به گزارش خبرگزاری شبستان از خرم آباد، شهدا اسوه های از صبر و مقاومت هستند، شمع های روشنی که باگذشت و ایثار از دنیای خود، درس درست زیستن را به بشریت آموختند.
آنانی که بصیرت و علم در راه درست قدم نهادند و آگاهانه حماسه آفرینی کردند و عاشقانه به دیدار یار شتافتند.
امروز زندگی نامه شهدا، اسوه ای کامل برای درست زیستن، یافتن راه صحیح در زندگی، بصیرت و آگاهی داشتن و دشمن شناسی است.
خط مشی و راه سروقامتان مکتب ایثار و مقاومت، سرمشقی برای زندگی صحیح و سربلندی است، کسانی که فهم درستی از مکتب عاشورایی سر دادند تا سر خم نکنند.
زندگی نامه شهید جلال کاوند
جلال كاوند، در سال 1332 در بروجرد درخانواده اي پاكدامن و معتقد به اصول و مباني اسلام به دنيا آمد.
روح و روان جلال دركانون گرم اين خانواده كه پايبندي به ارزش هاي اسلامي در آن به خوبي مشهود بود پرورش يافت و زمينه ساز شخصيت والاي وی شد.
جلال تحصيلات ابتدايي تا مقطع راهنمايي را در بروجرد سپري كرد، وی در ایام تابستان و هنگام فراغت از تحصيل با كار و تلاش فراوان مخارج شخصي و تحصيلي خود را به دست مي آورد و از اين راه به خانواده زحمت كش خود كمك قابل توجهي مي كرد.
جلال با شور و شوق و نشاط و مهر و محبتي كه داشت به محيط گرم خانواده صفا و صميمت بيشتري مي بخشيد.
اشتياق جلال به فراگيري قرآن و حضور در مراسم مذهبي او را بسيار متواضع و با اخلاص بار آورده بود.
به علت مشكلات مالي و با پایان مقطع تحصیلی راهنمایی كه خانواده شهيد دچار آن بودند جلال مجبور شد درس را رها كند و روانه تهران شود و در كاراه خياطي مشغول به كار شود.
با آغاز قيام 15 خرداد به رهبري حضرت امام خميني (ره)، جلال با تفکرات امام خمینی (ره) آشنا شد و به پیروی از خط و مشی امام راحل پرداخت.
در ايام شكل گيري انقلاب اسلامي فعاليت هاي او براي پخش نوارها و اعلاميه ها و عكس هاي حضرت امام چشم گير تر شد تا اين كه ساواك منطقه از اين عمل آگاه و در صدد تعقيب و شناسايي او برآمد.
جلال با اطلاع از جستجوی ساواک، به زادگاه خود برگشت و به صورت ناشناس فعالیت های انقلابی را ادامه داد.
جلال كاوند در سال 57 با دختري از خانواده وارسته و مسلمان و آگاه و پاكدامن ازدواج کرد كه ثمره آن دو فرزند پسر و يك دختر است.
بعد از پيروزي انقلاب اسلامي و تشكيل سپاه انقلاب اسلامی، جلال کاوند به عضويت سپاه پاسداران بروجرد درآمد و پس از گذراندن آموزش هاي نظامي به منطقه غرب رفت.
در همان اوایل انقلاب بردار جلال کاوند، که داراي سجاياي اخلاقي والا و فردي متعهد و مسئوليت پذير و دل سوز اسلام و انقلاب بود و مسئوليت هاي مختلفي در اوايل انقلاب در كردستان داشت، به دست عوامل امپرياليست جهاني منافقين بعد از زخمي شدن به اسارت درآمده و پس از دو ماه شكنجه در تاريخ 59/4/1 در منطقه قلخاني به شهادت مي رسند به طوري كه هيچ يك ازاعضاي بدن ايشان قابل شناسايي نبود.
با شهادت برادر، جلال کاوند براي رهايي مردم مظلوم كرد از دست سركردگان استكبار جهاني و منافقين كور دل وارد كردستان شد و در طول سالهاي 61 تا 65 مسئوليت هاي مختلفي از جمله فرماندهي گردان غرب، مسئوليت حفاظت قرارگاه حمزه سيد الشهدا و مسئوليت تيپ 145 مصباح الهدي تا زمان شهادت را عهده دار بودند.
جلال كاوند در زمان حضورش در كردستان تمام حركات ضد انقلاب را زير نظر مي گيرد و در درگيري هاي مختلف كردستان و حوادث دردناك آن جا همواره يكه تاز مقابله با ضد انقلاب بود.
جلال كاوند با اين كه بسيار ملايم و نرم بود اما در مقابل گروهك هاي منحرف و عناصر خود فروخته و وابسته با شدت عمل و بر مبناي اشدا علي الكفار برخورد مي كرد.
در تواضع و اخلاق شهيد مي توان به اين نكته اشاره كرد كه هيچ گاه من نمي گفت و از خودش تعريف نمي كرد و هميشه به دنبال كار بود.
آن چه براي او مطرح بود فداكاري و ايثار و مباره بود .جهاد و فداكاري او در حد علي بود پاكي و بي آلايشي شهيد جلال كاوند در بين همرزمانش همواره سخن روز بود.
وی به عنوان فرماندهي كه مسئوليت يك تيپ را بر عهده گرفته بود مي كوشيد كه مبادا لحظه اي از خضوع و خشوع نسبت به حضرت حق غافل باشد .
هنوز پاسداران پايگاه بروجرد طعم دل نشين دعاي صبحگاهي او را درذهن دارند و با لحن زيبايي كه دعا را مي خواند همه بر روح بلند و ويژگي هاي اخلاقي او آگاه و از فراق و دوري از شهيد به حال خود غبطه مي خورند.
جلال کاوند در تاریخ سوم اردیبهشت سال 65 در منطقه حاج عمران، به دنبال اصابت ترکش سر از تن جدا شد و به فیض شهادت نائل شد.
فرازي از وصيت نامه شهيد جلال كاوند
بسم اله الرحمن الرحيم
زندگي من سراسر مبارزه بود و هدف اين مبارزه چيزي جز برپايي اسلام نبود.
خورشيد اسلام طلوع كرد و آن كسي نبود جز حضرت امام خمينی كه ما را به صراط مستقيم هدايت كرده و من خودم و برادرانم را وقف راه اين خورشيد درخشان كرديم.
در كارگاه خياطي من استاد جلال بودم، ولي او با شهادتش من را شاگرد خود ساخت و راه عاشق شدن را به من آموخت و حالا ديگر چيزي از خداوند به جز شهادت نمي خواهم.
ميدانم كه به اين فيض عظيم خواهم رسيد چه زيباست كه مانند حسين بي سر به لقا يار رفتن.
توصيه من بر تمام منتظران مهدي اين است كه دنبال اسلام برويد كه اسلام چيزي جز اطاعت از ولايت فقيه نيست كه همانا استمرار حركت انبياست.
يادشان شب چراغ محفل ماست
قبرشان كنج خلوت دل ماست
قصه هاشان نميرود از ياد
هر طرف عكس شان مقابل ماست
نظر شما