاتی داشتند که ممتاز بود؛ اولا همواره و همیشه یکتاپرست و موحد و قائل به مبدا و معاد بودند. خلاصه حکمت زردشت گفتار نیک و پندار نیک همان اصلی است که قرآن بسیار تاکید می کند یعنی ایمان و عمل صالح و اعتقاد به آخرت. به هر جهت دینداری ایرانیان همواره زبانزد بود. زردشت همواره باعث وحدت ملی بوده و دینداری علت بقای حکمت نزد ایرانیان بوده است.

 

این پژوهشگر با اشاره به وضعیت حکمت پس از اسلام در ایران بیان کرد: اسلام به خصوص در ایران در شیوع رواج حکمت به معنای عام و خاص بسیار کمک کرد. قرآن اصل همه ادیان را حکمت دانسته و پیامبران را معلم حکمت می داند و این در مورد همه انبیاء صادق است. چنان که به تصریح قرآن، خداوند از انبیاء در عهد الست میثاق گرفت. همان طور که از انسان ها میثاق گرفت. این میثاق از پیامبران، همان کتاب و حکمت بود که خداوند به آنها داد.

 

اعوانی افزود: اسلام به عنوان یک دین جهانی انسان را به آموختن حکمت ترغیب می کند و اصل وجود را حکمت می داند. لذا پیامبر(ص) فرمود: حکمت گمشده مومن است. همچنین در قرآن می فرماید: «مَنْ يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْراً كَثِيراً» این سخن را کسی در نمی یابد مگر کسانی که «أولي الألباب» باشند.

 

وی در بخش دیگری از مباحث خود با بیان اینکه اسلام یک دین جهانی است، گفت: مسیحیت نیز دین جهانی اما انحصارطلب است و فلاح و نجات را فقط در خودش می بیند و به ادیان دیگر اعتقادی ندارد. تنها دینی که جنبه جهانی دارد، یعنی تمام ادیان را قبول دارد و قائل به اصل نبوت است، اسلام است: «آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْهِ مِنْ رَبِّهِ وَالْمُؤْمِنُونَ كُلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ وَمَلَائِكَتِهِ وَكُتُبِهِ وَرُسُلِهِ لَا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْ رُسُلِهِ وَقَالُوا سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا غُفْرَانَكَ رَبَّنَا وَإِلَيْكَ الْمَصِيرُ».

 

تلاش برای فهم حکمت های دیگر به مدد اسلام و قرآن

 

اعوانی گفت: این دید جهانی اسلام سعی کرده است که مسلمانان را ترغیب به علم و حکمت کند. مسلمانان در پرتو هدایت قرآنی برای فهم حکمت تمدن های دیگر تلاش کردند و از آنجایی که دین شان دین جهانی بود، نهضتی برای فهم حکمت های دیگر ایجاد شد که این مقارن با نهضت هایی مثل «بیت الحکمه» بود که پشت آن، ایرانیان بودند و سبب ترجمه تمام علوم عقلی و فلسفی به همراه تمامی شروح آنها به زبان عربی شد که از کیفیت بالایی برخوردار بود.

 

وی  افزود: در این دوره بود که حکمت به معنای خاص به وجود آمد؛ در جریان نهضت، متون مختلفی از جمله متون ایرانی و هندی هم ترجمه شده و یک نهضت بین المللی شکل گرفته بود. از سوی دیگر در جندی شاپور که دانشگاه بین المللی بود استادان یونانی و ایرانی درس می دادند، لذا فلسفه به معنای خاص در ایران به وجود آمد، ایران در میان کشورهای اسلامی از این موهبت الهی برخوردار است. حکمت در این سرزمین حکمت رسمی است و حیات مستمر تا امروز داشته است.

 

تجدد حیات فلسفه در عصر صفویه

 

این محقق تاکید کرد: حکمت به معنای خاص در ایران ادامه یافت و مکاتبی پدید آمد. هر وقت هر جایی که مرکز حکومت می شد، مرکز حکمت هم قرار می گرفت. از جمله این مکاتب، «مکتب خراسان» است که افرادی چون ابوزید بلخی در این دوره در خراسان زندگی می کردند و آثاری داشتند. «ایران شهری» که ناصرخسرو از او نام می برد و ابوالحسن عامری، فارابی و ابن سینا نیز از بزرگ ترین اندیشمندان بودند. فارابی معلم ثانی بوده است. معلم یعنی علوم را به بهترین وجه معرفی کرده و علوم را می دانسته است. اولین کتاب ها را در تمام فنون نوشته است. مکتب مراغه، مکتب تبریز، مکتب شیراز، مکتب اصفهان که هر کدام مکتب فلسفه بوده اند. نهایتا تجدد حیات فلسفه در زمان صفویه است.

 

اعوانی تصریح کرد: یکی از مکاتب، مکتب تهران است. تهران در سال 1210 هجری شمسی پایخت شد. به فاصله ۱۰ سال که مصادف با اول حکومت فتحعلی شاه بود او به ملاعلی نوری نامه می نویسد که به تهران بیا ولی ملاعلی نوری می گوید: چهارصد شاگرد دارم و نمی توانم بیایم ولی عبدالله زنوزی را می فرستد تهران و بعد کار او رونق می گیرد و کم کم حکمای دیگر به تهران می آیند و مکتب قم نیز بعدها شکل می گیرد که برخی حکما نیز به آنجا می روند. به هر ترتیب هرجا که مرکز حکومت شده، حکمت هم آنجا بوده است.

 

وی در پایان خاطرنشان کرد: ابن خلدون فصلی در کتابش با همین عنوان دارد که: «لَوْ کَانَ الْعِلْمُ مَنُوطاً بِالثُّرَیَّا لَتَنَاوَلَتْهُ رِجَالٌ مِنْ فَارِس»، شبیه به همان حدیثی که پیامبر(ص) فرمودند و این نشان دهنده جایگاه علم و سیر حکمت در ایران است.

کد خبر 680185

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha