به گزارش خبرگزاری شبستان، در آغاز این اثر می خوانیم:«کتاب دلواپسى فرنادو پِسُوآ سال 1982، چهل و هفت سال پس از درگذشت نویسنده در لیسبون منتشر شد (1935-1888). یکى از دلایل تأخیر انتشار این کتاب مهم به خود نویسنده برمىگردد، که این قطعات را سرفرصت و باآرامش خاطر مىنوشت، بخشى از اثر را تایپ مىکرده، برخى دیگر را به صورت چرکنویس رها مىکرد، و پارهاى دیگر را به دقت بازنویسى مىکرده است و جاى تأسف دارد با این که مصمم بود کل نوشتهها را پس از مرتب کردن و بازبینى نهایى به چاپ برساند، ولى اجل امانش نداد. پس از چندین دهه بىخبرى از کل آثار پسوآ، سرانجام تمام دستنوشتههاى او را در چمدانى در انبار امانات شهردارى لیسبون پیدا مىکنند. از آن پس ناشران متعددى براى چاپ این اثر اعلام آمادگى کردند...»
در بخشی از این اثر می خوانیم:«و حدود سی سال سن داشت. تکیده و قدبلند بود. وقتی مینشست به گونهی اغراقآمیزی خم و راست میشد اما تا میایستاد، از حرکاتش کاسته میشد. تا حدودی بیتعارف بود. ولی با بیخیالی محض لباس نمیپوشید. چهرهی رنگپریده و بیحالت او، حتا نمیتوانست دردمندیاش را بهروشنی نشان دهد. خود را فرد دشواری جلوه میداد، دقیقتر بگویم، این چهره میخواست کدام دردها را بیشتر برنماید؟ ـ به نظر میآمد به چیزهایی مثل محرومیت، هراس و سرانجام آرامش برخاسته از درد اشاره میکرد. حالاتی که کسی میتواند از خود بروز دهد که سرد و گرم روزگار را چشیده باشد.
همیشه شامی اندک میخورد و پشتبند آن، سیگاری از توتون ارزانقیمت دود میکرد. با دقت و بیاعتمادی و با حالتی خاص، مهمانان حاضر را مینگریست، ولی با این نظاره کردن، نمیخواست با کنجکاوی آنها را بررسی کند. بلکه میخواست در وجود آنها یکسان سهیم باشد، بیآن که بخواهد خطوط چهره یا شخصیتشان را جزء به جزء برجسته کند. این ویژگی، بیش از همه، علاقه مرا نسبت به او برانگیخت.
دقیقتر که نگاهش کردم دریافتم در چهرهی او ــبیش و کم ــ نشانی از درایت دیده میشود. دردی خاموش در چهرهاش نهان بود. دردی که در چهرهی دیگران به دشواری میشد تشخیص داد...»
گفتنی است: «فرناندو آنتونیو نگورا د سیبرا پسوآ» معروف به فرناندو پسوا شاعر، نویسنده و همچنین مترجم و منتقد پرتغالی است. منتقدان، وی را تاثیرگذارترین نویسنده جریانساز پرتغالی و از بانیان پست مدرنیسم میدانند.
فرناندو پسوآ در سیزدهم ژوئن ۱۸۸۸ در لیسبون پرتغال به دنیا آمد. پدرش، منتقد موسیقی و مادرش زنی دانشآموخته از «آزورن» بود. پسوآ پس از مرگ پدر (۱۸۹۳)ده سال (۱۸۹۵–۱۹۰۵) را در «دوربان» (Durban) آفریقای جنوبی گذراند؛ زیرا مادرش با مشاوری پرتغالی ازدواج کرده بود و به این دلیل به آنجا رفتند. در این زمان، زبان انگلیسی را آموخت و با اندیشهٔ روشنفکری آشنا شد. در سال ۱۹۰۶ به لیسبون بازگشت و میخواست در رشتهٔ ادبیات به کسب دانش بپردازد، ولی پس از یک سال اندیشهٔ آن را از سر بیرون کرد. در سال ۱۹۰۷ در فکر پایهگذاری چاپخانه فرورفت و پس از چند ماه ورشکست شد. وی در سال ۱۹۰۸ نمایندگی شرکتهای تجاری را پذیرفت و تا پایان زندگی همین پیشه را ادامه داد.
چاپ سوم«کتاب دلواپسی » نوشته «فرناندو پسوا» با ترجمه «جاهد جهانشاهى» را موسسه انتشارات«نگاه» چاپ کرده است.
نظر شما