«اتوبوس پاکستانی» از راه رسید

خبرگزاری شبستان: کتاب «اتوبوس پاکستانی» اثر«مهدی زارع» را موسسه انتشارات «نگاه» چاپ کرده است.

به گزارش خبرگزاری شبستان، در بخشی از این کتاب می خوانیم :«اگر دو تا پنجره‌اش را ندیده بگیری، ایستگاه قطار زیر نور خورشید، شبیه یک تکه سنگ سفید بزرگ می‌شود که حرارت از همه جایش موج می‌خورد و به آسمانی می‌رود که بیشتر از یک سالی می‌شود حتی لکه‌ای ابر به خودش ندیده. آن‌طرف میدان لخت ایستگاه فقط همین ساختمان به چشم می‌خورد و نرده‌های کهنه و زنگ‌زدۀ کنارش. چند تکه الوار روغن‌خوردۀ درب و داغان هم هست و لندرور رئیس ایستگاه و دکل بلند مخابراتی که هر شب به چراغ قرمز بالایش نگاه می‌کنم و از خودم می‌پرسم آیا سارا هم هنوز شب‌ها آنقدر به چراغی شبیه این نگاه می‌کند که قطاری بزرگ بیاید و او را با خودش ببرد جایی که دور از سایۀ لاغر و لرزان پدرش بتواند لحظه‌ای برای خودش باشد؟ خودش بودنی که هر وقت درباره‌اش حرف می‌زد، می‌گفتم این برای خودت بودن دیگر چه صیغه‌ای است.

 می‌گفت: «یعنی برای خودم. برای دل خودم.» نمی‌دانستم برای دل او به درد من هم می‌خورد یا نه. می‌گفتم: «این دل تو! آبی، نونی، چیزی واسه من هم داره یا نه.» چیزی نمی‌گفت. نه اخم می‌کرد و نه می‌خندید. می‌شد یک تکه از سنگ‌های سفید دیوار ایستگاه که زیر نور خورشید نمی‌شد نگاهشان کرد. بعد چشم‌های خاکستریش را می‌بست و دلشورۀ جوابی که می‌خواست بدهد طوری به جانم می‌افتاد که انگار همین لحظه قرار است دنیا به آخرش برسد. چشم باز می‌کرد و باز هم چیزی نمی‌گفت.

باد اگر نبود چند باریکۀ سیاه و نرم مو، تا بالای چشم‌هایش خط می‌کشید اما اغلب باد بود و گرد و غبار. موها هم که بی‌تابی می‌کردند و نمی‌گذاشتند نگاهم ثابت بماند. خیره هم اگر می‌شدم فرق چندانی نداشت. اول چشم‌های کشیده‌اش را پایین می‌انداخت، بعد لب‌های باریکش را به هم می‌فشرد و بعدش هم بلند می‌شد و می‌رفت. می‌گفتم: «اگه آب و نونی واسه من نداشته باشه می‌خوام که صد سال سیاه اون قطار نرسه. می‌شنوی؟» لابه‌لای درخت‌های بلند کاج برمی‌گشت و پوزخند می‌زد و سر تکان می‌داد که یعنی من نمی‌فهمم او چه می‌گوید. پشت درخت‌ها دور می‌شد و این بار انعکاس سفید ساختمان ایستگاه چشم‌هایم را می‌سوزاند اگر به عبورش خیره می‌شدم....»

کتاب «اتوبوس پاکستانی» اثر«مهدی زارع» را موسسه انتشارات «نگاه» چاپ کرده است.  

کد خبر 679493

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha