محمد کرمی نیا، دانشجوی گروه علوم قرآن و حدیث دانشگاه علوم و معارف قرآن کریم قم در مصاحبه با خبرنگار خبرگزاری شبستان خبر داد: مقاله «بررسی تطبیقی دیدگاه علامه طباطبایی و آیت الله معرفت در تفسیر و تأویل» در شماره 1 فصلنامه پژوهشی تسنیم، مرکز تخصصی تفسیر و علوم قرآن حوزه علمیه قم به چاپ رسید.
این دانشجو که از جوانان موفق رفسنجان است، گفت: این مقاله با نظارت و همکاری محمداسماعیل عبداللهی، عضو گروه علمی فرق و ادیان حوزه علیمه قم نگارش شده و چکیده این پژوهش آمده است: « قرآن کریم، تنها کتاب آسمانی مصون مانده از تحریف است. عده ای با تفسیر به رأی کردن بعضی آیات به اسم تأویل آن ها و یا تفسیر هرمنوتیکی از متون دینی، سعی در اثبات عقاید خود و تحریف معنوی آیات دارند. از طرفی برای رسیدن به فلاح و سعادت در دو جهان، باید با تعالیم و دستورات این کتاب آشنا شویم. لذا دستیابی صحیح به آموزه های این کتاب بستگی به تفسیر و تأویل درست از آیات دارد. پس می توان فهمید که بحث تفسیر و تأویل و مباحث آن، در مقایسه با دیگر مباحث علوم قرآنی نقش ممتاز و کلیدی دارد.»
کرمی نیا ادامه داد: پژوهش پیش رو به بررسی تطبیقی دیدگاه آیت الله معرفت و علامه طباطبایی در مورد تفسیر و تأویل پرداخته است. هدف از این تحقیق، آشنایی با قسمتی از مباحث کلیدی تفسیر و تأویل و نیز توانایی مقایسه و بحث تطبیقی نظرگاه این دو اندیشمند می باشد. حاصل بررسی و نتیجه تحقیق آن است که این دو اندیشمند در بیشتر مسائل مطرح شده در خصوص حوزه معنایی تأویل وجایگاه آن در تفسیر قرآن اتفاق نظر دارند. اختلافی هم که در تأویل دارند ناشی از تعریف متفاوتشان از تأویل و مبنای خاصی است که گرفته اند.
وی افزود : یکی از موضوعات مهم قرآنی، تفسیر و تأویل و تفاوت آنها با هم است. ایجاز و اختصار گویی، استفاده از تعابیر ادبی و دوری از عصر نزول و... همگی ضرورت تفسیر را نشان می دهند. واژه تفسیر، از ریشه فَسَرَ، تنها یکبار در آیهء(فرقان/33) آمده است. معنای لغوی آن،شرح و بیان و کشف است. واژه تأویل هم هفده بار در هفت سوره قرآن به کار رفته است. از ریشهء أول است و به معنای باز گرداندن و رجوع به اصل است.
علّامه طباطبایی، تفسیر را «بیان معانی آیات قرآن و کشف مقاصد و مدالیل آنها» تعریف کرده است. آیت الله معرفت نیز«زدودن ابهام از لفظ مشکل و دشوار که در انتقال معنای مورد نظر، نارسا و دچار اشکال است.» را، تفسیر می داند. در مورد تفاوت تفسیر و تأویل و تطابق این دو، نظرات مختلف است. بر اساس تعاریف ذکر شده،برخی آن دو را مترادف،برخی،متباین و برخی اعم و اخص می داند. به نظر می رسد، تأویل اعم از تفسیر باشد، زیرا برخی آیات، معنای واضح دارند و بی نیاز از تفسیرند، ولی تمام آیات، چه محکم-چه متشابه،تأویل دارند.
تفسیر متمایز از ترجمه است. زیرا ترجمه فقط برگرداندن کلام و معادل یابی است ولی تفسیر، رفع ابهام از کلام است. امّا مفسران واقعی قرآن ، پیامبر اکرم و اهل بیت می باشند. بعد از پیامبر، دوره های تفسیری و طبقات مفسرین شکل گرفت.در عصر صحابه،مهمترین فرد،حضرت علی-علیه السلام- بود که از جایگاه والایی برخوردار است. سپس عصر تابعین و تابعین تابعین است.
منابع تفسیری، اطلاعات متناسب با مفاد و محتوای آیات را برای روشن کردن معانی آیات در اختیار مفسر قرار می دهد. ولی منابع مورد استفاده شیعه و سنّی تفاوتهایی با هم دارند. برخی از منابع شیعه؛قرآن،روایات و سنّت،عقل،منابع لغوی و... است. هرچند یک مفسر به علوم زیادی باید مسلط باشد.منابع اهل سنت؛ نقل از پیامبر،اخذ به قول صحابی،لغت و... می باشد.
نزد شیعه،فقط گفتار معصومین حجیّت دارد. آنها طبق حدیث ثقلین،حجتیّت کلام خود را از پیامبر گرفته اند، و همان ائمه اطهار-علیهم السلام- هستند. ولی گفتار صحابی و تابعین اگر مستند به پیامبر باشد، حجّت است،وگرنه مانند سایر سخنان است. زیرا احتمال خطا در آن است. فقط به عنوان مؤید استفاده می شود.
تفسیر قرآن به قرآن، قرآن قول به صحابی و قرآن با روایت، از انواع تفسیر نقلی(مأثور)است.مفسران در تفسیر کردن، هر یک به تناسب میزان علمی و نوع تخصص و گرایشی که داشته اند، جنبه خاصی از قرآن را پررنگ تر پرداخته اند، که به آن روش تفسیری آن می گویند. در دوران تابعان پایه گذاری شد. گرایش های تفسیری مثل فقهی، فلسفی، کلامی، عرفانی، علمی و...
برای تأویل تعاریف زیادی مطرح شده است. علامه طباطبایی،«تأویل را حقیقت عینیه خارجیه که فراتر از الفاظ و مفاهیم آیه است»، می داند، که تعریف جدیدی است.«دلالت باطنی مقابل دلالت ظاهری قرآن و بطن قرآن» تعریفی است که آیت الله معرفت ارائه کرده اند. در روایات هم، تنزیل به«ظهر» و تأویل به «بطن» تعبیر شده است.
مهمترین استعمال تأویل، آیه(آل عمران/7) است. اختلاف قرائت در آن منجر به اختلاف معنا می شود. علّامه طباطبایی«واو» در «والراسخون فی العلم» را استیناف و در نتیجه طبق این آیه فقط خداوند متعال عالم به تأویل است. گرچه ممکن است دلایل منفصل دیگری، راسخان در علم را نیز عالم به تأویل بداند. آیت الله معرفت، «واو» را عاطفه و راسخان در علم را نیز عطف بر الله و جزء عالمان به تأویل می داند. هریک هم، استدلالها و نقد های خود را دارد که اشاره شد.
تأویل دو قسم فاسد و صحیح دارد. تأویل فاسد با استفاده از اصول و شرایط آن به دست می آید.امّا عده ای، الفاظ آیات را طبق نظرات و عقاید خود به تأویل می برند که تأویل فاسد است. برخی تأویل و هرمنوتیک را هم یکی دانسته اند، در حالیکه چنین نیست. هرمنوتیک، نوعی شرح و تفسیر بر اساس فهم مفسر است نه مؤلف. در حالیکه تأویل چنین نیست.
در قسمت آخر هم، به تطبیق دو دیدگاه، یعنی مقایسه و بیان مشترکات و اختلافات آنها در مورد این موضوعات پرداخته شده است. از جمله نقاط افتراق، تعریف تأویل، تفاوت تفسیر و تأویل و عالمان به تأویل در آیه(آل عمران/7) است. و نقاط مشترک آنها مثل، تعریف تفسیر، تعریف لغوی تأویل، جایگاه روایات اهل بیت-علیهم السلام- ارزش تفسیری صحابه و تابعان و... است. اختلاف آنها هم ناشی از تعریف متفاوتشان از تأویل و مبنای خاصی است که دارند.»
نظر شما