به گزارش خبرنگار تئاتر شبستان، نظارت و ارزشیابیِ آثار نمایشی، یکی از وظایف مهمی است که بر عهده ی دولت قرار دارد. مسئولیتی که بر اساس قانون، وظیفه ی ارزشیابی آثار را از نظر فنی بر عهده دارد و باید بر محتوای آن نظارت داشته باشد. در سال های اخیر یکی از دو وجه این ماجرا که ارزشیابی آثار است، کمتر مورد توجه بوده و بخش نظارت هم از نظارت بر محتوا، گاها به تعیین موارد ممیزی محدود شده است. در شرایطی که تئاتر جهان به موهبت سیستم نقد و بر اساس ارزشیابی منتقدان، آثار نمایشی را پالایش می کند؛ سئوال این است که آیا ارزشیابی جدی آثار نمایشی می تواند در بالارفتن کیفیت نمایش ها موثر باشد؟ سئوالی که بهانه ای بود تا با حسین مسافر آستانه، درباره ی سیستم نقد، نظارت و ارزشیابی و سانسور گفتگو کنیم.
کسی که افزون بر کارگردانی و بازیگری در نمایش های متعددی از سال ۱۳۶۶ تا به امروز، مسئولیت های همچون ریاست مرکز هنرهای نمایشی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، مدیریت مرکز هنرهای نمایشیِ بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش های دفاع مقدس، دبیری دورهای مختلف جشنواره های سراسری تئاتر دفاع مقدس و جشنواره بین المللی تئاتر فجر و تدریس در دانشگاه های سوره ی اراک و اصفهان، از جمله ی تجربیات هنری و مدیریتی او در بدنه ی دولت است.
* جریان نقد نقش تاثیرگذاری در تئاتر جهان دارد، جریانی که جای خالی آن در تئاتر ما احساس می شود و در این شرایط منتقد هم نمی تواند جایگاه درخوری داشته باشد.
بله. در دنیا این جوری است که هر آنچه را که با طبع بشر و نیاز فطری بشر سازگار نیست، پس زده می شود و جریانِ نقد، جریانِ حاکم بر تصمیم گیری هاست. ما جریان نقد نداریم که دلایل بسیاری دارد و خود بحث مفصلی است. نمی شود منتقد را زیر سئوال برد، چرا که وقتی جریان نقد وجود ندارد، جایگاه منتقد ضعیف می شود و نقد آن اثری ندارد. ما باید یک بنیانی را برای نقد تئاتر قائل باشیم تا جریانی بوجود بیاورد که خودش خودش را خنثی نکند و جریان حمایتی از کل جامعه ی منتقدین باشد. جریانی که با همه ی اختلاف سلیقه هایی که وجود دارد و باید وجود داشته باشد، بتواند به حیات خود ادامه دهد.
* چرا این جریان در تئاتر ما شکل نگرفته است؟
دلایل بسیاری دارد. یکی اینکه ما مشکل فرهنگی داریم و اختلاف سلیقه ها را مانع قرار می دهیم تا یکدیگر را حذف کنیم. در حالیکه باید اختلاف سلیقه وجود داشته باشد. قرار نیست ما با همدیگر هم نظر باشیم که اگر باشیم، رُشدی در پی نخواهد نبود. باید بتوانیم با نقدِ یکدیگر کنار بیاییم، به شرطی که مبنا را حذف یکدیگر قرار ندهیم. نقد برای اصلاح است و نه برای حذف و ما متاسفانه از درک این مهم عاجزیم.
* در شرایط فعلی که جریان نقد وجود ندارد، آیا ارزشیابی فنی، می تواند به پالایش کیفی آثار نمایشی کمک کند؟
بله. ما قطعا باید نظارت و ارزشیابی را جدی بگیریم. عنوانِ نهادی که برای کنترل این امر داریم؛ نظارت و ارزشیابی است. اساسا برخی معتقدند که ارزشیابی اولویت دارد. ما طبقِ قانون نمی توانیم، یکی از این دو وجه را حذف کنیم و اگر مورد توجه قرار نمی گیرد، یعنی تخطی انجام شده است.
* چرا بیشتر شاهد بسنده کردن کارشناسان بر مسئله ی محتوایی و گاه موارد ممیزی هستیم؟ چرا ارزشیابی به طور جدی انجام نمی شود؟
ارزشیابی مهم تر است و بسیار سخت. علت اینکه حذف می شود همین است که تن در دادنِ هنرمند به نگاهِ ارزش یابی کارشناسان، سخت ممکن می شود. شاید یک علت آن این است که قدرتِ علمی و نفوذ بدنه ی کارشناسی در نظارت آن قدر قوی نیست که بتواند از این مهم بر بیاید. مسئله ی دیگر اینکه یک عادت فرهنگی شده که هر چیزی ولو امر پسندیده ای را شورای نظارت پیشنهاد کند، به عنوان یک امر سانسوری و ممیزی به آن نگاه می شود.
* توضیح می دهید چرا ارزیابی مهم تر از نظارت بر محتوای نمایش است؟
چون کارگردان تئاتر، محدودیت و خط قرمز را بهتر از منِ کارشناس درک می کند. او جهانِ اثر را می سازد و خودش می داند چکار دارد می کند. اگر من مانعش بشوم، شیوه ی دیگری برای بیان حرفش پیدا می کند. اصا نمایش را روی صحنه می برد تا حرفش را زده باشد. من فکر می کنم باید بخشِ ممیزی را به هنرمند بسپاریم و به او اعتماد کنیم. اساسا یک سری از معیارهای ممیزی، معیارهای غیر کارشناسی است که به تئاتر تحمیل شده. وظیفه ی کارشناسان است که به وجه فنی و کیفی آثار نظارت داشته باشند.
* یک مسئله ی دیگر درباره ی شکلِ ممیزی هاست، گاه موارد ممیزی به گونه ای است که به نظر می رسد، نگران انتشار تصاویر و انعکاس رسانه ای تئاتر هستند.
دقیقا. به نکته ی قابل توجه ای اشاره کردید که من نمی خواستم آن را مطرح کنم. سوءاستفاده هایی است که برخی رسانه ها از تئاتر می کنند، یکی از آفاتِ عدم نقد صحیح است که تاثیرات مخرب بر تئاتر داشته و آن را از ویژگی های تخصصی و علمی خود دور کرده. انگار که دنبال بهانه می گردند تا چیزی را بهانه ی حمله به تئاتر، مدیر تئاتر، دولت و جامعه قرار بدهند. در واقع قصدشان، نه زدنِ تئاتر که حمله به یک جناح سیاسی و یا بدنه ی دولت است.
* در واقع، نگرانی ها بیشتر به بازخورد یک تئاتر در رسانه ها بر می گردد تا خود تئاتر.
این بزرگ ترین جفا به تئاتر است، که از سوی انعکاس غیر کارشناسی و غیر حرفه ای انجام می شود. صرفا یک نگاه سیاسی است. من بارها شاهد بوده ام که تاختنِ به سینما و تئاتر از سوی بسیاری رسانه ها با هدف سیاسی انجام می شود. حیف است و یک جفای نابخشودنی است که هنر را قربانی سیاست می کنیم. غیر اخلاقی و غیر انسانی است. ما اگر با سلیقه ی سیاسی یک کسی مشکل داریم، باید جرات کنیم و مستقیما به نقد سیاست آن بپردازیم. چرا گریبان هنر را می گیرم؟ این باعث شده تا هنر روز به روز محدودتر شود.
* آیا یک نمایش می تواند تاثیرات مخرب بر جامعه داشته باشد و خطری ایجاد کند؟
خیر. هنر فی ذاته نمی تواند امر خطرناکی باشد. در کجای تاریخ سراغ دارید که یک تئاتر دستمایه ی انقلاب شده باشد؟ کجا برگزاری یک جشنواره ی هنری به هر شکل آن، تخریب اخلاق اجتماعی را به دنبال داشته است. همچین چیزی در بدترین جای جهان تا کنون وجود نداشته، چرا ما از آن وحشت می کنیم؟ این وحشت را برخی رسانه های ما به جهت اینکه به قصد سیاسی درست یا غلطی دست یابند، ایجاد می کنند تا هنر را قربانی کرده باشند. بسیاری از ممنوعیت هایی که گریبانِ تئاتر را می گیرد، ممنوعیت جناحی است. نه ممنوعیت مذهبی و نه ممنوعیت اعتقادی است. گاهی اوقات اسلام را هم قربانی نگاهِ سیاست زده می کنند. ما بارها مواجه شدیم که برای ساقط کردن یک مدیر حتا اگر عملکرد بدی داشته باشد، هنر را وسیله قرار داده اند. سر تئاتر را می برند تا مدیر را زده باشند. این اخلاق نه فقط غیر دینی که غیر انسانی است. این تفکر ما را محدود می کند که ناچار به این می پردازیم که شیشه ی مشروب در تئاتر وجود داشته باشد اما خالی باشد اشکال ندارد، آخر این چه تفکری است؟
گفت و گو از علی یزدان دوست
نظر شما