خبرگزاری شبستان - سرویس قرآن و معارف: "ظرفیت مهم عاشورا در این است که یک زندگی اسلامی سالم را برای ما ترسیم کند. شما به جای جای آن روابطی که در عاشورا حاکم بوده نگاه می کنید منبع غنی برای الگوگیری و تبعیت را استخراج می کنید و می بینید. فرض کنید نسبت به نوع روابطی که در عاشورا حاکم بوده یک زاویه عاطفی و خانوادگی را نگاه کنیم. چطور مرد با زن مواجه می شود؟ چطور مرد با کودک مواجه می شود؟ این ها همه درس است. ما می بینیم که در اوج آن مصیبت وقتی امام حسین (ع) به خیمه ها می رود ما اگر باشیم اصلا کودکان را نمی بینیم. همه یاران حضرت به شهادت رسیده اند و امام هم می داند که سرنوشتی جز شهادت در انتظار او نیست. امام، شهادت بهترین آدم های آن روزگار را دیده است. شهادت فرزندان خود را دیده است. شهادت علی اصغر را دیده است. آن همه وحشی گری را دیده است. ما اگر باشیم چه می کنیم؟ چقدر از ناله و شکوه و نارضایتی پر می شویم؟ در آن حالات آیا کسی را می بینیم؟ مثلا برای ما مهم است که آن کودکان چه می کنند؟ اما امام در همان حوال و در آن اوضاع عجیب و در آن مصیبت های کمرشکن، با کودکی که به سمت او می رود خوش و بش می کند. او را تحویل می گیرد و روی جامه اش قرار می دهد، برایش شعر می خواند و ناراحتی اش را نشان نمی دهد. آیا این ها برای ما درس ندارد؟"
آنچه در ادامه می آید بخش دوم گفتگوی ما با حجت الاسلام و المسلمین دکتر داوری، پژوهشگر حوزه و دانشگاه درباره ابعاد قیام حضرت ابا عبدالله (ع) و حماسه خون است.
چرا امام حسین (ع) در وصیت نامه شان به سه اصل توحید، نبوت و معاد به عنوان سه راهبرد مهم اشاره می کنند؟
به خاطر این که اصلاح شدن جامعه و نفوذ روحیه شهادت طلبی زمانی در افراد ظاهر می شود که آن افراد به جد باورمند به معاد باشند، زمانی کسی جان خود را فدا می کند که بداند خداوندی وجود دارد که خریدار جان توست. اگر کسی نداند که در این عالم کسی وجود دارد که جان ها را می خرد اگر کسی نداند که روز حساب و کتابی هم وجود دارد و با معرفت بالا به روز معاد باورمند نباشد در آن صورت چرا باید به سمت اصلاح جامعه بورد و خودش را به زحمت و تقلا بیندازد.
نکته این جاست که اگر نگاه ما به امام حسین (ع) نگاه از سر معرفت باشد اولین اتفاقی که در ما می افتد این است که اعتقادات ما راسخ و محکم و مستدل می شود و این باعث می شود که ما توحید را درست درک کنیم، معاد را درست متوجه شویم و جایگاه امامت را روشن تر بفهمیم.
شما نگاه کنید امام حسین علیه السلام وقتی می خواهد فلسفه قیام خود را بیان کنند می فرماید من می خواهم به روش جدم پیامبر و پدرم رفتار کنم چون این مسیر را روشن و الهی می بینم. بعدها شما این را از زبان نورانی امام رضا علیه السلام هم می شنوید که "کلمه لا اله الا الله حصنی فمن دخل حصنی امن من عذابی". امام رضا (ع) در ادامه البته می فرمایند که: "بشرطها و شروطها و انا من شروطها" و این جاست که نقش ولایت را در رسیدن انسان به توحید مطرح می کنند یعنی انسان نمی تواند بدون پذیرش ولایت به توحید برسد. آن جا هم وجود مقدس امام حسین علیه السلام شهادت به وحدانیت و نبوت و معاد را طرح می کنند که در کنار هم هستند.
یکی از شواهد متقن در عاشورا و قیام امام حسین علیه السلام در این جاست که یاران حضرت انگار که از یک صافی نور عبور کرده اند. بین آن ها و حضرت رابطه ای وجود دارد و از هم دور نیستند طوری که نوجوانی که برادرزاده امام است وقتی امام می پرسد شهادت نزد تو چگونه است می گوید "احلی من العسل / از عسل شیرین تر است" یا آن اصراری که امام دارد تا آن پالودگی اتفاق بیفتد و مثلا کسی که دینی از مردم بر گردن دارد امام را همراهی نکند. از این زاویه چه مطلبی قابل بررسی است؟
این ها به خاطر این است که محوریت عاشورا بر اساس اعتقادات است. شما در این مدل می توانید رفتار امام را درک کنید. اگر کسی در این منظومه نباشد برایش قابل درک نیست اما کسی که حرکت امام را بر اساس توحید نگاه می کند متوجه می شود چرا کسانی با امام حسین (ع) تا آخر ماندند که اعتقاد کامل داشتند و توحید در آن ها ظهور کرده بود.
عرض بنده این است که اگر ما بخواهیم حقیقت مطلب را بگوییم این است که در سبک زندگی اسلامی محور مبتنی بر اعتقادات است. امام حسین چرا قیام می کند ؟ به خاطر این که یزید داشت شرک را در جامعه اسلامی دوباره احیا می کرد و همان عادات و همان روش های پیشین دوره جاهلی را می خواستند برگردانند. امام حسین (ع) در این جا اعلام می کند من برای تفریح و هوا و هوس و کار شخصی قیام نکرده ام من برای اصلاح دین جدم قیام کرده ام. برای اصلاح آن بدعت ها و پیرایه هایی که به دین بسته شده و به نام دین تبلیغ می شود. شما نگاه کنید که اوج این انحراف ها زمانی پیش می آید که بعد از صلح امام حسن (ع) و حاکمیت معاویه در جامعه اسلامی تفکر انحرافی اموی به نام تفکر اسلامی شیوع پیدا می کند و این قلب حقیقت پذیرفتنی نیست و کار به جایی می رسد که امام حسین (ع) از جان و خانواده و صحابه مایه می گذارد.
شما اشاره ای به پرداختن به عاشورا و نهضت امام حسین (ع) از منظر سبک زندگی داشتید . می توانید در این باره توضیح بیشتری ارائه کنید؟
همچنان که اشاره شد ظرفیت مهم عاشورا در این است که یک زندگی اسلامی سالم را برای ما ترسیم کند. شما به جای جای آن روابطی که در عاشورا حاکم بوده نگاه می کنید منبع غنی برای الگوگیری و تبعیت را استخراج می کنید و می بینید. فرض کنید نسبت به نوع روابطی که در عاشورا حاکم بوده یک زاویه عاطفی و خانوادگی را نگاه کنیم. چطور مرد با زن مواجه می شود؟ چطور مرد با کودک مواجه می شود؟ این ها همه درس است. ما می بینیم که در اوج آن مصیبت وقتی امام حسین (ع) به خیمه ها می رود ما اگر باشیم اصلا کودکان را نمی بینیم. همه یاران حضرت به شهادت رسیده اند و امام هم می داند که سرنوشتی جز شهادت در انتظار او نیست. امام، شهادت بهترین آدم های آن روزگار را دیده است. شهادت فرزندان خود را دیده است. شهادت علی اصغر را دیده است. آن همه وحشی گری را دیده است. ما اگر باشیم چه می کنیم؟ چقدر از ناله و شکوه و نارضایتی پر می شویم؟ در آن حالات آیا کسی را می بینیم؟ مثلا برای ما مهم است که آن کودکان چه می کنند؟ اما امام در همان حوال و در آن اوضاع عجیب و در آن مصیبت های کمرشکن، با کودکی که به سمت او می رود خوش و بش می کند. او را تحویل می گیرد و روی جامه اش قرار می دهد، برایش شعر می خواند و ناراحتی اش را نشان نمی دهد. آیا این ها برای ما درس ندارد؟
نظر شما