خبرگزاری شبستان- خراسان جنوبی؛ ساعت 15:30 عصر از بیرجند به سمت نهبندان حرکت کردیم؛ جاده تا سربیشه تقریبا قابل تحمل است اما از سربیشه هر چه به سمت نهبندان می رویم، از همین چاله و چوله های جاده و آسفالتی که انگار سالهاست روکش نخورده می توان فهمید که این منطقه مورد بی توجهی دولت ها واقع شده است.
دو ساعتی مسیر بیرجند - نهبندان طول می کشد و بعد از توقفی یک ساعته در نهبندان، به سمت روستای منطقه هدف حرکت می کنیم، از جاده زابل 75 کیلومتری که به سمت زابل می رویم، وارد جاده فرعی می شویم و بعد از 15 کیلومتری به روستای «محمدآباد آباد دغال» که گروه جهادی در آن مستقر هستند می رسیم، اذان را گفته اند و نماز تمام جماعت شده است.
هر چند که شب است و خوب نمی توان وضعیت منطقه را دید اما از منازل و شواهد می توان فهمید که وضعیت مردم چگونه است، به گفته بچه های روستا این جا دقیقا آخرین نقطه مرز است و کوههای آن طرف تر روستا مرز ایران با افغانستان را کشیده اند.
تعدادی از دانشجویان پسر دانشگاه علوم پزشکی بیرجند امسال به مدت یک هفته این منطقه را برای خدمت رسانی به محرومین در قالب اردوی جهادی انتخاب کردند و به اینجا آمدند تا کمی از دردهای این مردمان رنج کشیده را کم کنند، دانشجویانی از رشته های مختلف پزشکی، دندان پزشکی، پرستاری، بهداشت، اتاق عمل و ... که در کنار یکدیگر علاوه بر خدماتی که ارائه می کنند، یک زندگی چند روزه با کلی صمیمیت و دوستی در شرایط نسبتا سخت را تجربه می کنند.
مسابقه «ادابازی» اینجا سختتر از خندوانه است!
همان شرایطی که فقط در دوران دفاع مقدس می توان نمونه آن را دید که در اوج سختی و فشار کاری اما رزمندگان با شوخی هایی که می کردند، فضای شاد و بانشاطی را برای خود رقم زده بودند، اینجا دانشجویان جهادگر با دل و جان در راه خودسازی کار می کند، برایشان فرقی ندارد که چه رشته ای می خوانند آنچه مهم است خدمت به محرومین است.
دانشجویان تقریبا 4 روزی می شود که به این منطقه آمدند و خوب با هم رفیق شدند، آخرای شب بعد از شام و حلقه صالحینی که دارند، نوبت به تفریح و سرگرمی یا به عبارتی فوق برنامه می رسد، تعدادی از دانشجویان آن سوی حسینیه طور والیبال را زمینی نصب کرده اند و والیبال بازی می کنند، طبق قانون بازی کسی حق حرکت کردن ندارد و همان طور که کامل نشسته اند باید توپ را بزنند.
بازی جذابی است، حدود 10 نفری مشغول این بازی هستند، اما این سمت حسینیه که محل اسکان است، شور و حال دیگری است، اینجا بچه ها مسابقه«ادابازی» را دارند، دو تیم هر تیم تقریبا 10 نفر هست و یک نفر هر دفعه انتخاب می شود و جمله یا کلماتی که می خواهد بگوید را بازی می کند و بقیه باید تشخیص بدهند، برخی ها خیلی خوب بازی می کنند، روحانی گروه داور است و زمان را دارد، جملات خیلی سختی هم می گویند؛«لیبرال دموکراسی غرب»، «آفریقای جنوبی»، «ابوبکرالغدادی» و ... واقعا سخت است اما بالاخره در زمان معین یکی از بچه ها تشخیص می دهد، به نظر می رسد کلماتی که اینجا انتخاب می شود سخت تر از خندوانه است.
مسابقه چند ساعتی طول می کشد و بچه ها می خوابند که برای روزی پرکار آماده باشند، هنوز یک ساعتی به اذان صبح مانده که برخی از دانشجوها از خواب بلند شدند و مشغول نماز خواندن می شوند؛ پیرمرد موذن روستایی با همان صدای نازک و زیبای خود اذان می گوید و صف نماز تشکیل می شود، بعد از نماز صبح به جماعت روحانی گروه، دعای عهد را یکی از بچه ها قرائت می کند.
20 لیتر آب؛ 300 تومان!
بیشتر دانشجویان جهادگر از شهرهای مختلف ایران آمده اند، از تعطیلات چند روزه خود گذشته اند و به منطقه ای آمده اند که مردم آن برای آب آشامیدنی خود باید 20 لیتری 300 تومان پول بدهند، از دمای بالای هوای و آفتاب سوزان کویر که بگذریم، طوفان های 120 روزه سیستان را نمی توان نادیده گرفت.
اول صبح بعد از طلوع خورشید، بچه ها تعدادی برای ارائه خدمات دندانپزشکی و ویزیت بیماران راهی روستاهای منطقه می شوند و تعداد دیگری هم برای کارهای عمرانی به منزل یکی از اهالی روستا می روند، منزل یک خانواده 10 نفره که مرد خانواده چوپان است و بقیه اعضای خانواده بدلیل نداشتن مهارت بی کار هستند، زندگی به سختی می گذرد.
زن خانواده می گوید:«همسرم چوپان است، ماهی 500 هزار تومان کار می کند و هفته ای یک دفعه به منزل می آید، پول نداریم، شناسنامه و دفترچه بیمه نداریم، زندگی ما به سختی می گذرد، دکتر نمی توانیم برویم» از وضعیت جسمانی بچه ها معلوم است که روزگارشان به سختی می گذرد. او می گوید:« بچه هایم را از مدرسه برگردانم چون پول کیف و کفش آنها را ندارم، خودم هم عفونت ریه دارم و هر دفعه دکتر می خواهد من را بستری کند، چون دفترچه بیمه نداریم موافقت نمی کنم، ما قبلا عشایر بودیم و شناسنامه نگرفتیم و حالا مشکلات زیادی داریم».
امام جمعه نهبندان و رئیس دانشگاه علوم پزشکی بیرجند و مسئول بسیج دانشجویی استان هم که برای سرکشی از گروه آمده اند، هر کدام برای حل مشکل این خانواده پیشنهادی می دهد، امام جمعه نهبندان از راه اندازی دار قالی می گوید:«یک دار قالی یک میلیون تومان درآمد دارد که این دخترها ماهی یک میلیون تومان می تواند درآمد داشته باشند، یعنی به اندازه حقوق یک معلم نهضتی با این تفاوت که در منزل خودتان هستید و راحت»
خانواده موافق این طرح است؛ اما مشکل نداشتن مهارت است، زن خانواده می گوید:« بچه های من استعداد دارند و می توانند خیاطی و هر کار دیگری انجام دهند، اما یکی باید به آنها یاد بدهد، کمیته امداد بیایید به ما یاد دهد کار می کنیم.»
ابوذر صلاحی مسئول بسیج دانشجویی خراسان جنوبی پیشنهاد می کند که بسیج سازندگی ناحیه نهبندان با همکاری دیگر ادارات کارگاه اشتغال خانگی را در این منطقه راه اندازی کنند و به اهالی روستا مهارت هایی از جمله قالی بافی را آموزش دهند.
جور دیگر باید دید!
از چند اتاق کاه گلی و گنبدی قدیمی عبور کردیم، یکی حال و پذیرایی بود با تقریبا 9 متر، دیگری آشپزخانه که کوچکتر است با یک گاز قدیمی در گوشه آن و چند لیوان و ظرف، به انباری بیشتر شبیه است، انتهای همین اتاق، طاقچه ای است که روی آن با پرده پوشانده شده، پرده را کنار زدم، مکانی تنگ و تاریک با سقف و دیوارهای گلی که «حمام» خانواده است، از خودم خجالت میکشم ، ما در کجا زندگی میکنیم و اینها کجا... اینجا چشم ها را باید شست، جور دیگر باید دید.
درد این محرومیت تا عمق جانم می رود، مگر می شود در روستایی که تلفن و اینترنت پرسرعت وجود دارد اما عده ای برای نان شب شان محتاج باشند، دلیل اصلی همه این گرفتاری را خانواده ها نداشتن شناسنامه و نگرفتن خدمات دولتی و از طرفی بیکاری می داند که در نتیجه نداشتن مهارت حاصل شده است.
بچه های گروه جهادی در محوطه منزل این خانواده محروم مشغول ساخت حمام و سرویس بهداشتی هستند، بیشتر بچه ها از رشته پزشکی هستند اما مخلصانه و فقط برای رضای خدا کار می کنند و اصلا از این که بیل به دست گرفته و سیمان درست می کنند نه تنها ناراحت نیستند بلکه افتخار هم می کنند.
پزشکی درآمد نداشت؛ بنایی رو یاد گرفتید!
یکی از بچه ها شن و سیمان را درست می کند، یکی هم آجر می گذارد روی دیوار و هر کدام کاری را نجام دهند البته با مهندسی و نظارت کامل، یکی از بچه ها به شوخی می گوید که خوب توانسته اند در همین چند روز بنایی و این جور کارها را هم یاد بگیرند، در هیمن حین یکی از مسئولان به شوخی خطاب به او می گوید که «اگه پزشکی درآمد نداشت حداقل بنایی را در کنارش یاد گرفتید» که بچه های گروه شروع می کنند به خندیدن، فضای صمیمیتی که بین بچه ها وجود دارد با وجود بدی آب و هوا اما خیلی خوب است.
گروه دیگری از دانشجویان در جایی دیگری از روستا برای یک خانواده نیازمند دیگر مشغول ساخت حمام و سرویس بهداشتی هستند و اینجا هم کار در مراحل پایانی خود قرار دارد.
یکی از بچه هایی که کار مستندسازی کار بچه ها را بر عهده دارد از انچه دیده است، برای مان می گوید؛ اینجا محرومیت بالا است و مردم بیکار هستند، برخی از بچه ها هم بدلیل نداشتن پول و درآمد، خانواده ها مجبور شدند آنها را از مدرسه برگردانند.
در مدت حضور در کنار این جهادگران، خیلی چیزها دیدم که قابل توصیف نیست، این جو؛ انسان ساز است و دانشجویانی که می آیند اینجا بیشتر نگرش و رفتار و تفکر آنها تغییر می کنند اما غصه بیشتر بچه ها این است که در یک هفته ای که اینجا هستند نمی توانند مشکلات بچه های روستا را حل کنند. چون منطقه مرزی هست، محرومیت بالا است و کار نیست، مردم برای کارگری حتی برای میوه چیدن تا قزوین هم رفتند، که این هم فصلی است، وضعیت درستی اینجا ندارند، آب این منطقه مشکل دارد و کسی زیاد رسیدگی نکرده است، چاهشند که حالا آب شیرین کن دارد 20 لیتری 300 تومان می فروشند اما روستاهای دیگر بدلیل مشکل آب مشکلات کلیوی دارند.
جوانان روستاهای این منطقه هم یا به صورت فصلی به شهرهای دیگر برای کار می روند و یا اینکه بیکارند، گوشی دست شان و با توجه به اینکه در این منطقه اینترنت وجود دارد، شبکه های اجتماعی را رصد می کنند که این می تواند آسیب بزرگی باشد، همه شان بر این موضوع توافق دارند که اگر دولت به مردم هنر و فنی را یاد دهد همه شان در روستا می مانند و کار می کنند.
دانشجویان جهادگر پیگیر موضوع هستند که بتوانند با یکی از نهادها هماهنگ کنند تا به مردم قالی بافی و یا هنرهای دستی و خانگی دیگر آموزش بدهند، اما در حال حاضر بیشتر مسائل پزشکی است که در اولویت برنامه گروه است و در حال انجام آن هستند.
تمام کارهای دندان پزشکی همین جا انجام می شود، کشیدن، ترمیم، عصب کشی، پر کردن و ...، البته علاوه بر اینها پزشک عمومی، متخصص اطفال و سونوگراف به همراه تجهیزات، متخصص داخلی هم با گروه به منطقه آمدند تا گام بزرگی در جهت درمان مردم بردارند.
مدت فعالیت گروه جهادی دانشگاه علوم پزشکی بیرجند یک هفته است و دانشجویان تمام تلاش خود را بکار می گیرند تا در این مدت بتوانند علاوه بر ساختن برای دیگران و کمک به رفع محرومیت، به نوعی به خودسازی هم بپردازند، این را از سادگی سفره جهادی و تلاش های شبانه روزی همه اعضا می توان به راحتی فهمید.
دکتر کاظم قائمی، رئیس دانشگاه علوم پزشکی بیرجند هم که برای بازدید از گروه به منطقه آمده است، چند وعده خوش به اعضای گروه و بچه های روستا می دهد که باعث خوشحالی می شود، فراهم کردن زمینه سفر پیاده به کربلا در اربعین برای برادران گروه و فراهم کردن زمینه اعزام یک دستگاه اتوبوس از بچه های روستای چاهشند و اطراف که تاکنون به مشهد مقدس نرفتند.
گزارش ؛ جواد شریفی نیا
نظر شما