خبرگزاری شبستان- خراسان جنوبی؛ چند سالی است که مهره های کمرش توان کار کردن را از او گرفته است، اما برای اینکه بتواند خرج زندگی را بچرخاند و پول داروهای همسرش را تهیه کند، مجبور شده همچنان سخت کار کند، شغلش دامداری و کشاورزی است، پنج فرزند دارد و پدرش هم با او زندگی میکند، کار سخت بالاخره او را زمین گیر می کند و توان کار کردن را به طور کامل از او می گیرد.
برخی مواقع آنقدر کمر درد فشار می آورد که مانند بچه های کوچک در حیاط خانه آستین به دهن می گیرد و گریه می کند، اما پول رفتن به پزشک را هم نداشت. برای درمان باید به مرکز استان که بیش از 200 کیلومتر با روستای انها فاصله دارد می رفت و یا اینکه به استانهای دیگر می رفت، که بدلیل مشکلات مالی هیچ کدام امکان پذیر نبوده است.
نامش«حسین» است و تازه 43 ساله شده اما سختی روزگار چهره او را طوری وارونه کرده که ۶۰ سال به نظر می رسد، می گوید تازه چند ماهی شده تحت پوشش کمیته امداد حضرت امام (ره) قرار گرفته است آن هم با تاکید شورا و اهالی روستا بدلیل بیماری، قرار است موقت تا زمانی که بهبودی کامل بدست آورد و بتواند کار کند تحت پوشش باشد.
به همراه مسئولان کمیته امداد امام خمینی(ره) خراسان جنوبی برای دیدار با برخی از خانواده هایی که این روزها چرخ زندگی آنها تنها با مستمری کمیته می چرخد، به روستای محمدآباد شهرستان زیرکوه سفر کردیم، روستایی در نزدیکی مرز افغانستان که زلزله 7.2 ریشتری اردیبهشت سال 76 خیلی از خانواده ها را داغدار کرد و بیش از 40 نفر از اهالی زیرآوار به خواب رفتند و دیگر هرگز بیدار نشدند.
مهمان ناخوانده!
با اینکه سالها از ساخت خانه جدید برای اهالی می گذرد اما کوچه ها همچنان خاکی است و آسفالت نشده، طوفان های شن معروف سیستان این منطقه را هم در بر می گیرد و به گفته اهالی این مهمان ناخوانده زیاد در این منطقه حضور دارد، البته سال هایی که باران بیشتر می بارد، گرد و خاک هم کمتر است.
پیرمرد جلوی درب منزل به عصای طلایی رنگی تکیه داده و به محض رسیدن ما را همراهی می کند، منزلی با دالانی به نسبت بزرگ و حیاطی زیبا و گل ها و انواع درختان میوه که جوان است و هنوز به بارننشته، در سمت دیگر حیاط هم اتاق های کاه گلی وجود دارد که وسائل و ابزار کشاورزی در آن قرار دارد و به عنوان انباری از آنها استفاده می شود و کمی آن طرف تر هم طویله ای است که در آن گاو و گوسفند نگهداری می شود.
وارد خانه می شویم، اینجا احترام و حرمت مهمان تعریف دیگری دارد، مردمانی مخلص، صادق و مومن و انقلابی که هیچ خدمتی را فراموش نمی کنند، پیرمرد از مسئولان کمیته امداد بابت حضور و سرکشی تشکر می کند و می گوید خیلی خوشحال است که یک مسئول به منزل آنها رفته است.
سختترین شب سال پیرمرد آفتاب نشین!
میگوید86 سال سن دارد، چند سالی است که از روستای بالاتر به محمدآباد آمده و با پسر بزرگش «حسین» زندگی میکند، شغلش در گذشته دامداری بوده اما از سال 76 که همسر و نوه اش در زلزله ویرانگر از دنیا رفتند تمام دار و ندارش هم میرود.
»علیرضا یعقوبی» نام دارد و در روستای محمدآباد زیرکوه زندگی میکند، می پرسم شغل شما چیست؟ با مکث کوتاه جواب می دهد:«آفتاب نشین هستیم، از صبح تا عصر کنار دیوار می نشینم، کاری که نمی توانم بکنم، نوه ام مرا جابجا می کند. خانه ما قبلا بالا بود (اشاره به بالای روستا می کند) اما در زلزله کاملا خراب شد برای ما این پایین خانه ساختند، من اینجا با پسر بزرگم زندگی میکنم، خانم پسرم با ما فامیل است و خانه این پسرم راحت ترم. هیچ درآمدی ندارم، بچه هایم به من کمک میکنند اما چون خودشان زیاد درآمد ندارند قبول نمی کنم، بچه ای که خودش هیچی ندارد، چه از او بگیرم.«
پدر در منزل پسرش«حسین» زندگی می کند، پدر و پسر هر دو تحت پوشش کمیته امداد هستند، البته پدر بدلیل کهولت سن و نداشتن درآمد کافی از سال ها قبل تحت پوشش قرار داشته است اما پسرش با اصرار و تاکید مردم روستا بدلیل گرفتاری ها و بیماری که گریبان گیر خودش و همسرش است، مددجوی امداد شده است. همسرش هم چند سالی است که قند خون دارد و ماهانه مبلغ زیادی باید برای داروهای خود هزینه کند، طبق گفته خودش داروهای او به صورت آزاد ماهانه حدود 500 هزار تومان می شود.
اشک مردانه!
«حسین» همان مردم 43 ساله که کار زیاد زود پیرش کرده است، می گوید: «قبلا دیسک کمر داشتم اما باید کار می کردم تا هزینه داروهای همسرم و زندگی خود را در بیاورم تا اینکه در عید امسال به طور کامل زمین گیر شدم به طوری که توان راه رفتن را هم ندارم و به سختی تا درب منزل می روم.»
او از روزهای سختی بی پولی و نداریش می گوید «برخی مواقع بوده که از کمردرد گریه می کردم اما پول نداشتم که به پزشک مراجعه کنم، خدا می داند من خجالت می کشیدم که به کمیته مراجعه کنم اما چاره ای نبود! پنج فرزند دارم و همسرم هم مریض است، بچه هایم هم امسال دو تا عمل کردند.»
به گفته ضیاء الدین فارابی، مدیر کمیته امداد شهرستان زیرکوه این خانواده از نیمه تیرماه امسال تحت پوشش کمیته امداد قرار گرفتند، البته قبل از اینکه تحت پوشش قرار گیرند، برای شغل به مرکز مشاوره امداد معرفی شدند اما اعلام شد سرپرست خانواده بدلیل بیماری توان کار کردن ندارد.
همسر خانواده هم که چند سالی است «قندخون» دارد و مجبور است، انسولین استفاده کند، او می گوید:« هفته ای 3 قلم انسولین تزریق می کنم، قیمت قلم 30 هزار تومان است، اما اگر پزشک بنویسد؛ چون پرونده بیماری های خاص دارم، هر 4 قلم را 30 هزار تومان می دهند، آزاد ماهانه 520 هزار تومان هزینه داروها می شود اما اینطوری 110 هزار تومان می دهیم ولی باز هم چون شوهرم هم بیکار است و درآمدی نداریم، زیاد است.»
رضا سلم آبادی، مدیرکل کمیته امداد خراسان جنوبی هم که حضور دارد از خانم سوال می پرسد: پدر و مادر شما هم دبایت داشتند؟ «مادرم دیابت داشت، اما دیر متوجه شدیم و وقتی فهمیدیم دیگر کلیههای خود را از دست داده بود و چند مدت بعد فوت کرد.«
بچهها هم آزمایش رفتند؟«بله. مشکلی نداشتند. فقط پسر کوچکم یک دفعه آزمایش داد قندش بالا بود». سلم آبادی تاکید دارد که حتما خانواده هر شش ماه یک آزمایش بدهند که مشکلی برایشان پیش نیایید، اما اینطور که مشخص است بچه ها مشکلی ندارند.
برگشت امید به زندگی با کمک یادگار امام(ره)
مدیر کمیته امداد زیرکوه میگوید:«چون این خانواده تازه تحت پوشش امداد قرار گرفتند، در نوبت موارد ویژهاند که بخشی از هزینه داروهای مادر خانواده پرداخت شود.» کمیته امداد علاوه بر ارائه خدمت درمانی به پدر و مادر، در زمینه تامین بخشی از جهیزیه دو دختر خانواده هم اقدام کرده است و در زمینه دارویی هم در صورتی که داروها را پزشک در مراکز دولتی بنویسد، هزینه آن را کمیته پرداخت میکند.
درآمد این خانواده سالانه حدود چهار میلیون تومان است که از راه کشاورزی و کشت انگور و گندم به دست میآید، مالک زمینهای این روستا بنیاد مستضعفان است و مردم روی زمینها کار میکنند و نصف درآمد محصولات باید به بنیاد تحویل داده شود.
بعد از صحبت های حسین آقا، همسرش شروع به صحبت می کند و از روزهایی می گوید که به خاطر نداشتن هزینه پرداخت آمپول انسولین، دو ماه خانه نشین می شود و حتی تا مرز نابینایی یکی از چشمانش هم پیش می رود. او می گوید:« دو ماه همسرم بدلیل کمردرد شدید در خانه افتاده بود و ما هم پول خرید دارو نداشتیم و نتوانستم به دکتر بروم، از همان موقع چشم چپ من دیدش کمتر شده است، در حال حاضر خدا را شکر به کمک کمیته امداد مشکلی برای خرید دارو ندارم.«
سطع توقعات از مسئولان در اینجا خیلی پایین است، خواسته های خود را با تواضع و افتادگی مطرح و بعد از هر خواسته، از خدمات قبلی که به آنها شده تشکر میکنند، سلم آبادی، مدیرکل کمیته امداد خراسان جنوبی برای حل بخشی از مشکلات خانواده دستوراتی می دهد.
دعای برای شادی روح امام و شهدا و سلامتی مقام معظم رهبری ورود زبان خانواده است، آنها معتقدند که اگر این طرح امام راحل نبود، شاید زیر بار مشکلات زندگی هرگز قامت راست نمی کردند.
زندگی این خانواده سخت کوش این روزها به سختی و تنها با کمک کمیته امداد سپری می شود، کمک هایی که می تواند به همت مردم خیراندیش ایران اسلامی شرایط بهتری را برای خیلی از این مرزبانان حقیقی در پی داشته باشد.
نظر شما