به گزارش خبرگزاری شبستان،«بحث ها حسابی داغ شده بود و با قدرت و جدیت ادامه داشت. ناگهان شهید رجایی رو کرد به حاضران و برای آنکه اهمیت موضوع مورد نظرش را اثبات کند، پرسشی را طرح کرد: اگر الان به من اعلام کنند که از طرف مقامات بالا تماس گرفته اند و من برای کار مهمی باید بیست دقیقه با آنان مکالمه کنم، شما اجازه می دهید جلسه را موقتا ترک کنم و دوباره برگردم؟ همه با تعجب جواب دادند: این چه فرمایشی است جناب نخست وزیر! شما اختیار داری. خوب کار مهمی است لابد، بروید، جواب تماس را بدهید؛ بعد ما در خدمت شما هستیم. شهید رجایی لبخندی زد و گفت: الان دستگاه بیسیم الهی(اذان) خبر داده وقت ادای فریضه نماز است.»
آنچه در بالا آمده است متن پشت جلد کتاب قصه عاشقان(دعوت به نماز در سیره شهدا) اثرسید حمید مشتاقی نیا است که با زبانی ساده و جذاب به اهمیت موضوع نماز از دیدگاه شهدا می پردازد و خاطرات آنان را در این باره با دقت نظر و با زبانی ساده و گیرا نقل می کند. خاطرات و نوشته در این اثر خواندنیT کوتاه بیا شده است و خواننده از مطالعه آنان خسته نمی شود اما مفاهیم در ذهن خواننده به راحتی نقش می بندد.
در یکی از خاطرات این کتاب با عنوان «درمعرض امتحان» می خوانیم: «به او گفتم: حالا خسته ای. این همه راه را پیاده آمده ای. بنشین شامت را بخور. نفسی که تازه کردی، بلند می شویم با هم نماز را می خوانیم. یک شب که هزارشب نمی شود. نماز اول وقت هم که واجب نیست. خدا خودش می داند تو چقدر خسته ای ؛ چقدر راه آمدی؛ الان تشنه و گرسنه هستی. سخت نگیر برادر، هستیم دور هم...!
ایستاد گوشه پیاده رو ، نمازش را خواند؛ بی آنکه نگاه کنجکاو دیگران برایش اهمیتی داشته باشد.
از اینکه به حرف های من اعتنا نکرد ، ناراحت نشدم که هیچ، خوش حال شدم از اینکه به من ثابت شد سفارش های مکرر شیخ برای نماز اول وقت، مخصوص پامنبری ها یش نیست! و خودش بیشتر از دیگران به آنچه می گوید عمل می کند. من خواستم امتحانش کنم. شهید محمد زمان ولی پور مثل همیشه سر بلند ماند . دلدادگی او توجه مرا به نماز بیشتر کرد.
کتاب«قصه عاشقان» دعوت به نماز درسیره شهیدان نوشته «سید حمید مشتاقی نیا» است که موسسه فرهنگ و انتشاراتی«ستاد اقامه نماز» آن را چاپ کرده است.
نظر شما