به گزارش خبرنگار اندیشه خبرگزاری شبستان، یکی از شبهاتی که به معارف دینی وارد می شود این است که گاهی اوقات بعضی از مسلمات دینی با مسلمات و اکتشافات علوم بشری در تعارض است. مثلا امروزه اخباری می شنویم که دیرینه شناسان استخوان هایی از انسان ها کشف کرده اند که متعلق به زمان های بسیار دور است؛ در حالی که حضرت آدم(ع) که طبق اعتقادات دینی اولین انسان است به 10 هزار سال پیش تعلق دارد.
حجت الاسلام والمسلمین دکتر علی نصیری، رئیس مؤسسه معارف وحی و خرد در این باره توضیحاتی ارائه کرده است که از نظر شما می گذرد:
باید توجه داشت که دین به عنوان مرامنامه زندگی از ناحیه خداوند ابلاغ شده است. دین لباسی است که خداوند برای قامت انسان دوخته است تا او با صورتی شایسته و بایسته رفتار و رویّه خود را با خود؛ با خدای خود و با جهان هستی تنظیم کند. خدایی که دین را ارسال فرمود، خداوندی است که خود آفریننده همه هستی با همه عظمت آن است.
خداوندی که خالق و مدیر و مدبر هزاران جهان است که پیش از ما خلق شدند یا در عرض و موازات با ما قرار دارند یا پس از ما آفریده خواهند شد. ما او را چنان که عقل و فطرت ما به ما گواهی می دهد، خدایی یافتیم که به اسرار قبل و بعد عالم و پیش از تحقق آنها نه تنها احاطه علمی، بلکه احاطه قیومی دارد.
خدایی که در بیان اسرار از هر آن که قابل تصور است، صادق تر و راستگوتر است: «وَمَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللَّهِ حَدِيثًا؛ و چه كسى از خدا به گفتار راستگوىتر است؟»
خداوند العیاذ بالله چه نیازی دارد که حقیقت را آن چنان که هست از ما پنهان کند یا به گونه ای وارونه به ما وانمایاند؟!
آیا حقیقت را نمی داند!
آیا از بیان حقیقت واهمه دارد؟!
آیا در بیان حقیقت بخل و تحاشی دارد؟!
آیا در مرام او وارونه ساختن حقیقت راه دارد؟!
آیا مصلحت را در کذب می بیند؟!
عقل، وجدان، فطرت و حقیقتِ خداباوری و خداشناسی به ما می گوید که همه این احتمالات درباره خداوند مطرود و مردود است.
با چنین فروضی نه تنها درباره خصوص پرسش، بلکه باید در تمام موارد با قاطعیت گفت که امکان تناقض و تعارض میان دین و علم از اساس منتفی است.
زیرا معنای آن این است که خداوند العیاذ بالله در متون وحیانی خود گزارشی به ما داده است که با واقعیت های موجود هستی منافات دارد و گویا ما را بازی داده است!
در عالم علم می گویند قریب به سه میلیون سال از تاریخ بشر می گذرد و مدعی اند استخوانی در اتیوپی یافت شده که متعلق به زنی است که نام او را «لوسی» گذاشتند.
انسان شناسان آنان را نیای کهن انسان می دانند که طی چند صد هزار سال و به مرور زمان تغییرات و تحولاتی در فک، صورت، شانه، استخوان کمر و ... آن پیش آمد و تا حدود صدهزار سال پیش انسان امروزین شکل گرفت.
چنان که پیداست این نظریه از دیدگاه «ترانسفورمیسم» یا نظریه تکامل داروین بهره دارد.
افزون بر آن که در این نظریه منشأ انسان امروزین، موجودی غیر از آدم؛ یعنی همان کسی که متون دینی از او با عنوان نیای اولیه انسان یاد می کنند، معرفی می شود، قدمتی برای حضور آدمیان در زمین اعلام می گردد که با ظاهر تاریخ برگرفته از متون دینی سازگاری ندارد.
حال پرسش این است که چگونه باید این بحران را حل کرد؟
توجه داشته باشید تمام نکته اساسی و اصلی که می تواند منتهی به چالش میان علم و دین انجامد، در صورتی است که دو گزاره برگرفته از علم و دین دارای دو ویژگی باشند:
1- صحت صدور گزاره های علمی و دینی
2- قطعیت دلالت گزاره های علمی و دینی
بیاییم دو گزاره ای که در آنها ادعای تعارض علم و دین شده است را درنگریم:
گزاره دین: آدم منشأ همه انسان ها است و از زمان پا گذاشتن او به جهان صد هزار سال نگذشته است.
گزاره علم: نخستین گونههای ثبت شده از سردهٔ انسان، انسان ماهر و انسان گاتنگی است که در حدود سه میلیون سال پیش تکامل پیدا کردند.
درباره گزاره دین باید دو نکته را مورد توجه قرار داد:
- پیش بینی صد هزار سال یا اعدادی دور یا نزدیک به آن، لزوماً از پشتوانه وحیانی برخوردار نیست و بیشتر برگرفته از تاریخ نیای انسان بر اساس گزارش تورات است. هیچ بُعدی ندارد که از زمان هبوط آدم به زمین تا کنون صدها هزار سال بر عمر بشر گذشته باشد. قرآن در آیه «وَعَادًا وَثَمُودَ وَأَصْحَابَ الرَّسِّ وَقُرُونًا بَيْنَ ذَلِكَ كَثِيرًا» (فرقان، 38) به گذشت زیاد زمان در گذار زمان اشاره کرده است.
- برخی از صاحبنظران همچون یدالله سحابی و آیت الله مشکینی کوشیده اند تا نشان دهند میان آفرینش انسان در قرآن با نظریه فرگشت و تکامل تناقضی وجود ندارد.
آنان می گویند اگر مدعی باشیم که بدن عنصری و مادی انسان پیش از آن که به صورت قالب آدم ابوالبشر درآید، مراحلی از تکامل را طی کرده است، لزوماً با نص وحی تنافی ندارد.
گرچه این مدعا از سوی عموم صاحب نظران و مفسران مردود اعلام شده، اما خود گواه این نکته است که قطعیت دلالت آیات قرآن بر انکار همه جانبه نظریه تکامل درباره انسان حداقل از نگاه برخی از اندیش وران جای گفتگو دارد.
در مورد گزاره علم سه نکته قابل توجه است:
1- آنچه درباره تاریخ ظهور نیای انسان در زمین اعلام می شود، جزو قطیات علمی نیست؛ گرچه برای اثبات آن کوشش های زیادی انجام گرفته است.
2-یافتن سنگواره ها و اسکلت هایی شبیه اسکلت انسان و کنار هم گذاشتن آنها و ارتباط دادن میان آنها جای تامل و تشکیک اساسی دارد.
به عبارت روشن تر، حتی اگر بپذیریم که شکل و شمایل هایی شبیه انسان در دو یا سه میلیون سال پیش روز زمین ظاهر شدند، از کجا می توان اثبات کرد که انسان کنونی از چنین نیایی برگرفته شده و نشأت یافته است؟!
تلاش های انجام گرفته فاقد قطیعیت علمی لازم است.
3-از برخی از روایات استفاده می شود که پیش از انسان بر روی زمین موجوداتی با نام نسناس یا موجوداتی دیگر زندگی می کردند. آیا نمی توان احتمال داد که این سنگواره ها و اسکلت های مورد ادعا آثاری برجای مانده از آنان هستند؟!
می بینیم که درباره هر دو گزاره علم و دین چه از جهت صدور چه از جهت قطعیت دلالت آنها نقد و مناقشه وجود دارد.
با چنین فرضی ادعای تناقض میان گزاره علم و دین در باره آفرینش و تاریخ نیای بشری بی معنا خواهد بود.
نظر شما