خبرگزاری شبستان- خراسان جنوبی: معصومه شهابی -فعال کانون تخصصی مهدویت بیرجند؛ فرهنگ ایرانی و احکام اسلامی، شیوه خاصی از حجاب و عفاف را برای زنان جامعه تعریف کرده که از یک سو منطبق بر فطرت انسانی است و از سوی دیگر نمود آشکاری از منزلت و حقیقت زن در هستی را به نمایش می گذارد. حجاب و عفاف در شرع اسلام برای زنان و مردان راهی برای رسیدن به کمال و آزادی، بیان شده است.
سال هاست که زنان ایرانی سال این مدل از حجاب و عفاف را برای خود برگزیده و حفظ کرده اند و حتی در میانه برخی شدائد اجتماعی نظیر ماجرای کشف حجاب رضاخانی که برای از بین بردن هویت زن مسلمان ایرانی پی ریزی شده بود، استقامت کرده و حجاب خود را حفظ کردند.
اما بعد از پیروزی انقلاب که سنگ بنای جامعه اسلامی گذاشته شد، به ویژه از دهه هفتاد به بعد شاهد تغییراتی نرم و محسوس در زمینه حجاب و عفاف بودیم تا جایی که این روزها نیز این مسئله روند ناخوشایندی را در پیش گرفته و در برخی موارد، با عرف ایرانی و شرع اسلامی فرسنگ ها فاصله پیدا کرده است.
غفلت از اندیشه
اساساً عقاید و باورهای ما، نوع و مدل زندگی یا همان «سبک زندگی» ما را شکل می دهد، بنابراین تمامی رفتارهای ما ناشی از یک باور و تفکر درونی است و هیچکس نمی تواند آن را انکار کند.
جامعه ای که در سال 57 دست به یک تحول اساسی و یک انقلاب عظیم زده بود، پس از آن، منتظر تفکرات نو و جدیدی بود تا بتواند زندگی خود را در دل این جامعه نوبنیان آغاز کند. اما غفلت از نظریه پردازی و تزریق اندیشه و فکر در جامعه ایرانی سبب نفوذ تفکرات متعدد غربی و القاء آن به بخش اعظمی از جامعه شد.
این تفکرات، سبک زندگی ایرانی اسلامی را در دهه های اخیر آنچنان دچار تغییرات و تحولات نموده که شاهد آشفتگی و بی هویتی در بخش عظیمی از جامعه هستیم. حجاب و عفاف نیز از این نفوذ در امان نمانده و تحت تأثیر تفکر مدرنیته و فمینیسم که یکی از زیر شاخه های آن است، قرار گرفته است.
مدرنیسم که خود محصول انقلاب علمی اروپاست، در زمانی که دین بر جوامع اروپایی حاکم بود، برای آشتی بین علم و دین مطرح شد و در نهایت دین را به حاشیه کشاند و خودش یکه تاز زندگی انسانها گردید.
این تفکر و اندیشه انسان را به نوگرایی و تجدد دعوت می کند؛ جمله «قرار نیست انسان قرن بیست و یک، بر اساس احکام 1400 سال پیش زندگی کند» ریشه در همین تفکر دارد که می خواهد انسان امروزی بر مبنای نوگرایی، قوانین به روزی را وضع و سپس اجرا نماید.
در نتیجه این دیدگاه التقاطی، حجاب و عفاف اسلامی که احکام آن از زمان پیامبر(صلی الله علیه و آله) بنیان گذاشته شد، برای شامه برخی بوی کهنگی می دهد و برخی از افراد برای با کلاس جلوه دادن و به روز بودن نمی توانند این حجاب را انتخاب نمایند.
این افراد کسانی هستند که اندیشه و تعقل صحیح را کنار گذاشته و اسیر جلوه های پر زرق و برق دنیایی می گردند و از آنچه دین و فطرت به آن دعوت می کند، روی بر می گردانند.
احکامی برای همه زمان ها
احکام اسلام در بُعد زمانی مربوط به 1400 سال پیش است اما محتوای آن به دلیل آنکه از سرچشمه لایزال و نامتناهی وحی آسمانی و از سوی کمال مطلق نازل شده است، برای همه انسان ها در هر عصر و زمانی جوابگو است. دلیل آن هم جامعیت و بقای این شریعت است در حالی که بسیاری از این نظریه های بشری شکست خورده، اما شریعت اسلام همچنان باقی و استوار است و به حیات خود ادامه می دهد. از سوی دیگر، این تفکر سبب می شود، انسان در جاهلیتی نوین غرق شود و تنها دلیلش هم، دور شدن از فطرت توحیدی که جان مایه حقیقت و وجود انسان است، می باشد.
مولفه دیگر این اندیشه که حجاب و عفاف را نیز تحت الشعاع قرار می دهد، آزادی انسان هاست . آزادی دغدغه همه مکاتب بشری و تفکرات انسانی است و همه انسان ها به سوی آن میل فطری دارند، هیچ کس دوست ندارد اسیر و در بند باشد. بر مبنای این مولفه انسان می تواند هر قانون و هر حکمی را که دلش بخواهد، انجام دهد و یا ندهد؛ می تواند حجاب را انتخاب کند و یا آن را نپذیرد! مسئله حجاب »اختیاری» و«اجباری» نیز از همین تفکر نشأت می گیرد. در حالی که آزادی و اختیار، به عنوان یکی از امانت های خداوند به بشر داده شده است تا بر مبنای آن مسیر زندگی خود را انتخاب کند.
حجاب و عفاف اسلامی نیز آزادی را نه تنها به فرد بلکه به جامعه هدیه می دهد، در حالی که بی حجابی آزادی را از فرد و اجتماع سلب می کند. آزادی بی قید و بند و بر مبنای هوا و هوس نفسانی، انسان ها را به سمت بی حیایی و بی عفتی سوق می دهد، تبدیل شدن زن به یک کالا، دورشدن او از زنانگی اصیل و فطریش، از بین رفتن حریم خصوصی و تلاش او برای اثبات توانایی هایش به جامعه به ویژه مردان، از یک آزادی دروغین پرده بر می دارد.
وقتی انسان جای خدا می نشیند
انسان گرایی یا اومانیسم نیز به عنوان سومین و تأثیرگذارترین مولفه در تفکر مدرنیته، نقش بسزایی در سبک زندگی و به ویژه در حجاب و عفاف دارد. بر این اساس، انسان جای خدا، قرار می گیرد و هستی و همه آن چه در این عالم است - هر چند که برای اوست «و لکم فی الارض جمیعا»، را به نفع میل و هوس خود تغییر می دهد و برای استفاده بیشتر در فطرت و طبیعت دست می برد تا مقدس بودنش را اثبات کند، در حالی که خداوند به انسان کرامت داده و چه کرامتی بالاتر از آن که او را خلیفه خود در زمین قرار داده است.
هوا و هوس انسان به مثابه اسب سرکشی است که میل به طغیان دارد و حجاب و عفاف مانعی بر سر راه آن است، در نتیجه وقتی این اسب سرکش کنترل و هدایت نشود، طغیان می کند و سوار خود را- همان انسان مقدس اومانیسمی- را به زمین می زند و انسانیتش را به نابودی می کشاند.
مدرنیته، انسان را از خدا، قانون های حکیمانه اش و فطرت توحیدی دور کرده و او را اسیر دنیا نموده و از همه مهم تر، آرامش را از او سلب کرده، چرا که آرامش تنها در معنویت و ارتباط با خالق هستی پدید می آید.
باید به فطرت نزدیک شد
بنابراین انسان عصر حاضر، هر چقدر به فطرت پاک خود نزدیکتر شود، آرامش بیشتری نصیب او خواهد شد. آزادی، نوگرایی و کرامت انسان و هر آنچه فرهنگ غربی برای رشد و کمال انسان متصور است، تنها در مسیر تقوا و مراقبت از فطرت و کنترل نفس شکل می گیرد و حجاب و عفاف در این مسیر، می تواند راه موثری باشد و باید باور کرد که تنها انسان متقی است که می تواند به آرامش و کمال حقیقی همان آرزوی همیشگی انسان، دست یابد.
نظر شما