به گزارش خبرگزاری شبستان، در کانال تلگرامی مصطفی دلشاد تهرانی، عضو هیئتعلمی دانشگاه قرآن و حدیث آمده است:
حريمشكنى انسان از اينجا آغاز مىشود كه از مدار بندگى خدا بيرون مىشود و در توهّم خدايىكردن فرو مىرود و اين بزرگترين مرزشكنى آدمى است؛ بىگمان هر جا، در هر عرصهاى ستمى و تجاوزى روى مىدهد، خاستگاه آن، مرزشكنى و حريم درى و بىپروايىاى است كه در درون انسان روى مىدهد و به ديگر عرصهها سرايت مىكند.
اگر انسان در مرز بندگى خدا بماند و حريم حرمت خويش را ندرد و به بىپروايى ميل نكند، به سوى ستمكارى و تجاوزگرى نمىرود؛ اين امر بدان سبب است كه توهّم خدايى مىكند و خود را مجاز به تملك و تصرّف ديگران مىبيند.
اميرمؤمنان على(ع) در اينباره به صراحت فرموده است:
«فَاِنَّمَا أَنَا وَ أَنْتُمْ عَبِيدٌ مَمْلُوكُونَ لِرَبٍّ لاَ رَبَّ غَيْرُهُ.» (نهجالبلاغه، خطبۀ 216) «جز اين نيست كه من و شما [همگى] بندگان و مملوكان پروردگارى هستيم كه جز او پروردگارى نيست.»
هيچكس مالك ديگرى و مسلّط بر كسى نيست و اين مختّص خداوند است و به محض اين كه اين حقيقت برهم خورَد، انواع سلطهگرىها شكل مىگيرد. انسان بايد حريم خود نگه دارد و پا در حريم الهى نگذارد و توهّم خدايى نكند.
اميرمؤمنان على(ع) در خطبه قاصعه، در اينباره چنين رهنمود داده است: «الْحَمْدُلِلّهِ الَّذِي لَبِسَ الْعِزَّ وَ الْكِبْرِيَاءَ، وَ اخْتَارَهُمَا لِنَفْسِهِ دُونَ خَلْقِهِ، وَجَعَلَهُمَا حِمًى وَ حَرَمًا عَلَى غَيْرِهِ، وَ اصْطَفَاهُمَا لِجَلاَلِهِ، وَ جَعَلَ اللَّعْنَةَ عَلَى مَنْ نَازَعَهُ فِيهِمَا مِنْ عِبَادِهِ.» (نهج البلاغه، خطبۀ 192)
«ستايش و سپاس ويژه الله است، همان خداوندى كه جامه عزّت و كبريا درپوشيد و آن دو را براى خود برگزيد و نه براى آنان كه آفريد. آنها را ويژه خود فرمود و بر ديگران حرام نمود، و آنها را براى خود برگزيد، كه بزرگى او را مىسزيد. و آنكس از بندگان را كه درباره آنها با او ستيزد [و به رقابت خيزد] از رحمت دور نمود.»
كبريا، عظمت، و بزرگى مختّص خداوند است و او اينها را محدوده و حريم خويش قرار داده است و براى هيچ موجودى جايز نيست كه وارد آنها شود. هيچ آفريدهاى را نشايد كه براى خود الوهيت قائل شود و عظمت و بزرگى، و عزّتمندى را به خود بربندد.
هست الوهيت رِداى ذوالجلال/ هر كه در پوشد بر او گردد وبال
تاج از آنِ اوست، آنِ ما كمر/ واىِ او كز حدّ خود دارد گذر
مثنوی معنوی، مولوی، دفتر پنجم، ابیات 533 - 534
نظر شما