به گزارش خبرنگار گروه اندیشه خبرگزاری شبستان: علم و صلح از مسائل مبتلابه جامعه جهانی است که به ویژه در دهه های اخیر توجهی دوچندان به آن شده است چراکه با شکل گیری قدرت های بزرگ اتمی و استفاده از سلاح های شیمیایی همواره این پرسش ذهن بشر را به خود مشغول کرد که چرا علم باید در خدمت قدرت و منافع غیر انسانی قرار گیرد در حالی که علم در ذات فضیلت محور است.
از این رو، رابطه متقابل علم و صلح هنوز که هنوز است به عنوان یکی از مباحث اصلی در گفتمان های بین المللی مورد توجه قرار می گیرد. از این رو، بر آن شدیم این موضوع را با دکتر غلامعلی معصومی نیا، استاد دانشگاه خوارزمی به بحث و گفت وگو بگذاریم که در ادامه حاصل آن را می خوانید:
به نظر شما چه رابطه ای میان علم و صلح برقرار است و آیا می توان از گذرگاه علم به صلح پایدار رسید؟
برای پاسخ به این پرسش مقدمه ای را بیان می کنم؛ اگر پیشینه علم را در تاریخ بشریت مطالعه کنیم، می بینیم که در زمان های قدیم، علم ارزش ذاتی داشت به این معنا که دستیابی به آن برای انسان کمال بود و کسی که به عنوان عالِم در زمانه خود شناخته می شد از جایگاه والایی نزد مردم برخوردار بود؛ برای مثال در جوامع شرقی چنین فرهنگی حاکم بود و اکنون نیز تا حدودی بقایای آن در این گستره فرهنگی باقی مانده است. اگر در گذشته به کشورهای شرق آسیا از جمله چین می رفتید برای عالمان ارزش خاصی قائل و معتقد بودند انسانی که علم دارد، انسانیت اش هم بالاتر است؛ لذا به احترام علمِ یک عالم به او احترام مضاعفی می گذاشتند و بر این باور بودند که او حقایق را می داند و کسی که حقایق عالم را می داند، برتر از کسی است که نمی داند.
در فرهنگ اسلامی نیز چنین بود چنانچه در آیه 11 سوره مبارکه مجادله می فرماید: «يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَالَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ؛ خدا [رتبه] كسانى از شما را كه گرويده و كسانى را كه دانشمندند بر حسب درجات بلند گرداند و خدا به آنچه مى كنيد آگاه است».
بر اساس این آیه خود علم ارزش است و به همین دلیل است که حضرت امیرالمومنین(ع) فرمودند: «فرشتگان بال های خود را برای طالبان علوم پهن می کنند و از این عمل خود اظهار رضایت و خشنودی دارند». این نشان می دهد که در فرهنگ دینی ما برای کسانی که طالب علم هستند ارزش والایی در نظر گرفته شده است.
آیا در دیگر فرهنگ ها نیز علم از چنین ارزش و قداستی برخوردار بوده است؟
بله، در قرون وسطا نیز چنین مفهومی کمابیش وجود دارد اما همزمان با رنسانس تحولات فراوانی رخ داد از جمله تغییر ماهیت علم، در واقع از آن زمان به بعد علم به عنوان وسیله گذران زندگی مطرح شد و گفتند علم از آن جهت خوب است که انسان را توانا می کند تا بتواند منابع و زندگی مادی بهتری را برای خود تامین کند، یعنی آن ارزش ذاتی علم دیگر مطرح نبود. یک وقت شخصی یک شغل را به عنوان علم و حرفه یاد می گیرد و تمام. اما چنین نگاهی به علم، ابزاری است.
با وجود چنین جایگاهی از علم نزد مکاتب و اندیشه های مختلف پس چرا کار به جایی رسید که امروز علم در خدمت قدرت ها و قدرت طلبی بیشتر بشر در آمده است؟
از روزی که معنای علم دگرگون شد، می بینیم که مسیر توسعه غربی تنزل یافت و در جاده تکنولوژی افتاد. مسیری که ابداعات مختلفی دارد ولی نگرش فضیلت محوری که در گذشته به علم و عالم وجود داشت را همراه ندارد. این انحراف بزرگی است. بشر می توانست بدون تنزل دادن شأن علمِ، جایگاه آن را برای خود تعریف کند و علم را به مثابه ابزار تعریف نکند بلکه آن را وسیله تعالی و رشد بداند یعنی آنچه که در گذشته وجود داشت و ارزش ذاتی علم مهم بود.
این اتفاقات افتاد و جریان تاریخ را دگرگون کرد. لذا اگر قبلا جنگ ها ناشی از جهل بشر بود امروز با نگاه ابزاری به علم، این مولفه در خدمت جنگ آمد در آمده است. وقتی مفهوم علم تغییر کرد اتفاقات مختلفی افتاد از جمله اینکه علم در کنار ایجاد وسایل رفاه برای انسان ها، ابزار جنگی را توسعه داد که با وقوع جنگ اول و دوم جهانی مصداق این مساله را می بینیم.
بنابر این، باید گفت علم و صلح با هم ملازمه دارند، اما مهم آن است که چه نگاهی به علم وجود داشته باشد و در ثانی دیدگاه ممالک نسبت به علم و استفاده از آن چه باشد.
عدم توجه به علم صلح محور و فضیلت محور چه عواقبی سوء و جبران ناپذیری را دامنگیر جوامع بشری کرده است؟
باید توجه داشت رشد علمی رفاه بشر را گسترش داد ولی از طرف دیگر آرامش او را سلب کرد. برای مثال در عرصه علم اقتصاد بسیاری از تولیدکنندگان بزرگ با بهره مندی از این علم ذائقه مردم را تغییر دادند، وقتی ذائقه مصرف مردم عوض شد، فرهنگ نیز تغییر می کند و سرمایه داران از این طریق سود کلان به جیب می زنند در حالی که متضرر واقعی مردم هستند!
بنابراین، تغییری که در مسیر علم رخ داد را باید اصلاح کرد و مجامع علمی باید معنای علم را دوباره تعریف کنند و به معنای سابق برگردانند یعنی ارزش ذاتی برای علم که سبب می شود بشر در صلح حرکت کند. بسیاری از کشورها به یُمن استفاده از علم مدرن برای مردم خود آرامش به ارمغان آوردند ولی این آرامش به قیمت بر هم زدن زندگی مردم کشورهای دیگر بود.
پس باید مفهوم اصلاح و از علم در مسیر عقلانیت استفاده شود. علم عقلانی صلح را رقم می زند. بسیاری از عالمان جاهل هستند و دسته کمی از آنان در گستره عالمان عاقل قرار می گیرند. اگر علم در این مسیر قرار بگیرد قطعا به کمک صلح می آید.
متاسفانه، واقعیت تلخی که اکنون در برابر بشر قرار گرفته، وجود دانشمندان کثیری است که بخاطر منافع مادی خود در خدمت سلب آرامش بشر حرکت می کنند.
یک بعد دیگر جابجایی ارزشی در میدان علم، مربوط به مسائل زیست محیطی است؛ در سایه علم بود که بشر دست به این تخریب ها زد، جنگ و سلاح های شیمیایی و هسته ای خسارات جبران ناپذیری را به بار آورد. تخریب محیط زیست در بسیاری موارد معلول رشد علمی است. پس علم فی نفسه نمی تواند آرامش به همراه بیاورد مگر آنکه عقلانیت و ارزش های اخلاقی به کمک بیایند. به عبارت بهتر، علمی که زیر سایه اخلاق و عقل واقعی بشر ایجاد شده و رشد و نمو یابد، می تواند در مسیر صلح قرار گیرد واگرنه در مسیر جنگ و تخریب و بیچارگی انسان ها و تولید سلاح های مخربِ میکروبی و شیمیایی و ... حرکت می کند و جنایت به بار می آورد.
نظر شما