به گزارش خبرنگار گروه اندیشه خبرگزاری شبستان: گستره وسیع مسایل فقهی از چنان جامعیت و محتوایی برخوردار است که می توان این ادعا را داشت ظرفیت ارایه و حل بسیاری از چالش ها در حوزه های مختلف را دارد؛ از جنبه های زندگی شخصی گرفته تا ابعاد زندگی و زیست اجتماعی و موارد مهمی نظیر نظام سازی و تشکیل گفتمان در سطح جامعه علمی.
بهره مند شدن از این ظرفیت که به مثابه نقطه اتکای علوم انسانی اسلامی است، می تواند زمینه ساز پیشرفت های متعددی در عرصه علوم انسانی شود. از این رو، بر آن شدیم ظرفیت های فقه را در تولید علوم انسانی با حجت الاسلام حمیدرضا مظاهری سیف، از اساتید حوزه به گفت وگو بنشینیم که حاصل آن به حضورتان تقدیم می شود:
آیا فقه ظرفیت تولید گفتمان علوم انسانی را داراست و اساسا نوآوری های فقهی چه قدر می تواند به پروژه تحول علوم انسانی یاری رسانی کند؟
علم فقه دارای دو قابلیت است؛ نخست اثرپذیری در مواجهه با مسائل جدید و دوم اثرگذاری بر مسائل زندگی بشر. این دو قابلیت وقتی با هم جمع شوند، فقه پویا پدید می آید و می تواند بر همه ساحت های زندگی انسان اثر بگذارد.
اگر فقه از علوم انسانی اثر بپذیرد و به تناسب مسائل و نیازهایی که در علوم انسانی مطرح می شود، قلمروی خود را گسترش دهد و قابلیت اثرپذیری از فقه بروز پیدا کند، به این ترتیب مسائل جدیدی در فقه ایجاد می شود که تحقیق درباره آنها دانش و معرفت تازه فقهی را به بار آورده و امکان اثرگذاری فقه بر علوم انسانی فراهم می شود.
اما... در صورتی که فقه به سوی تحجر و تغییرناپذیری میل کند و درهایش را به روی مسائل تازه ببندد و آنها را جدی نگیرد، به این ترتیب فقه از پویایی می افتد و توان تاثیرگذاری بر علوم انسانی را نخواهد داشت.
از این رو، نوآوری در فقه مشخص کننده ابعاد اثرگذاری آن است. در هر زمینه ای که فقه نوآور باشد، اثرگذار هم خواهد شد. ولی بی تردید نوآوری فقه مشروط به اثرپذیری است. فقه باید به سوی مسائل تازه گشوده شود و آنها را به عنوان مسائل امروز بشر بپذیرد و فقها خود را موظف به پاسخگویی به این مسائل بدانند.
آیا ورود فقه به رشته های مختلف علوم انسانی نظیر ارتباطات، روانشناسی، جامعه شناسی می تواند موجب اسلامی سازی این عرصه های علمی شود یا خیر؟ نظر خودتان در مورد اسلامی سازی علوم چیست؟
هر کدام از علوم انسانی یا زیرشاخه های آن می توانند یک بخش توصیفی داشته باشند که به وضعیت پدیده مورد مطالعه می پردازد و اقسام و ویژگی های آن را تعریف می کند و فرایندهای مربوط به آن پدیده را توصیف می کند.
معمولاً در علوم انسانی یک بخش هنجاری هم وجود دارد. یعنی وضعیت بهتری تصور می شود که علوم انسانی برای رسیدن به آن وضعیت بهتر و تغییر وضع موجود توصیه ها و برنامه هایی را ارائه می دهند. در روانشناسی می توانیم درباره انسان سالم و راه های حل بحران های روانی انسان تحقیق کنیم. در جامعه شناسی بهبود زیست اجتماعی و وضعیت جوامع بشری و جامعه آرمانی و نقد وضع موجود جامعه مسائل مهمی را تشکیل می دهند.
علم ارتباطات هم شامل میاحث هنجاری می شود، سیاست، اقتصاد، و حتی علوم مهندسی و پزشکی نیز دارای ابعاد انسانی هستند. مهندسی که می خواهد برای بهبود زندگی انسان ابزاری یا فضایی را بسازد، ناگزیر است که به مسائل انسانی مربوط به سازه خود توجه کند. که بخشی از این مسائل در حوزه اخلاق مهندسی یا اخلاق محیط زیست و سایر شاخه های اخلاق مورد بررسی قرار گرفته است.
همچنین، پزشکی که می خواهد سلامت مردم را حفظ کند یا سلامتی آنها را باز گرداند و درمانشان کند، ناگزیر است که به مسائل انسانی بیمارش توجه کند. زیرا جسم انسان تابعی از افکار و روحیات انسان است. با وجود این مسائل امروزه شاخه های مختلف اخلاق پزشکی و حوزه مطالعاتی سلامت معنوی ایجاد شده است.
این قلمروهای علمی و مطالعاتی که به مسائل انسانی مربوط می شود، دارای ابعاد هنجاری هستند و فقه می تواند در آنها وارد شود و به حل مسائل شان کمک کند. اگرچه بخشی از این مسائل در جوامع سکولار که از شریعت دوری می گزینند، تحت عنوان اخلاق مطرح شده و پژوهشگران می کوشند با داروی های وجدان اخلاقی و نظریه های اخلاقی این مسائل را پاسخ دهند، اما بسیاری از این مسائل در فرهنگ اسلامی و در گستره علوم دینی ماهیت فقهی پیدا می کنند و لازم است که حکم فقهی آنها تعیین شود.
آنچه که عامل پویایی «فقه» در طول قرون گذشته تا به امروزه شده، چیست؟ شاید بتوان گفت تنها عرصه از حوزه علوم اسلامی باشد که توانسته همان اهمیت و پویایی نخست خود را حفظ کند. به نظرتان چگونه می توان این رویکرد را در عرصه سایر رشته های علوم انسانی نیز ایجاد کرد؟
دو عامل علت پویایی فقه بوده است. نخست ذات فقه و ماهیت علم فقه است که به احکام تکلیفی می پردازد و می کوشد، تکلیف شرعی بندگان را در برابر خداوند مشخص کند. این ماهیت الزام آور و ضروری است. بنابراین، انسان متدین در مواجهه با هر مسأله تازه ای می خواهد، تکلیف شرعی خود را بداند و از نافرمانی خداوند پرهیز کند و رضایت او را به دست آورد. همین موضوع سبب شده است که فقه پویا بماند و پذیرای مسائل تازه باشد و از این رهگذر بر ابعاد مختلف زندگی متدینان اثرگذار بوده است. ما این الزام آوری را در اخلاق نمی بینیم، به همین علت اخلاق اسلامی به اندازه فقه پویا نبوده و گسترده نشده است.
عامل دیگر فقها هستند. همیشه در بین فقها شخصیت های هوشمند و تیزبین بوده اند که مسائل را درک کرده و به صورت بندی علمی آنها پرداخته اند و سپس با روش اجتهادی و فقهی به آن مسائل پاسخ داده اند. لذا وجود فقیهان پیشرو و آگاه به مسائل زمان، عامل دومی برای پویایی فقه بوده است.
به نظر شما امروزه چه افق ها و قلمروهایی پیش روی فقه وجود دارد و علم فقه می تواند با ورود به این گستره های تازه ظرفیت پویایی خود را نشان دهد و نوآوری داشته باشد؟
به نظر می رسد گستردگی دانش بشری و به دنبال آن مسائل علمی و گستردگی ارتباطات و پیشرفت تبادلات علمی قلمروهای متعدد و پهن دامنه ای پیش روی فقه قرار گرفته است. هر محققی از منظر خود می تواند به یکی از این گستره ها بپردازد و مسائلی تازه را در سبد کار فقه قرار دهد.
اما به نظر من موضوع معنویت گستره بسیار مهمی است. اولا که معنویت زیربنای بسیاری از مسائل انسانی است. دوم اینکه معنویت ماهیتاً به دین و معارف دینی نزدیک و بلکه آمیخته با آن است. سوم اینکه در طول تاریخ فقه ما قرن به قرن ظاهرگراتر شد و از مسائل معنوی تهی گشت.
بنابر این، فقه معنویت یا فقه القلوب از مهمترین گستره هایی است که پرداختن به آن بسیاری از مسائل بشری را حل می کند و نتایج آن می تواند علوم انسانی را تحت تأثیر قرار دهد. بسیاری از مباحث هنجاری که در علوم انسانی مطرح می شود به مقوله معنویت گره خورده و فقه معنویت می تواند از رهگذر حل مسائل معنوی، بر تعداد زیادی از علوم انسانی اثر بگذارد.
نظر شما