تفاوت روانشناسی اسلامی و غربی در نگاه به خلقت انسان است

خبرگزاری شبستان: اصولاً تفاوت روانشناسی اسلامی و روانشناسی غربی، در نوع برخورد با انسان و ماهیت وجودی او است، یعنی در حقیقت دیدگاه های نظریه پردازان، پژوهشگران و اندیشمندان روانشناسی، متأثر از نوع باور و نگرش آنها نسبت به ماهیت و خلقت انسان است.

به گزارش خبرنگار اندیشه خبرگزاری شبستان: تبیین چارچوب مختصات روانشناسی اسلامی و روانشناسی غربی و تشریح تفاوت های این دو دیدگاه، در مسیر تحقق بحث تحول در علوم انسانی، فرصتی را فراهم آورد تا با حجت الاسلام والمسلمین ناصرسقای بی ریا، استاد حوزه و عضو هیئت علمی مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) گفت وگویی داشته باشیم که درا دامه بخش نخست آن را می خوانید:

 

اصولاً تفاوت روانشناسی اسلامی و روانشناسی غربی در چه مؤلفه هایی است؟ آیا معضلات حال حاضر جامعه اسلامی را می توان در القائات نامناسب باورهای غربی جستجو کرد؟

 

در باب روانشناسی اسلامی می باید گفت که، این مقوله دارای ابعاد مختلفی است؛ در بحث روانشناسی که از آن به علم رفتار انسان تعبیر می شود، با مجموعه ای از اصول و مبانی روانشناسی، هم چنین روش های پژوهش در روانشناسی سروکار داریم.

مبانی روان شناسی از علوم مختلف، مانند فلسفه و کلام منبعث می شوند هر دانشمندی که در زمینه روانشناسی دارای نظریه است و یا رویکرد خاصی دارد، به طور حتم، دارای دیدگاهی خاص نسبت به ماهیت هستی و انسان است و این دیدگاه ها در نظریات و دستاوردهای او اثرگذار بوده است.

اصولاً باید گفت، این ویژگی، خصوصیت کلی علوم انسانی متداول است. اگر شما علوم محض را در نظر بگیرید مانند ریاضیات که در آن قواعد، کلی و ثابت هستند، دستاوردهای جدید، دستاوردهای قبلی را کمتر متأثر می کنند و اصول این علم، همواره ثابت خواهند بود. در علوم انسانی از جمله روانشناسی، مسائلی که مطرح می شوند، عموماً مباحثی هستند که ریشه در خلقت و بنیان آدمی دارند؛ به گونه ای که اگر شما ماهیت انسان را بخوبی دریابید، می توانید مسائل مطرح شده را بدرستی حل و فصل نمایید.

اگر شناخت شما، نسبت به خلقت و ویژگی های انسانی، متفاوت باشد، قطعاً دست یافت ها نیز تغییر خواهند کرد. بحث بر سر مسائل و مبانی روانشناسی اسلامی، بحثی معرفتی و ریشه ای است؛ یعنی اگر شما، هستی و چگونگی آفرینش انسان را به طور کلی، در دیدگاه هایی که فرد می تواند نسبت به هستی و دین و انسان داشته باشد، بررسی نمایید، این رویکردها می توانند در روانشناسی اسلامی مؤثر باشند. اصولاً تفاوت روانشناسی اسلامی و روانشناسی غربی در نوع برخورد با انسان و ماهیت وجودی او تبیین و تحلیل می گردد؛ یعنی در حقیقت دیدگاه های نظریه پردازان و پژوهشگران و اندیشمندان عرصه روانشناسی، متأثر از نوع باور و نگرش آنها نسبت به ماهیت و خلقت انسان است. به طور نمونه دانشمندی که معتقد است تمام نیازهای انسانی، نیازهای مادی هستند و از توجه به بُعد معنوی انسان، غافل است، زمانی که نیازهای روحی و معنوی نیز مطرح می گردند، تمامی این نیازها را به ماده و مغز آدمی ارجاع می دهد و کلاً، اساس نیازهای انسان را، نیازهای مادی می پندارد؛ چنین شخصی، با فردی که انسان را دارای دو بُعد مادی و غیرمادی می پندارد و موازی با نیازهای مادی برای انسان، نیازهای روحی و معنوی را نیز برای او لحاظ می کند، در پژوهش متفاوت هستند در نتیجه دستاوردهایشان نیز متفاوت خواهد بود.

 

نگرش و یا برداشت متفاوت در علوم مرتبط با انسان، چه صدماتی را می تواند به جامعه وارد کند؟

در چنین پژوهش هایی، نگرش به پایه های حیات انسان و نوع زیست موجودات و در نهایت غایت خلقت، تفاوت هایی را در دست آوردها و نتایج ایجاد خواهند کرد. غربی ها نیز در بررسی پژوهش ها و یافته های اندیشمندان علوم انسانی معتقد هستند، دیدگاه های فلسفی و نوع نگرش و برداشت آنها و حتی اساتید این اندیشمندان، در تولید و پژوهش و نتایج علمی آنها مؤثر بوده است؛ بنابراین، در دیدگاه صاحب نظران غربی نیز، نوع دیدگاه در تولید علم و دست آورد علمی مؤثر است. می بایست بیان کرد، چه در روانشناسی و چه در سایر علوم مرتبط با انسان، نوع برداشت و روش ها در دست آوردها، تأثیرگذار هستند. به طور نمونه دیدگاه هایی که فروید، دارد با دیدگاه هایی که پیاژه دارد و تفاسیری که این دو، نسبت به آدمی دارند، متفاوت هستند و این تفاوت ها متأثر از نوع برداشت و شناخت آنها نسبت به ماهیت انسان و مبانی انسان شناختی است.

در بررسی دیدگاه های انسان شناختی پیاژه، دیده شده که آثار فلسفی مطالعه شده توسط وی و دیدگاه عمیق فلسفی او، در نتایج علمی او تأثیرگذار بوده است. تئوری رشد شناختی پیاژه، در واقع متأثر از دیدگاه فلسفی او نسبت به مسائل هستی است. بنابراین اگر ما متوجه چنین ریشه های فکری ای باشیم، آن هنگام، می توانیم بررسی نماییم که مکاتب و رویکردهای مختلفی که در باب روانشناسی و نظریات روانشناختی وجود دارند، بر چه اساس و فکر و اندیشه ای پایه ریزی شده اند و صاحبان آن نظریات، چه اصول و مبانی ای را قبول داشته اند.

این هنگام است که می توان با مطالعه باورهای اسلامی، به این نتیجه رسید که
آیا، تفکر دینی چنین دست یافت هایی را نسبت به انسان قبول دارد یا خیر؟ بررسی مکاتب و نظریات گوناگون، راهکار صحیح برخورد با مسائل روانشناسی انسانی را، مشخص خواهند کرد.

 

انسان شناسی در دیدگاه اسلامی با انسان شناسی در دیگر مکاتب چه تفاوتی دارد؟

در بررسی دیدگاه های دینی و غیردینی، نقد و بررسی مسائل ابتدا بر اساس مسائل مبنایی صورت می گیرد، بنابراین به این رویکرد، «نقد مبنایی» می گویند. اگر چنین بحثی را بتوانیم نسبت به تمامی نظریه ها و مکاتب و رویکردهایی که در علوم انسانی موجود است، پی جویی نماییم، دو نتیجه مهم به دست خواهد آمد. اول اینکه، نقاط قوت و ضعف سایر اندیشه ها و مکاتب را دریافت خواهیم کرد و سپس این رویکردها را با مبانی اسلامی همراه و هماهنگ خواهیم کرد و در مرحله بعد، قطعاً، فضا برای ارائه نظریات دینی و اسلامی مهیا خواهد شد و ما می توانیم دست آوردهای علمی و پژوهشی خود را که، مبتنی بر نوع انسان شناسی  اسلامی است، ارائه نماییم.

به عبارتی، مبانی مورد وثوق انسان شناسی اسلامی و معرفت شناختی دینی، نتایج متفاوت تری نسبت به مسائل مختلف روانشناسی انسانی، ایجاد می نمایند. دیدگاه های جهان شناسی اسلامی، دست متفکرین اسلامی را برای کسب نتایج و پژوهش های جدید و نوین علمی باز گذاشته اند و می توان در ساحت های مختلف روانشناسی انسانی، مانند؛ بُعد شناختی انسان، دست آوردهای نوینی را ارائه کرد. البته در روانشناسی اسلامی، وقتی نظریه ای به دست آمد، در تأیید تجربی آن می توانیم از مطالعات تجربی نیز بهره برداری نماییم. یعنی وقتی نظریه ای از دیدگاه اسلامی بیان شد، می توان، به صورت تجربی نیز آن نتیجه را آزمایش و پژوهش کرد. در حقیقت در این مسیر می توان ادله تجربی را نیز به خدمت نتایج دینی در آورد و در نتیجه این دست آوردها اتقان بیشتری خواهند یافت.

ادامه دارد... .

کد خبر 649938

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha