«وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ»؛ سند معتبر بر خالی نماندن زمین از حجت الهی

خبرگزاری شبستان: چگونه می توان پذیرفت که میزبانی از مردم دعوت کند ولی نشانی منزلش را ندهد یا راهنمایی نفرستد؟ بخصوص در مواردی که بدون راهنما، راه یابی ممکن نباشد و در مسیر، مواردی وجود داشته باشد که مهمان را به بیراهه و انحراف از منزل میزبان بکشاند.

به گزارش خبرگزاری شبستان: قرآن کریم در آیه 7 از سوره مبارکه رعد می فرماید: «وَيَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُواْ لَوْلآ أُنزِلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِّن رَّبِّهِ إِنَّمَا أَنتَ مُنذِرٌ وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ؛ کافران می گویند: چرا از جانب پروردگارش آیتی بر او نازل نمی شود؟ جز این نیست که تو بیم دهنده ای هستی و هر قومی را رهبری است.»

 

از ابن عباس نقل شده که پیامبر اعظم صل الله علیه وآله دست مبارک شان را بر روی سینه گذاشتند و فرمودند: «انا المُنذر» و آن گاه به علی بن ابیطالب علیه السلام اشاره کردند و فرمودند :«انت الهادی، بک یهتدی المُهتدون بعدی» (1)

 

با آن که دیگر پیامبری مبعوث نمی شود اما خداوند حجت خود را بر همه مردم تمام می کند و هرگز زمین از حجت خدا خالی نمی ماند: «وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ».

 

طبق این آیه در عصر حاضر نیز باید امام یا هادی زنده داشته باشیم. امام صادق علیه السلام فرمودند: «منذر، رسول خدا صل الله علیه وآله و هادی، امیرالمومنین و ائمه بعد از وی هستند و این است معنی «ولکل قوم هاد»»؛ یعنی در هر زمانی امامی هدایتگر و روشنگر خواهد بود.» (2)

 

ما به همان دلایلی که به پیامبر نیاز داریم به امام هم نیاز داریم. آیا می توان قبول کرد که هدف از آفرینش انسان، رشد و کمال و قرارگرفتن در مسیر خدا باشد، ولی در این میان راهنمایی در کار نباشد؟ آیا می توان قبول کرد که انسان عاشق رسیدن به مقام والای انسانی باشد، ولی در خارج چنین الگویی وجود نداشته باشد؟ مگر نه این است که برای هر نیاز و احساس درونی یک واقعیت خارجی و بیرونی وجود دارد که آن احساس را اشباع می کند؟ اگر ما در درون احساس تشنگی می کنیم و نیاز به آب داریم برای رفع آن نیاز، آبی در خارج از بدن وجود دارد. حال چگونه قبول کنیم که علاقه به کمال و رسیدن به قله سعادت در انسان وجود دارد اما چیزی که پاسخگوی این نیاز باشد در خارج از ذهن پیدا نمی شود؟

 

چگونه می توان پذیرفت که میزبانی از مردم دعوت کند ولی نشانی منزلش را ندهد یا راهنمایی نفرستد؟ به خصوص در مواردی که بدون راهنما، راه یابی ممکن نباشد و در مسیر، مواردی وجود داشته باشد که ممکن باشد مهمان را به بیراهه و انحراف از منزل میزبان بکشاند. در این جا بر میزبان لازم است تا راهنمایی با نام و نشانی روشن برای مهمان بفرستند تا هم راه را به او بنماید و هم با برخورد با موارد انحرافی، او را به مقصد برساند.

 

چگونه قبول کنیم که انسان در راه های ساده و محسوس زندگی نیاز به راهنما دارد اما در پیمودن راه های سعادت و معنویت و رسیدن به رشد واقعی- که پیچیده تر هستند و علم انسان درباره آنها کم تر و وسوسه های شیطانی در آن بیشتر است- نیاز به راهنما نداشته باشد؟ علاوه بر این موارد که میان نیاز به پیامبر و امام مشترک است- در خصوص نیاز به امام دلایل دیگری نیز وجود دارد:

 

1.برای پیاده شدن دستورات الهی و حفظ احکام، قدرت و حکومت لازم است و قدرت و حکومت به امام و رهبری لایق نیاز دارد و مخصوصا در صورتی که دسترسی به پیامبر امکان نداشته باشد و خاتمیت حضرت محمد صل الله علیه وآله را پذیرفته باشیم.

 

مگر می شود خدا برای مردم پیامبری بفرستد و آن پیامبر، با خون دل احکام و قوانینی بیاورد و بعد همه را رها کرده و از دنیا برود؟ آیا این کار حکیمانه است؟ آیا رها کردن امت با آن حرص و سوزی که از پیامبر صل الله علیه و آله سراغ داریم سازگار است؟ کسانی که می گویند پیامبر(ص) مکتب و امتی را بنیانگذاری کرد و رفت، حکمت خدا و سوز پیامبر(ص) را چگونه توجیه می کنند؟ کدام مقام مسئول، این گونه بی تفاوت مردم را رها می کند که پیامبر(ص) چنین کند؟

دین و مکتب یا هماهنگ با خوسته های درونی و حوادث خارجی و به اصطلاح رشدآور و رشددهنده و به روز است، یا فقط قوانین مقطعی و خشک است که با مرور زمان به دست فراموشی سپرده می شود و به اصطلاح، ایستاست.

 

اگر در کنار مکتب، امامی با شرایط ویژه باشد مکتب از نوع اول خواهد بود وگرنه نوع دوم است و به همین دلیل امام رضا علیه السلام می فرمایند: «انّ الامامة زمام الدین ونظام المسلمین و صلاح الدنیا و عزّ المومنین...انّ الامامه اسّ الاسلام النامی؛ امامت و رهبری حق، زمام دین و مایه نظام بخشیدن به مسلمانان و صلاح امور دنیوی و عزت مومنین است...امامت، اساس اسلام رشد یافته است.»

امام رضا علیه السلام با تعبیر «الاسلام النامی» به ما می فهماند که اسلام بدون امام، رشد و نمو ندارد و در معرض کهنگی و زوال است. جامعه انسانی هر آن در معرض حوادثی است که اگر حکم و دستور خدا از طریق وحی یا رهبری به حق به انسان ها نرسد، مردم آرامش خود را از دست می دهند و هر کدام راهی را می پیمایند و هرج و مرج به وجود می آید. لذا در کنار مکتب، وجود امام و رهبر ضروری است.  

 

پی نوشت ها:      

 1.مفاتیح الغیب، ج 19، ص 14 و احقاق الحق، ج 3، 87  

2.تفسیر قمی، ج،1 ص359  

 

* برگرفته از «پرتوی از آیات مهدوی» نوشته حجت الاسلام قرائتی

کد خبر 656074

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha