به گزارش گروه مهدویت خبرگزاری شبستان : ماه ذیالحجه را به دلیل مناسبتها و رخدادهای فراوانی که در آن اتفاق افتاده و هر یک از آنها نیز به نوعی با امیرالمومنین علیه السلام ارتباط پیدا می کند، می توان ماه امیرالمومنین حضرت علی علیه السلام دانست.
رویدادهای گوناگونی که از نهم ذی الحجه آغاز می شود و تا 25 این ماه ادامه پیدا می کند و هر یک از آنها به یک بعد از ابعاد شخصیتی و جایگاه حضرت ابوتراب(ع) دلالت دارد. مناسبت هایی مانند 1. ماجرای «سَدُّالأبواب»، 2. «ابلاغ سوره توبه»، 3.«انشای حدیث ثقلین» از ناحیه رسول خدا صل الله علیه وآله، 4. «سپردن ودایع رسول خدا صل الله علیه وآله به امیرالمومنین علیه السلام» در 12 ذی الحجه ؛ 5. «اعطای لقب امیرالمومنین به حضرت علی علیه السلام» در 13 ذی الحجه؛6. «نزول آیه مودت» در 17 ذی الحجه ؛ 7.«نزول آیه تبلیغ» در 17 و 18 ذی الجحه؛ 8. «ماجرای عقد اخوت رسول خدا با حضرت امیرعلیه السلام» در18 ذی الحجه؛ 9. «عید سعید غدیر و نزول آیه اکمال دین» در 18 ذی الحجه، 10.
از این رو، در واپسین روزهای ذی الحجه به منظور بررسی مهندسی و نظم این مناسبت ها و ارتباط آن وجود مقدس امیرالمومنین(ع) با حجت الاسلام علی اکبر روستایی، استاد دانشگاه و کارشناس معارف شبکه جهانی ولایت گفت وگویی ترتیب داده ایم که بخش دوم و پایانی آن به حضورتان تقدیم می شود:
در قسمت اول گفت و گو ضمن تشریح مناسبت های مختلف این ماه، اشاره داشتید که تنها وجود این مناسبت ها، دلیل عظمت و منزلت حضرت امیرالمومنین علیه السلام نیست. بلکه دلایل دیگری که می توان برای آنها استنادات قرآنی و روایی عنوان کرد، وجود دارد که این منزلت را برای ما روشن می کند. لطفا درباره آن موارد و استنادات قرآنی آنها صحبت کنید.
پیش از این مطرح شد که فراتر از این مناسبتها، رویدادهای دیگری نیز در این بازه زمانی رخ داده است که ابعاد مختلفی از جنبههای گوناگون جانشینی حضرت رسول (ص) را بیان می کند. به عنوان مثال واقعه فتح خیبر و اعطای پرچم به امیرالمومنین علیه السلام اشاره شد و این که حضرت رسول(ص) با ذکر شاخصه «کرّاراً غیر فرّار» به شجاعت حضرت علی علیه السلام اشاره می کنند.
اما هنگامی که ملاک های قرآنی را در رابطه با حاکم جامعه اسلامی بررسی می کنیم، می بینیم که هر یک از آنها با یکی از ابعاد شخصیتی حضرت امیرالمومنین (ع) مصداق پیدا می کند. به عنوان مثال در ماجرای اعطای پرچم به این ویژگی اشاره شده که ایشان اهل حمله به دشمن است و اهل فرار در مقابل دشمن نیست؛ در همین رابطه آیه 247 سوره مبارکه بقره وقتی ملاک های حاکم را (طالوت) مطرح می کند می فرماید: «وَزَادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَالْجِسْم؛ خداوند علم او را زیاد و جسم او را قوی قرار داد» جسم در اینجا کنایه ای از شجاعت است. بنابراین ماجرای خیبر اشاره به جنبه شجاعت حضرت علی علیه السلام دارد و قرآن نیز می فرماید حاکم اسلامی باید شجاع باشد.
همچنین، در حدیث ثقلین که در وصف امیرالمومنین(ع) و سایر اهل بیت(ع) است و پیشتر به آن اشاره کردیم، اهل بیت(ع) را درعرض قرآن قرار می دهد. از سوی دیگر قرآن کریم در رابطه با ویژگی های این کتاب آسمانی می فرماید: «وَلَا رَطْبٍ وَلَا يَابِسٍ إِلَّا فِي كِتَابٍ مُبِينٍ؛ هیچ دانهای در زیر تاریکیهای زمین و نه هیچ تر و خشکی نیست، جز آن که در کتابی مبین مسطور است» و در جای دیگری می فرماید: «وَنَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَانًا لِكُلِّ شَيْءٍ؛ و ما بر تو این کتاب (قرآن عظیم) را فرستادیم تا حقیقت هر چیز را روشن کند» به عبارت دیگر قرآن بیانگر همه چیز است. بنابراین، وقتی اهل بیت (ع) در کنار قرآن قرار می گیرند یعنی تمام علومی که در قرآن وجود دارد در وجود اهل بیت (ع) نیز جریان دارد. پس آن معیار علم درباره حاکم جامعه اسلامی که در قرآن می فرماید: «وَزَادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ» درباره امیرالمومنین (ع) نیز مصداق پیدا می کند.
یعنی دو شاخصه حاکم اسلامی که در قرآن بیان شده درباره امیرالمومنین علیه السلام ثابت می شود. آیا شاخص های دیگری هم در وجود مقدس امیرالمومنین(ع)وجود دارد که استناد قرآنی هم داشته باشد؟
بله، مطلب دیگری که در قرآن به عنوان شاخصه امام و حاکم اسلامی بیان شده مسئله «انتصاب الهی» است. ما در قرآن سه واژه داریم: «مَلِک؛ به معنای پادشاهی»، «خلیفه» و «امام» که همگی نشانه شخصیتی است که در زمین خلافت می کند. وقتی این آیات را بررسی می کنیم، می بینیم در همه این موارد انتصاب الهی وجود دارد. گفتیم که پیامبر(ص) در حدیث ثقلین که با دو لفظ آمده می فرمایند: «إنّی تارکٌ فیکُمُ خَلیفَتین»؛ یعنی نفس واژه «خلیفتین» نیز از آن حضرت(ص) نقل شده، از طرفی ما طبق آیه قرآن درباره پیامبر(ص) معتقدیم: «مَا يَنطِقُ عَنِ الْهَوَى؛ إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى؛ سخن از روی هوی نمی گوید این سخن نیست جز آنچه بدو وحی می شود» یعنی هر آنچه پیامبر(ص) می فرمایند: «وحی» است و وقتی می فرمایند: «خلیفه من این شخص است» یعنی این شخص «خلیفة الله» است و از جانب خدا منصوب شده است.
جنبه دیگر موضوع در بحث امامت، پاکی رهبر و خلیفه از گناه است. قرآن کریم در آیه تبلیغ می فرماید: اگر این مسئله را ابلاغ نکنی رسالت را کامل نکرده ای. پس آن چه که قرار است ابلاغ شود در عرض رسالت قرار دارد. شأن و شئون رسول چیست؟ آیا فقط حکومت است؟ مسلما اینگونه نیست بلکه حکومت همراه با هدایت به سوی کمال است. بنابراین، طبعا «رسول» باید انسان پاکی باشد. وقتی جانشینی رسول هموزن رسالت قرار داده می شود پس شرط پاکی درباره جانشین پیامبر(ص) نیز صدق می کند. از دیگر سو، پاکی و طهارت اهل بیت (ع) نیز در آیه تطهیر در قرآن کریم اثبات شده است. بنابراین، این ویژگی حاکم جامعه (پاکی) نیز در رابطه با امیرالمومنین (ع) صدق می کند.
قرآن درباره توجه به محرومان تاکید فراوانی دارد. آیا این موضوع به عنوان یکی از ویژگی های حاکم اسلامی نباید مدنظر باشد؟
درست است! مسلماً حاکم ایده آل اسلامی نمی تواند فردی باشد که به محرومان توجه ندارد. از سوی دیگر ما در سوره مبارکه انسان موضوع توجه به محرومان توسط امیرالمومنین(ع) را می بینیم. علاوه بر این، خلیفه پیامبر(ص) باید کسی باشد که در تمام احوال و همه جا، پشتیبان رسول خدا(ص) و همراه ایشان باشد و وقتی ایشان حضور ندارند، بتواند جای ایشان را پر کند که همه این ویژگی ها در قالب حدیث منزلت درباره حضرت امیر علیه السلام عنوان شده است.
اشاره کردید که «رسالت» و «جانشینی پیامبر(ص)» در عرض هم قرار می گیرند. این به چه معنا است؟
وقتی خداوند در آیه تبلیغ خطاب به رسول خدا (ص) می فرماید: اگر این امر را ابلاغ نکنید رسالت را به پایان نرسانده اید، پس آن امر، باید همسان و در عرض رسالت باشد که انجام ندادن آن مساوی است با ناقص ماندن رسالت. بنابراین شخصیتی که در عرض رسول خدا(ص) قرار می گیرد، طبیعتا باید شبیه ترین فرد به ایشان نیز باشد. چرا که اگر از نظر کمالات معنوی شبیه ترین فرد نباشد، ابلاغ امامت او نمی تواند در عرض رسالت قرار بگیرد. این را در کجا می توان دید؟ در آیه مباهله که می فرماید: «فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ ثُم...» در اینجا بر اساس روایات صد درصد صحیح منابع شیعه و اهل سنت، امیرالمومنین (ع) مصداق نفس پیامبر(انفسنا) هستند. یعنی شبیه ترین فرد به رسول خدا(ص(.
مواردی که تا کنون برشمردید همه حول محور «مشروعیت حاکم» بود؛ موضوع «مقبولیت حاکم» در جامعه چه می شود؟
حاکم اسلامی باید به گونه ای باشد که مردم از او اطاعت داشته باشند و پیروی کنند. این مسئله درباره امیرالمومنین علیه السلام در آیه موّدت و حدیث ثقلین مورد اشاره قرار گرفته است. آنجا که پیامبر گرامی اسلام(ص) می فرمایند: «من برای اجر رسالتم از شما تنها مودت اهل بیتم را می خواهم»؛ گفتیم که مودت یعنی پیروی کردن؛ پس باید از جانشین رسول خدا(ص) پیروی داشت. در حدیث ثقلین نیز فرمودند: «تا قیام قیامت مرجعیت علمی و هدایت شما بر عهده علی (ع) است.» این مرجعیت علمی و هدایت، غیر از اطاعت چه مفهوم دیگری می تواند داشته باشد؟
علاوه بر این، یکی از ویژگی های حاکم «ولایت او بر دیگران» است. یعنی باید «أولی» به تصرف باشد. این ماجرا در آیه ولایت مطرح می شود. قرآن می فرماید: «ألنَّبِیُّ أَوْلَی بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنفُسِهِمْ؛ پیامبر(ص) به مؤمنان از خودشان سزاوارتر است» یعنی تمام تصمیمات مردم باید تابع تصمیم رسول خدا(ص) باشد و ما در حدیث داریم که رسول خدا(ص) فرمودند: «علي أَوْلَى النَّاسِ بِكُمْ بَعْدِي، علی(ع) سزاوارترین مردم بعد از من است» و شاهد دیگر این مسئله نیز آیه ولایت است. جز این است که این دلایل و براهین پیروی از امیرالمومنین علی علیه السلام را اثبات می کند؟
نظر شما