به گزارش خبرنگار گروه اندیشه خبرگزاری شبستان: به مناسبت فرا رسیدن هفته کتاب و کتابخوانی و با توجه به اهمیت این مهم در ارتقای فرهنگ و پیشرفت کشور با دکتر محمد بقایی ماکان، ادیب، مترجم و پژوهشگر برجسته حوزه فلسفه و ادبیات گفت وگو کرده ایم که در ادامه مشروح آن به حضورتان تقدیم می شود:
انس با کتاب و مطالعه چه قدر می تواند در جامعه منجر به شکل گیری فضای بازِ فکری و گشایش افق های جدید اندیشه در میان افراد شود؟
برای پاسخ به این پرسش لازم است تا مقدمه ای را بیان کنم. در تعریف انسان سخنان بسیاری گفته شده که قدیمی ترین آن از قول ارسطو است که انسان را حیوان ناطق دانسته است. پس از ارسطو بسیاری از اندیشمندان دیگر نیز تعاریف خود را از انسان ارایه کردند که هیچ یک نتوانست جامعیت تعریف ارسطو را داشته باشد.
ارسطو می خواهد این مساله را بیان کند که تفاوت میان انسان با موجودات دیگر در دارا بودن قوه نطق یا تفکر است که قابلیت افزایش دارد، بنابراین، تفاوت میان انسان و حیوان در میزان آگاهی اوست و انسان هرچه آگاه تر شود انسان تر می شود.
و مهم آنکه این آگاهی جز از طریق مطالعه، یعنی چشم دوختن به کتاب حاصل نمی شود. با این وصف تفاوت انسان با حیوان، در همین تعریف مختصر قابل کشف کردن است وگرنه بقیه کارهایی که حیوانات انجام می دهند مثل زاد و ولد، خوابیدن، راه رفتن، مهر ورزیدن، پرخاش کردن و ویژگی هایی از این نوع به طور غریزی و طبیعی در همه موجودات از جمله انسان دیده می شود.
تنها چیزی که در دیگر موجودات وجود ندارد و انسان می تواند مدام آن را کشف کند و در ذهن خود افزایش دهد، همین مطالعه کردن است. بنابراین، اگر جامعه را به صورت یک شخص در نظر بگیریم و به قول هگل «قایل به شخص جامعه باشیم» این شخص هرچه قدر آگاه تر باشد، انسان تر است و بنابراین، می تواند زندگی خود را بیشتر بهبود ببخشد و راه به تعالی و ترقی پیدا کند.
در جامعه امروز ما کمتر پیش می آید که افراد سراغ کتاب به شکل مرسوم آن بروند زیرا مطالعه بیشتر محدود شده است به تمرکز بر مطالبی که در فضای مجازی دست به دست می شود، این یک آسیب است که در اجتماع ما وجود دارد و روز به روز گسترش پیدا کرده و این در حالی است که عادتِ به مطالعه باید وجود داشته باشد تا افراد به شکل جدی دنبال کتاب بروند. تحلیل شما از این رویداد چیست و چرا چنین شده است؟
دستگاه های آموزشی و تربیتی در هر کشور تاثیر بسیار زیادی در پرورش عادت به مطالعه در افراد جامعه دارند، به این دلیل که می توانند فرد را از کودکی به این روش پسندیده عادت دهند، ولی شوربختانه در کشورهای عقب مانده که نام محترمانه شان در حال توسعه است، چنین همّ و غمی یا چنین مجاهدتی وجود ندارد و اوقات دانش آموزان و دانشجویان به جزوه نویسی و محفوظات ذهنی می گذرد، زیرا در دستگاه های آموزشی چنین جوامعی اصولا تحقیق و پژوهش محلی از اعراب ندارد و اگر در موارد خاصی هم داشته باشد آن قدر ناچیز است که به شمار نمی آید؛ در نتیجه شاهدیم که تحقیق در زمینه های مختلف از نظری و فکری گرفته تا پژوهش های عملی که امروز در جهان مطرح است از آنِ چنین جوامعی نیست.
علت این مساله آن است که در چنین جوامعی تحقیقات و پژوهش های جذاب و قابل مطالعه وجود ندارد در نتیجه با توجه به امکاناتی که عصر مخابرات برای شیخ و شاب فراهم آورده است، روی آوردن به این طریق بسیار معمول شده است که افراد تکیه به تکنولوژی کنند و کتاب و کتابخوانی به طاق نسیان سپرده شود. این معضل پیش از آنکه ربطی به افراد جامعه داشته باشد به مدیریت کلان فرهنگی باز می گردد. شخص نقش چندانی در این میان ندارد، چون وقتی فرد تشنه ای طالب آب گوارا است و آن را در پیرامون خود نمی یابد به منابعی رو می کند که خواست خود را در آنجا بیاید.
برای مثال در همین سرزمین و مرز پر گهرِ ما، یک نفر که می خواهد کتاب بنویسد، عبور از سد ممیزی برایش واقعا رنج آور است و احوال خوشی برای نویسنده و ناشر باقی نمی گذارد. گاهی سانسور چندان شدید است که دیگر کتاب به شکلی که مورد نظر نویسنده است مجوز نمی گیرد بلکه تبدیل به شیر بی یال و دُم می شود، به همین سبب در مملکتی که اولین کتابخانه های دنیا در آن ایجاد شده است، شمارگان کتاب به صد تا دویست نسخه رسیده و این یک آسیب جدی است.
ورود کتاب های ترجمه شده در حوزه های مختلف و از سوی دیگر رشد قارچ گونه کتاب هایی با موضوعاتی نظیر انواع طالع بینی و فال، تعبیر خواب و امثالهم که از آنها عنوان کتاب های زرد یاد می شود، چه قدر در کاهش سطح مطالعه و رونق بازار کتاب تاثیر گذاشته است؟
هر موضوعی در کار کتاب و کتابخوانی، خوانندگان خاص خود را دارد. ولی از آنجا که کتاب های موثق از نظر خوانندگان کمتر پیدا می شود و خواننده با شک و تردید این کتاب ها را تهیه می کند، وضعیت مطالعه کاهش یافته است چراکه مخاطب می داند این اثر مورد بررسی و ممیزی شداد و غلاظ قرار گرفته است و از طرف دیگر به دلیل اینکه مترجمانی نوخط و نورسته و تازه به چرخ آمده به مدد چند فرهنگ لغت، به میدان آمده اند، وضعیت بغرنج تر شده است زیرا بی آنکه زبان مقصد را به درستی بدانند دست به ترجمه می زنند.
موضوع دیگر، گرانی کتاب و بالاتر از همه آشفتگی های ذهنی جامعه است که تمرکز را از افراد گرفته و سبب می شود که مهمترین عامل مطالعه از دست برود، تیراژ یا شمارگان کتاب های به واقع قابل مطالعه به شدت افت کرده است و در نتیجه کتاب خوان های کاذب که کتاب را برای سرگرمی یا عاملی برای به خواب رفتن در اوقات پایانی شب می خوانند فراوان شده و از این روست که می بینیم غالب ناشران دست به انتشار کتاب های بی مایه و سرگرم کننده ای می زنند با نگارش های بسیار پر غلط که نه تنها نفعی برای فرهنگ جامعه ندارد بلکه ضربه شدیدی به زبان پارسی می زند که مدتهاست می خواهند آن را پاس بدارند.
نظر شما