به گزارش خبرگزاری شبستان به نقل از طلیعه، نشست «شیخ فضلالله نوری؛ حدیث نامکرر» با حضور موسی حقانی، محمدحسن رجبی و مصطفی تقوی امروز 10 مردادماه در مسجد حضرت خدیجه(س) برگزار شد.
در این نشست موسی حقانی درباره شیخ فضل الله نوری گفت: شیخ فضل الله یکی از چهره های محوری مشروطه است اما تصویری که از منابع رایج از نوری در اذهان جای گرفته به شکل دوگانه او را مخالف مشروطه و مستبد و یا آزادی خواه و موافق مشروطه نشان می دهد در حالی که اندیشه های او واکاوی نشده است.
حقانی ادامه داد: همکاری مستبدانه با دربار و همکاری با روسها و گرفتن رشوه و اتهاماتی که به او وارد شده در منابع آمده است اما بعد از انقلاب اسلامی جای بررسی آرای او خالی مانده است.
وی با اشاره به جریان شکل گیری مشروطه گفت: این طور نبود که این نهضت به یکباره شکل بگیرد بلکه میل به اصلاحات از سال ۱۳۱۷هجری قمری آغاز شده بود زیرا از این سال وضع ایران به نحوی رو به وخامت گذاشت که علمای نجف با علمای ایران به این نتیجه رسیدند که باید هر چه سریع تر اقدام عاجل صورت بگیرد.
این استاد دانشگاه بیان کرد: آخوند خراسانی نقل می کند که سال ۱۳۱۷ به این نتیجه رسیدند که ایران در حال نابودی است و باید کاری انجام شود. بنابراین در نجف جلساتی تشکیل شد. دلیل نگرانی علما از وضع ایران به علت ترور ناصرالدین شاه بود. ناصرالدین شاه جریانات را در ایران کنترل کرده بود و معضلات را می شناخت و تلاش کرد که آنها را برطرف کند. بعد از ترور او اوضاع ایران آشفته شد و شرایط برای انسجام ساختارشکنان فراهم شد.
وی افزود: ساختارشکنان شامل تروریست های قفقازی، فراماسونرها و غرب گرایان بودند که دشمنان شیخ فضل الله هم محسوب می شدند و برخلاف حرکت علمای شیعه به دنبال براندازی اسلام و حکومت در ایران بودند.
حقانی، جدی ترین حرکت اصلاحی علما را عزل امین السلطان از صدارت دانست و گفت: بعد از او عین الدوله روی کار آمد زیرا علما تصور می کردند که او می تواند کارهای اشتباه امین السلطان را جبران کند و صدارت چند سال اول او نشان داد که انتخاب درستی بود، زیرا منجر به اصلاحات در دولت و جامعه گردید که اگر تداوم پیدا می کرد می توانست تجربه های خوبی را ایجاد کند.
رئیس موسسه مطالعات تاریخ ایران ادامه داد: تاسیس عدالتخانه هم سازوکاری بود تا به شکایت مردم رسیدگی کند و حکمی بدهد که قابل اجرا باشد اما با ساختار شکنان مواجهه شد. وقتی شیخ فضل الله با چنین جریاناتی روبرو شد مورد انتقاد قرار گرفت و اتهامات گسترده ای به وی وارد شد به طوریکه علمای نجف هم آنها را باور کردند.
حقانی با اشاره به اتهام وارد شده از سوی پسر شیخ فضل الله به وی گفت: پسر شیخ به او می گوید: «ورود و خروج شما به نهضت مشروطه به دلیل رقابت، ظلم و شهوت بوده است.» اما شیخ در جواب می گوید: «در مشروطه وارد شدم زیرا آن را صحیح می دانستم و از آن خارج شدم چون آن را باطل دانستم.»
وی در بیان دشمنان شیخ فضل الله نوری گفت: فراماسونرها جزو اصلی ترین دشمنان او بودند که دارای مبانی کمونیستی و سکولاریسم هستند و شیخ هم با چنین دیدگاه هایی مخالف بود. فرقه های ضاله از دیگر دشمنان شیخ هستند که به نابودی تشیع، نفی خاتمیت و نفی شریعت معتقد هستند و شیخ هم با چنین عقایدی مخالف بود.
وی در پایان سخنانش گفت: از دیگر دشمنان شیخ فضل الله نوری می توان به تروریست های قفقتازی که معتقد به تغییر خط و بازگشت به دین زرتشتی و دولت انگلیس که به دنبال انتقام نهضت تحریم تنباکو بودند، همراهان تقی زاده و غرب زده ها و مسلمانان معتقد به مدرنیته اشاره کرد.
مصطفی تقوی محقق موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران در این نشست گفت: ایران در زمان قاجار که اروپا در قالب نظام مندی به دنبال پیگیری منافعش در دنیا بود، در جنگ با روسیه وارد چنبره بین المللی جدید در شرایط نابرابر شد و این رویارویی نابرابر ایران و و اروپا صرفا مواجهه دو قدرت سیاسی نبود بلکه رویارویی دو دنیای مختلف با یکدیگر بود و همه جنگ های ایران و روسیه هم مولود این شرایط جدید بودند.
وی افزود: تحولات نهضت ها و جنبش ها در شرایطی شکل می گیرند که جامعه حول مساله و محوری قرار می گیرد که آن مساله تبدیل به مطالبه ملی شده و در نهایت منجر به شکل گیری جنبش شد. اتفاقات دوران مشروطه، جریان فکری را به این سمت می برد که حاکمیت ملی و تمامیت ارضی ما که از ناحیه دنیای جدید در معرض تهدید قرار دارد، در ساختار داخلی هم مدیریت سیاسی با عاملیت استبدادی، عامل عقب افتادگی است و مجرای سلطه استبداد در کشور است.
وی افزود: برای مهار استبداد نیاز به چاره اندیشی در مدیریت سیاسی کشور وجود داشت که محصول آن در قالب عدالتخانه و مشروطه رقم خورد، اما همانند همه نهضت ها، همه گروه هایی که در جنبش شرکت می کنند هر کدام اهدافی را طلب می کنند و این به دلیل واگرایی از فردای پیروزی جنبش ها آغاز می شود و بحران شکل می گیرد.
تقوی ادامه داد: وجود واگرایی در جنبش ها طبیعی است و ضعفی اگر باشد بر عهده رهبران است. در پدیده مشروطه شخصی مانند شیخ فضل الله نوری چه باید انجام می داد؟! او در برابر حوادث پیش آمده صادقانه تا پای جان ایستاد و مخالفانش هم بر این صداقت او صحه می گذاشتند.
این محقق بیان کرد: حوادث بعد از پیروزی مشروطه را در دو سطح می توان مطالعه کرد: اول تبیین عملکرد حوادث، گروه ها، علما، رهبران و روزنامه ها و اینکه چه سرنوشتی برای جامعه آن روز ایران رقم خورد. دوم آسیب شناسی و مطالعه این پدیده که لازمه آن توجه داشتن به ویژگی های مشروطه است و بر اساس آن رویکردها آن دوران مورد بررسی قرار داد.
تقوی اضافه کرد: نگرشی که امروز ما از غرب داریم به پختگی رسیده است اما آن دوران چنین معرفتی وجود نداشت. نهضت مشروطه تغییر ساختاری بوجود آورده بود که با جنبش های قبل از خود تفاوت داشت. علمای دینی با این پدیده جدید مانند پدیده تنباکو برخورد کردند در حالی که مشروطه تغییر ساختاری به معنای بروز و ظهور گفتمان جدید با الزاماتی بود که رویکرد جدیدی را طلب می کرد.
تقوی با بیان اینکه مشروطه دارای تناقض بود، گفت: مطالبه ملی از نهضت مشروطه با توجه به درک جدید از دنیای جدید متناقض بود مثلا آن زمان به دنبال بهره گیری از علم جدید بودند اما در عین حال هم می خواستند از سلطه به دور باشند اما غرب در ازای دادن علم و دانش به کشور به دنبال سلطه اقتصادی در کشور بود. این مساله باعث ایجاد مشکل شد و رهبران مشروطه هم نتوانستند آن را حل کنند.
وی در ادامه گفت: جریان هایی که بعد از پیروزی مشروطه حامی نهضت بودند، خواسته های متناقض داشتند. در درون کشور دو گفتمان متناقض رهبری را به عهده گرفتند. یک گفتمان جریان تجددگرا که تجدد را در سطح نازل غرب زدگی و تقلید سطحی می دانست و تجدد را به یک شعار سیاسی ناکارآمد تبدیل کردند و از فرق سر تا نوک پا غربی شدن را مطرح می کرد و دوم گفتمان مبتنی بر هویت بود که از سوی جریان اسلامی و دینی بیان می شد اما مشکل اینجا بود که مدعیان هویت تبدیل به ناظر شدند اما مدعیان تجدد عملا دست اندرکار تحقق اهداف نهضت گشتند.
این محقق تاریخ افزود: ما با پدیده مشروطه که به ظاهر برای مهار استبداد و راهی برای پیشرفت بود با دنیای جدید برخورد کردیم اما این برخورد صرفا هویتی بود به این معنا که پس از پیروزی نهضت مشروطه، شیخ فضل الله نوری متوجه رقم خوردن اهداف به گونه دیگری شد زیرا فقط عنوان می شد که ما و اسلام هستیم و حضور داریم و عمل دیگری صورت نگرفت.
تقوی اظهار کرد: شیخ فضل الله دارای برخورد هویتی و سیاسی بود و علت برتری او این بود که زودتر از دیگر رهبران به این باور رسیده بود و تا پای جان هم بر اعتقاد خود ایستادگی کرد. در حالیکه عده ای معتقدند در برخورد های از نوع هویتی رویکرد آیت الله طباطبایی، آخوند خراسانی و آیت الله بهبهانی بهتر بود اما این تفکر غلط است. ما در آن مقطع نیازمند یک حرکت گفتمانی بودیم. گفتمان اسلام سیاسی در آن مقطع آمادگی حضور در تمامی عرصه های سیاست، حقوق بشر، اقتصاد و .. را نداشت. اگرچه از سید جمال مباحثی شروع شده بود اما به هیچ وجه به گفتمان تبدیل نشده بود.
وی در پایان سخنانش گفت: تحولاتی که بعد از مشروطه اتفاق افتاد مانند شهادت شیخ فضل الله نوری به دلیل وجود کاستی های بی معرفتی بود که کشمکش های فراوانی را در پی داشت و همه پیامدهای آن بعد از مشروطه تا دوران پهلوی ناشی از خلا معرفتی بود.
محمدحسن رجبی محقق تاریخ معاصر در این نشست گفت: در نهضت مشروطه فرصتی فراهم شد که علما هم صدا با مردم جایگزینی برای نظام استبدادی پیدا کنند. تفاوت حرکت مشروطه و حرکت انقلاب اسلامی این بود که در مشروطه وجه سلبی برای عموم و رهبران حرکت معلوم بود اما وجه ایجابی معلوم نبود اما در انقلاب اسلامی هر دو وجه مشخص بود.
وی افزود: در زمان پیروزی انقلاب همه مردم به نظام شاهنشاهی نه و به نظام جمهوری اسلامی آری گفتند اما در انقلاب مشروطه به وجود ظلم و ستم نه و به تاسیس عدالتخانه آری گفتند زیرا حدود و ثغور مشروطه برای مردم نامشخص بود.
رجبی افزود: اگر انقلاب مشروطه را به سه دوره مشخص از آغاز نهضت تا انحلال مجلس تقسیم کنیم، دوره اول شامل زمانی می شود که به تدریج نارضایتی ها شکل می گیرد و به مهاجرت علما می انجامد. در این دوره خواست علما و مردم ایجاد عدالتخانه است. در این مرحله رهبری به عهده علماست.
رجبی ادامه داد: در دوره دوم تدوین قانون اساسی انجام شد و شیخ فضل الله خواستار نظارت علما بر تدوین قانون اساسی شد در حالی که علما در قانون نویسی نقشی نداشتند بلکه تحصیلکرده های فرنگ رفته و دارالفنون رفته ها نگارش قانون را به عهده گرفتند. در نگارش این قانون هم تعارض هایی بوجود می آید. در اینجا شیخ فضل الله متوجه می شود که قانون نوشته شده برگرفته از فرانسه و بلژیک است، لذا با آن مخالفت می کند زیرا سازگار با فرهنگ کشور نیست.
وی افزود: عده ای به دنبال اضافه کردن اصل دومی بر قانون برای نظارت مجتهدین و علما بودند. در همین زمان روزنامه ها شیخ فضل الله را متهم کرده و حتی خواستار ترور او می شوند و شیخ فضل الله به حرم عبدالعظیم می رود و در آنجا تحصن می کند. با جوسازی مشروطه خواهان تندرو در مجلس و روزنامه نگاران و دیگر تهدیدکننده ها در بیرون، شیخ مجبور به سکوت می شود اما همچنان نگران تصویب قانون اساسی بدون نظارت علماست در حالی که رهبری فکری و سیاسی به عهده مشروطه خواهان قرار دارد.
رجبی اضافه کرد: مشروطه خواهان تندرو که به دنبال رویارویی مجلس با حکومت بودند به هدف خود دست یافتند و مجلس به توپ بسته شد و دوران استبداد صغیر شروع شد. در این دوران می بینیم شیخ فضل الله نوری دیگر به دنبال اصلاح قانون اساسی نیست بلکه به دنبال نفی و رد آن است.
وی ادامه داد: در دوره سوم شیخ فضل الله با استفتاء از علمای سراسر کشور از آنها سوال می کند که آیا موافق شکل گیری مجدد مشروطیت و احیای ناامنی ها هستید که علما هم انکار خود را از استقرار مشروطه بیان می کنند، حتی زمانی که شاه اعلام می کند چند ماه آینده مشروطه را احیا می کند با اعتراض مردم روبرو می شود.
رجبی دوانی با اشاره به جنبش تبریز به رهبری ستارخان و باقرخان گفت: هنگامی که شیخ فشار شاه برای احیای مشروطه و عدم توانایی او در مهار قیام تبریز را می بیند، دارالشورای کبرای مملکتی را تاسیس می کند و در آن از حدود ۶۰ نفر از چهره های برجسته و خوشنام دعوت می کند تا قانون اساسی مبتنی بر شرع بنویسند که جایگزین قانون مجلس شود اما سیر حوادث و بزدلی این افراد باعث شد این مجموعه نتواند به کار خود ادامه دهد و در نهایت تهران فتح می شود.
وی افزود: با فتح تهران، مشروطه خواهان شمال و جنوب کشور را فتح کردند و محمدعلی شاه را از سلطنت خلع کرده و احمدشاه را به پادشاهی رساندند اما با خلع محمدعلی شاه، شیرازه امور گسسته شد و آرامش و رفاه نسبی دیگر محقق نگردید، زیرا دولت ها دو سه ماه بیشتر حکومت نمی کردند و این نشان دهنده بی ثباتی آنها بود.
وی در پایان سخنانش گفت: دولتها توجهی به اعلامیه و نصایح علما نداشتند به طوری که در سالگرد کشته شدن شیخ فضل الله، آیت الله بهبهانی هم ترور شد و مراجع به این نتیجه رسیدند که حریم علمای مشروطه خواه رعایت نمی شود.
نظر شما