به گزارش خبرگزاری شبستان، این کتاب که در بخش های مختلفی تالیف شده است در صدد است تا نوجوانان را بیشتر و بهتر با مسئله غدیر واهمیت آن آشنا نماید. از این رو نویسنده، زبانی ساده ومتناسب با این گروه سنی را برای بیان آنچه که می خواهد بگوید برگزیده است.
در بخشی از این اثر می خوانیم:« آسمان مدینه صاف و آبی است . نخلی سر سبز و تناور ، سایه اش را به رهگذران می بخشد و پرندگان در آبی آسمان پرواز می کنند . مرد وارد مغازه ی پارچه فروشی بازار مدینه می شود . پسری همراه پدرش با مغازه دارحرف می زند. مغازه دار تا مشتری جدید را می بیند، با لبخند ساختگی سلام می کند. دلش نمی خواهد او را ببیند. او مدت هاست که بدهی اش را نداده. مرد بی مقدمه چند سکه را به مغازه دار می دهد و می گوید:«بگیرید ... این هم طلب شما. شرمنده که دیر شد.!»
مغازه دار نگاهی با تعجب به مشتری می اندازد و می گوید:« به به ! خیلی لطف کردید، کم کم داشتم ناامید می شدم.» مرد بدهکار سربه زیر می اندازد و می گوید:« دارم می روم مکه. می خواهم قبل از رفتن، بدهی ام را با دیگران صاف کنم.»
پسری که همراه با پدرش در مغازه است، گوشه قبای پدرش را می گیرد و تکان می دهد «پدر ...پدر! ما هم برویم مکه.»
پدر بازوی پسرش را فشار می دهد ومی گوید:«پسرم الان که وقت مکه رفتن ما نیست.»
مغازه دارسکه ها را داخل جعبه ای می گذارد و تشکر می کند و سپس رو به پدر که اسمش ابوحامد است، می کند ومی گوید:« چرا وقتش نیست ابوحامد؟ اتفاقا الان وقت مکه است. مگر نشنیدی که پیامبر گفتند همه می توانند بروند...»
انتشارات بهار دلها اثر حاضر را در 104 صفحه چاپ و روانه بازار نشر کرده است.
نظر شما