انتظارمفهومی نیست که با آغاز دوران غیبت متولد شده باشد

خبرگزاری شبستان: «انتظار» با انسان متولد می شود و تا زمانی که انسان در این دنیاست با او همراه است. سابقه این انتظار به ابتدای خلقت بشر بازمی گردد.

سرویس مهدویت خبرگزاری شبستان: حجت الاسلام پناهیان در کتاب «انتظار عامیانه، انتظار عالمانه، انتظار عارفانه» می نوسید: انتظار فرج و گشایش، صرفا  به دلیل غیبت امام زمان (عج) پیش نیامده است، بلکه  می توان برای انتظار فرج، معنایی مستقل از شرایط اجتماعی و تاریخی هم در نظرگرفت.

 

انتظار ابتدائاً مفهومی است انسانی و عرفانی. مفهومی است دائمی و همیشگی. انتظارمفهومی نیست که با آغاز دوران غیبت متولد شده باشد و با آمدن منجی موعود و گشایش در حیات فردی و اجتماعی بشر، به پایان برسد. بلکه مفهومی است که می توان برای آن معنایی فرا زمانی و فرامکانی در نظر گرفت؛ معنایی که متعلق به اصل حیات بشر و رابطه تکوینی او با خداوند متعال است.

 

برای درک معنای دائمی انتظار، ابتدا باید به فلسفه خلقت مراجعه کنیم, آنجایی که معلوم می شود انسان اساسا برای ملاقات با پروردگار خود آفریده شده است و حیات و هستی او تنها در ارتباط با حضرت حق معنا پیدا می کند. حتی باغ های بهشتی نیز پاسخ نهایی حقیقت وجود انسان نیستند. اگر انسان به عطش پنهان در اعماق وجود خود بنگرد در می یابد که تنها دیدار با حضرت حق و هم جواری با آن ذات مقدس است که او را آرام می کند وإلا تمام وجودش بی قراری محض است و تا زمانی که به ملاقات خداوند عزیز بازنگردد، درد فراق او تسکین نخواهد یافت.

 

نکته مهم این است که این فراق، بعد از وصالی ابتدایی که اطلاعات چندانی در مورد آن نداریم، آغاز شده است. لذا تمنای وصال به نوعی تقاضای رجعت است. در چنین شرایطی انتظار به وجود آمده برای ملاقات خدا، به دلیل آن پیشینه تشدید می شود و رنج فراق مضاعف می گردد. ابیات آغازین مثنوی به خوبی به این معنا اشاره می کن:

بشنو از نی چون حکایت می کن   از جدایی ها شکایت می کند

کزنیستان تا مرا ببریده اند           از نفیرم مرد و زن نالیده اند

 

این نی وجود ماست که غمگین و غصه دار از یک فراق عظمی است و منتظر است تا به جایگاه اصلی خودش یعنی نیستان، بازگردد. نیستان، زادگاه اولیه انسان است که در آغوش رحمت حضرت حق بوده است. ولی به دلیل حکمتی والا، برای ما آدم ها چنین سرنوشتی را رقم زدند که با قرار گرفتن در این دنیا مدتی بار فراق به دوش بکشیم و بال انتظار برای وصال بگشاییم.

 

پس انتظار با انسان متولد می شود و تا زمانی که انسان در این دنیاست با او همراه است. سابقه این انتظار به ابتدای خلقت بشر بازمی گردد. این سابقه در داستان حضرت آدم پیداست. اولین کسی که در این انتظار و تمنای دیدار، گریه های طولانی کرد، حضرت آدم علیه السلام بود. او تمام عمر، منتظر مراجعت و بازگشت به سوی خدا بود. این زبان حال او و هرکسی است که راز حیات فرو افتاده خود را در دنیا درک کرده است. ادبیات عرفانی ما مشحون است از مضامینی که از این معنا به تعابیر گوناگون حکایت می کند: مرغ باغ ملکوتم، نیم از عالم خاک    دوسه روزی قفسی ساخته اند از بدنم

«انتظار فرج» در اصل انتظار برای رهایی از قفس دنیا و بازگشت به آغوش پروردگار است. او دیگر مرغ باغ ملکوت نیست بلکه مانند تمام مرغان دیگر، مرغ دانه های زمینی است. او دیگر از انسانیت خود عدول کرده است. هرکسی منتظر رهایی از قفس دنیا نیست باید از خود بپرسد: تو چرا به دنیا عادت عادت کرده ای؟ چرا دوست داری در همین دنی بمانی؟ چرا منتظر برگشتن نیستی؟ پس تو حتما روح خودت را دست کاری کرده ای. ببین چقدر روح خود را آلوده کرده ای که به این دنیا خو گرفته است چون روح تو که متناسب با این دنیا خلق نشده است.

 

به این ترتیب معلوم می شود که انتظار، اساسا یک مفهوم انسانی و عرفانی است و مربوط به همه آدم هایی است که در این دنیا زندگی می کنند. وقتی در حدیث شریف نبوی، دنیا را سجن و زندان مومن معرفی می فرماید باید نتیجه بگیریم که ما در این دنیا زندانی هستیم و بنابراین کاملا طبیعی است که مانند هر زندانی منتظر پایان دوران محکوممیت خویش و آزادی از زندان باشیم. اگر چنین انتظاری را در خود نمی یابیم و آن را احساس نمی کنیم پس لابد  در وضع طبیعی خوبی به سر نمی بریم. بحث های فراوانی در این زمینه قابل طرح است که بهتر است آنها را در مباحث اخلاقی و عرفانی دنبال کنیم.

 

کد خبر 664914

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha