به گزارش گروه اندیشه خبرگزاری شبستان به نقل از سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی: نخستین دور گفت وگوی دینی اسلام و هندوئیسم، با حضور جمعی از اندیشنمدان و پژوهشگران برگزار شد.
در این برنامه حجتالاسلام حميد پارسانيا، عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی در سخنراني خود با عنوان «هستی مقدس در حکمت اسلامی» كه در دومين روز از نخستين دور گفتوگوی دینی اسلام و هندوئیزم در دهلينو انجام شد، در باب معناي هستي قدسي، گفت: نگاه قدسی به هستی در قبال نگاه دنیوی و این جهانی است. در نگاه دنیوی ـ سکولار ـ زندگی دنیا در کانون جغرافیای هستی است و هر نوع واقعیت دیگری که، فراسوی هستی دنیوی باشد اگر انکار نشود، بیارتباط با این عالم در نظر گرفته شده و یا آن که در حاشیه زندگی دنیوی و در خدمت آن دیده میشوند. در نگاه قدسی، هستی مقدس در کانون جغرافیای عالم است. هستی مقدس وجودی است که اوّلاً، ناقص نیست و ثانیاً، کمال ناقص نیز ندارد، یعنی کمالات او نیز نامحدود و بدون حد است.
وي در ادامه درباره تعاملات حکمت اسلامی، اظهار كرد: جریانهای مختلف معرفتی در جهان اسلام در توصیف هستی مقدس دیدگاههای مختلفی را ارايه دادهاند و حکمت اسلامی نیز یک جریانی معرفتی است که در تاریخ اندیشه خود، نسبت به هستی مقدس دورههایی را پشت سر گذارده است.
پارسانيا همچنين با بيان اين كه تکوین حکمت اسلامی و تطورات تاریخی آن در تعامل با عواملی چند بوده است، گفت: مهمترین اين عوامل عبارتند از: آیات قرآن کریم و احادیث، میراث عقلی جامعه بشری، مکاشفات عرفانی جهان اسلام و همچنين گفت و گوی مستمر با متکلمان.
«لفظ، مفهوم و مصداق هستی»، «اشتراک لفظی مفهوم هستی در نزد متکلمان»، «اشتراک معنوی مفهوم هستی در حکمت اسلامی»، «قول به اعتباری بودن هستی»، «قائلین به اصالت هستی»، «اقوال چهارگانه درباره مصداق هستی»، «امر مقدس از نگاه متکلمین و قائلین به اصالت ماهیت»، «هستی مقدس بر مبنای کثرت تباینی و تشکیکی هستی»، «تقدس هستی بر مبنای وحدت شخصی وجود»، «استناد مجازی هستی به امور مقید» و همچنين «امتیاز هستی مقدس از غیر آن»، ديگر مباحثي بود كه پارسانيا، عضو شوراي عالي انقلاب فرهنگي در اين سخنراني به آنها پرداخت.
همچنین حجتالاسلام احمد مبلغي، عضو مجلس خبرگان رهبري و رييس مركز تحقيقات اسلامي مجلس شوراي اسلامي در سخنراني خود با عنوان «اشتراک اسلام و هندوئیسم در اندیشه؛ لزوم تعاملات خیرگرایانه بین ادیان» كه در دومين روز از نخستين دور گفتوگوی دینی اسلام و هندوئیزم در دهلينو انجام شد، گفت: شناسایی عناصر فکری و سلوکی مشترک بین ادیان، تلاشی زیربنایی است که زمینه های گفتوگوهای معنادار و جدی را بین اتباع ادیان پدید، و بسترهای همگرایی، معنویت گرایی و نیکوگرایی را بین آنان در فضای عام جهانی فراهم میآورد.
وي در ادامه با طرح اين پرسش كه؛ آیا همانطور که بین «ادیان توحیدی و ابراهیمی» اندیشههای مشترک وجود دارد، بین هندوئیسم و اسلام نیز اندیشههای مشترک وجود دارد؟ بيان كرد: پاسخ به سؤال مثبت است. نه تنها بین این دو دین، مشترکاتی همچون: معنویتگرایی، خیرگرایی و مقولههایی از این دست وجود دارد که فراتر، حتی این دو دین بر یک اندیشه پایهای و مهم، یعنی «رویکرد به تعاملات بین ادیانی با هدف خیرگرایی» اتفاق و اشتراک دارند.
رييس مركز تحقيقات اسلامي مجلس شوراي اسلامي در ادامه گفت: روششناسی کشف مشترکات بینالادیانی از موضوعات مهم است که به مجالی علمی و به صورت ویژه نیازمند است، در اینجا به نکاتي روشی در این زمینه اشاره میکنیم که عبارتند از: 1) جهت فهم یک «مشترک بینالادیانی» گاه ضروری مینماید پوسته قرار گرفته بر روی اندیشه در هر یک از دو دین در حال مقایسه را کنار بزنیم، در این صورت در مییابیم؛ در ورای پوستهها یک اندیشه نهفته است و به واقع هر دو دین یک محتوا را ارايه میکنند.
وي ادامه داد: همچنين؛ گاه برآمدن یک اندیشه به عنوان امر مشترک بین ادیان در گرو آن است که اندیشه در هر دو دین را با قطع نظر از ابعاد و پیرایههای اختصاصی گرد آمده پیرامون آن اندیشه تحلیل كنيم؛ نتیجه، این میشود که اصل اندیشه، مشترک است، هر چند در هر دین دارای ابعاد و اختصاصاتی گشته است. درباره نكته سوم هم بايد عنوان كرد؛ گاه دو دین دارای هدف مشترکی هستند؛ ولی هر کدام دارای مسیر خاصی است؛ به عبارت دیگر هر یک از دو دین، مسیری خاص را به سمت هدفی در پیش گرفته است که دیگری با مسیر دیگر به سمت آن هدف و مقصد حرکت میکند. و در آخر اينكه؛ گاه هر یک از دو دین مبنایی ویژه دارد؛ ولی به اندیشهای بر اساس آن میرسد که دین دیگری بر اساس مبنای دیگری به همان اندیشه میرسد.
وي در بخش ديگري از سخنانش ادامه داد: اشتراک در پارهای از اندیشهها بین اسلام و هندوئیسم عمدتاً از سنخ مشترکاتی است که در نکته چهارم منعکس شده است؛ یعنی دارای اندیشه واحد ولی با دو مبنای متفاوت هستند. یکی از این اندیشهها، اندیشه «ضرورت نشر و توسعه خیر در جوامع انسانی از رهگذر تعاملات بین ادیانی» است.
مبلغي همچنين گفت: یکی از اصول هندوئیسم، اصل اعتباربخشی به ادیان و کوشش از این طریق برای نشر خیر در بشریت است. این اصل در هندوئیسم در اثر تطور و تحولاتی که بر این دین گذاشته است به مثابه یک جزء مهم از شیوه زندگی معرفی شده و آن را امری اساسی و مبنایی در شیوه زندگی تلقی کردهاند.
عضو مجلس شوراي اسلامي افزود: اسلام هم دقیقاً اصل تعامل بین ادیانی را با همه قوت ـ و البته با مبنایی توحیدی و ابراهیمی ـ بهعنوان بخشی از آموزههای کلان خود ارايه داده است. اسلام نه تنها موافق برخورد اتباع ادیان با یکدیگر نیست؛ بلکه فراتر بین اتباع ادیان در زمینههای مختلف اصولی را ارايه داده، اصولی همچون: اصل تعامل اجتماعی با اتباع ادیان بلکه با همه بشریت بر پایه عدل، اصل تعامل با اتباع ادیان بلکه همه بشریت بر پایه اخلاق، اصل برقراری تعامل و تعاون بین اتباع همه ادیان بلکه بین همه بشریت در نشر خیر و اصل ایجاد حالت مسابقه بر خیر بین اتباع ادیان.
اما در ادامه این دور از گفت و گوها دکتر حسن بلخاریقهی، استاد دانشگاه تهران و ريیس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، در سخنراني خود با عنوان «تعالی معنا و معنویت در بهگود گیتا و اندیشه اسلامی» كه در دومين روز از نخستين دور گفتوگوی دینی اسلام و هندوئیزم در دهلينو انجام شد، گفت: بهگودگیتا یکی از بخشهای کتاب مهابهاراتا است و مهابهاراتا، بزرگترین کتاب حماسی جهان با یکصد هزار بیت که خود صورت حماسی اوپانیشادهااست. اوپانیشادها نیز برجستهترین متن حکمی برگرفته شده از وداها به ویژه ریگ وداست.
وي افزود: قصد دارم در این سخنراني، برخی از تعالیم بهگودگیتا که صورت منظوم و حماسی حکمتهای اوپانیشادها است را بیان كرده و نسبت آن با تعالیم اسلامی را آشکار سازم. هدف شرح معنویتی است که در ذات و گوهر هر دو دین اسلام و هندوییزم وجود دارد. بگذارید ابتدا از زبان کریشنای پروردگار برخی از اصول معنویت و حکمت را بازگویم. کریشنا هنگامیکه با تردید آرجونا در جنگیدن با زشتکاران مواجه میشود، سعی میکند با بیانی شیوا حقیقت حکمت را برای او آشکار سازد تا در پرتو آن آرجونا از تردید و سرگشتگی رهایی یابد.
بلخاري ادامه داد: کریشنا در سروده سوم بهگودگیتاحکمت را از عمل برتر میشمارد و این، سبب آشفتگی ذهن آرجونا میشود. لاجرم دردمندانه میپرسد: «اگر حکمت از کردار برتر است پس چرا مرا به جنگ و پیکار میخوانی؟ پروردگارا! راه رهایی از کردار را به من بیاموز.» کریشنا در پاسخ به این پهلوان، میگوید: در تمام هستی تنها دو طریق وجود دارد: طریق حکمت که طریق اندیشمندان است و طریق عمل که راه پیشهوران است. راه رهایی از عمل، بیعملی نیست، فرار از تکلیف و کردار نیست بلکه وارسته کردن کردار است. وارستگی کردار یعنی اینکه دلبسته اعمالت نباشی. تفاوت میان عالِم و جاهل، یا دانا و نادان نیز دقیقاً همین است. نادان، شیفته و دلبسته عمل خویش میشود؛ اما دانا از آن میرهد، نه سر در سودای نتیجه و سود آن دارد نه در پی برجسته کردن عمل خود در برابر دیگران است. حکیم کار میکند، پیکار میکند چون ذات و جوهر درونش او را به عمل میخواند. او در این مسیر بهدنبال عشق و نفرت نیست و نباید هم باشد.
وي ادامه داد: رأی کریشنا این است که آرجونا بهعنوان بندهای از بندگان خدا در بند اعمال خویش نباشد بلکه کردار خود را یکباره به خداوند سپارد. از خود و منیت خود بگریزد و بداند تنها در سپردن اعمال به حضرت حق است که اعمال خالص میشوند و چون خالص شدند قدر و قیمت مییابند. زیباترین وجه این خلوص، رسیدن به جایی است که مرز میان حکمت و عمل از میان برداشته میشود و این دو طریقت موجود در عالم یعنی حکمت و عمل، در ذات خود یکی میشوند: «کوردلان و کودکان حکمت و کار نیک را دومی انگارند، اما برای حکیم، این دو یکی است. آن که یکی را یافت ازهردو بهرهمند میشود. وارستگی در حکمت است و در کار نیک، آن که این دو را یکی داند حقیقت را دانسته است».
وي افزود: کریشنا ریشه و بنیاد خطاها را آمال و امیال دل میداند. آرزوها و خواستههای بيحساب دل که جان را تیره کرده و ریشه در شر دارند: «آری خواهش تباهی هر چیز است، خواهش، دشمن توست، دژخوترین دشمنان تو ... هوس در هر حس و ذهن و هوش منزل میکند و حکمت را مکدرمیسازد و آدمی را به بیراهه میبرد، آرجونا، حواس را در اختیار گیر و هوس را نابود کن، هوس نابودی هر حکمت است». و این کلام بلند، دقیقاً شبیه به گفتاری از امیرالمؤمنین علی (ع) است که فرمودند: اى مردم، ترسناكترين چيزى كه بر شما مىترسم دو چيز است: يكى پيروى هواى نفس، و ديگرى بى مرزبودن آرزو. اماپيروى هواى نفس انسان را از حق بازمى دارد، وبى مرزبودن آرزو،آخرت را ازياد میبرد.
وي در بخش ديگري از سخنانش گفت: سراسر سرودهای بهگودگیتا، معنویت است و پارسایی. سیر از جهل به دانایی، دانایی به فرزانگی و فرزانگی به حکمت. حکمتی متعالی که نتیجهاش آراستهشدن نفس است به متعالیترین صفات.
بلخاري تأكيد كرد: تمامی این صفات در آموزههای اسلامی مورد تأکید است؛ براي نمونه فقدان بیم و ترس که در قرآن تحت عنوان «لاخوف» از آن یاد میشود. صفت مؤمنان و نیکوکارانی که خود را با تمام وجود به خدا تسلیم كرده و نیکوکاری میکنند. مزد چنین کسانی با خداوند است و بیم و هراسی بر آنها نیست و غمگین نخواهند بود.
وي همچنين گفت: فطرتی که توسط خداوند در وجود هر انسانی سرشته شده است نهایت در هر کجای عالم که باشد او را به سوی حقیقت خویش رهسپار میکند و این دقیقاً به دلیل وجود فطرت الهی در نهاد انسانهاست.
نظر شما