به گزارش گروه اندیشه خبرگزاری شبستان به نقل از شورای عالی انقلاب فرهنگی: همایش «نقش صفویه در تقویت مکتب اهل بیت(ع) و احیا هویت ایرانی» به همت کمیته فرهنگ و تمدن اسلام و ایران شورای عالی انقلاب فرهنگی و اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی اردبیل در این شهر برگزار می شود.
به همین مناسبت گفت وگویی کوتاه با دکتر حسن بلخاری قهی، استاد دانشگاه تهران و رئیس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی درباره صفویه و آثار و تأثیرات داشتهایم که آن را در ادامه میخوانید:
دکتر حسن بلخاری دوران صفویه را دوران ظهور عرفان جامعهگرا در سرزمین ایران توصیف کرد و به بیان تأثیرات این رویکرد متفاوت در جامعه، فکر و فرهنگ ایرانی پرداخت.
اهمیت دوره حاکمیت صفویه بر سرزمین ایران را چگونه ارزیابی میکنید؟
دوره صفوی، دوره درخشانی در تاریخ فرهنگ ایران و اسلام است؛ دورهای که حکومت یکپارچه و مقتدر بر بنیاد تعالیم و آموزههای عرفانی و شیعی شکل گرفت و در پایهگذاری حکومتی مبتنی بر آموزههای دینی کوشید. گرچه این کوشش فرجامی چون طلیعه تابناک خویش نداشت، اما سبب احیاء یا تکوین جریانهای مهمی در تاریخ ایران شد.
چه تفاوتی میان عرفان مورد توجه در صفویه و جریانهای عرفانی متداول پیش از آن وجود دارد؟
با صفویه، که منشأیی چون شیخ صفیالدین اردبیلی داشت، عرفانِ ستیز یا به عبارتی عرفان جامعهگرا در ایران ظاهر شد. عرفانی که نه چون جریانهای زهدگرایانه قرون اول، حقیقت را در گریز از جامعه دستیافتنی میدانست و نه مانند تصوفی بود که در طریقت عشقورزی خود چنان عاشقی میکرد که عقل محکوم و معذور آن میشد. در هر صورت تا پیش از شیخ صفیالدین عرفان اسلامی بیشتر سیاستگریز و اجتماعگریز بود تا تمایل به درک درد اجتماع.
فرزندان شیخ صفیالدین اما متأثر از تعالیم عرفانی پدر و جد خود و نیز مبتنی بر عرفان شیعی نوعی عرفان متعهد نسبت به جامعه را در ایران ترویج دادند که خود نطفه اصلی حکومت مقتدر صفوی شد. این گونه بود که با صفویه وجهی از عرفان اسلامی مبتنی بر تعالیم شیعی آشکار شد که تا پیش از آن سابقه نداشت.
ارزیابی شما از تأثیرات این رویکرد متفاوت در جامعه، فکر و فرهنگ ایرانی چیست؟
طبعاً حکومتی برخاسته از یک فرهنگ و اندیشه نمیتوانست نسبت به رشد و شکوفایی آن فرهنگ بیتفاوت باشد و همین معنا سبب ظهور جریانی عظیم هم در حوزه حکمت و فلسفه و هم در حوزه فقه به ویژه فقه سیاسی شد. بزرگانی چون میرداماد، شیخ بهایی، میرفندرسکی و بالاخره بزرگترین حکیم و فیلسوف شیعی یعنی صدرالمتالهین شیرازی در این دوره ظهور یافتند.
این جریان فکری، فقه را با حضور کسانی چون محقق کرکی برجسته کرد و روحی شیعی در کالبد فلسفه دمید و با متعالیه نامیدن آن، آیات قرآن و روایات را در بطن و متن آن وارد ساخت. در همین دوره هندسه و حساب با بزرگانی مانند شیخ بهایی راه تکامل خود را پیش گرفت و در حل مسائل اجتماعی چون تقسیم رود زاینده رود به کار آمد. میرداماد که در این دوره میزیست به معلم ثالث لقب گرفت که خود بیانگر احیای همان طریقتی بود که ارسطو و فارابی طی کرده بودند. امثال میر فندرسکی نیز حکمتی عارفانه را در سلوکی شخصی و زاهدانه بانی شدند. جمع این تحولات نظری تا پیش از آن در تاریخ ایران سابقه نداشت.
البته چنان که میدانیم خون جریانیافته در رگ و تن جامعه ایرانی صرفا در حد شکوفایی نظری باقی نمانده و بروزات دیگر نیز داشته است!
بله، این معنا در حوزه هنر، معماری و شهرسازی نیز ظهوری کامل داشت. برای نخستین بار در اصفهان مکتب شهرسازی شکل گرفت و این شهر بر بنیاد آموزههای ایرانی، صورتی نوین از شهر ایرانی یافت. در معماری آثار بزرگ و شگرفی پدید آمد که عصاره هزار سال معماری ایران و اسلام بود؛ آثار ماندگاری که ثابت و پابرجا، پیش از آن که تصویر بنایی مجسم باشند، نمود فرهنگی ماندگار و پایدار هستند؛ فرهنگی که جامع معقول و محسوس است؛ فرهنگی که هم متافیزیک را ارج مینهد و هم فیزیک را؛ هم دنیا را گرامی میشمارد، هم آخرت را خیر. چنین انگارهایست که هم فلسفهای به بلندای فلسفه مشرقیه ابن سینا، حکمت اشراقی شیخ اشراق و حکمت متعالیه ملاصدرا میآفریند و هم بانی و بنای شاهکاری چون مسجد شیخ لطفالله میشود.
بر این شاهکارها باید ابداعات و ابتکارات جسورانهای را که صفویه در عرصه هنر آفریده نیز افزود. ابداعاتی که متأثر از سنتهای گذشته این مرز و بوم، نوآوریهای عصر خویش را نیز داشت تا به ظهور آثار بینظیری چون شاهنامه شاه طهماسبی و آثار گرانقدر دیگری در این عرصه منجر شود، خوشنویسی به کمالی متعالی رفعت یابد، نگارگری به انجام رسد، صنایع دستی اوج و فرازی بلند گیرد و همزمان اقتدار سیاسی ایران کشوری متحد و یکپارچه بسازد.
با صفویه، ایران در ماده و معنا اوج گرفت. گرچه این پرچم افراخته با کمال تأسف از تداوم افراختگی خویش بازماند اما قطعاً نقطه درخشانی از فرهنگ و تمدن اسلام و ایران شد.
نظر شما