بهشت خاموش بقیع // تخریب قبرستان بقیع سند جمود فکری و تعصب خشک وهابیت

متعصّبان خشک مغز وهّابی بسیاری از آثار ارزشمند اسلامی را به بهانه واهی شرک از میان برده اند. نمونه بارز آن قبرستان بقیع است که مهمترین قبرستان دراسلام بشمار می رود وبخش مهمی ازتاریخ اسلام را درخود جای داده است.

خبرگزاری شبستان: در کمتر کشوری به اندازه سرزمین حجاز، آثار مربوط به قرون نخستین اسلام وجود داشته است؛ چرا که زادگاه اصلی اسلام آنجاست و آثار گران بهایی از پیشوایان اسلام در جای جای این سرزمین دیده می شود. ولی متأسفانه، متعصّبان خشک مغز وهّابی، بیشتر این آثار ارزشمند را به بهانه واهی آثار شرک، از میان برده اند و کمتر چیزی از این آثار پرارزش باقی مانده است. نمونه بارز آن، قبرستان بقیع است. این قبرستان، مهم ترین قبرستان در اسلام است که بخش مهمی از تاریخ اسلام را در خود جای داده و کتاب بزرگ و گویایی از تاریخ مسلمانان به شمار می آید.(1)

 


فضیلت های بقیع
قبرستان تاریک و خاموش بقیع، آرامگاه چهار امام معصوم، بسیاری از صحابه بزرگوار، یاران پیشوایان معصوم و شهیدان گران قدر صدر اسلام است. در این قبرستان، بیش از هزار نفر از صحابه گرامی رسول خدا صلی الله علیه و آله، تابعان، قاریان و سادات بنی هاشم مدفونند. البته بیشتر قبور آنان جز چند تنِ معدود، گمنام و نامعلوم است.
در کتاب های زیارت و دعا آمده است که هنگام زیارت بقیع، به سبب قداست آن مکان که روزی قدم های مبارک پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله بر آن نهاده شده و بهترین اولیای خدا در آن مدفونند، با پاهای برهنه وارد شوید.(2)

 

با سیری کوتاه در کتاب های موجود و تصاویر ارائه شده از سوی سیّاحان و سفرنامه نویسان، این مسئله آشکار می شود که بیشتر قبور بقیع تا پیش از نفوذ تفکر وهابی در عربستان، دارای گنبد و ضریح آهنین، مسی یا نقره ای بوده و کتیبه ها و سنگ نبشته هایی نیز داشته اند که نام و نشان صاحب قبر بر آن ثبت بوده است.
با سلطه عوامل وهابیت در سرزمین حجاز، آنان بر اساس معتقدات خود، به تخریب بسیاری از آثار تاریخی پرداختند. آنها پس از تسلط بر حجاز، به هتک حرمت قبور مقدس بقیع و دیگر بقعه های مدینه، اعم از شهدای احد، حضرت حمزه، عبدالله پدر گرامی رسول خدا صلی الله علیه و آله و نیز بقعه های مکه و دیگر نقاط مشغول شدند.(3)

 

از مسایلی که وهابیان درباره آن حساسیت خاصی دارند، مسئله تعمیر قبور، و ساختن بنا بر روی قبر پیامبران، اولیای الهی و صالحان است. این مسئله را برای نخستین بار ابن تیمیه و شاگرد معروفش، ابن قَیِّم عنوان کردند و بر تحریم ساختن بنا، و لزوم ویرانی آن فتوا دادند. ابن قیّم در کتاب خود نوشته است: «ویران کردن بنایی که روی قبور ساخته شده، واجب است و پس از قدرت بر ویران کردن آن، باقی گذاشتن آنها به همان صورت، حتی یک روز هم جایز نیست». در سال 1344 هجری قمری که سعودی ها بر مکه و مدینه و اطراف آن تسلط یافتند، به فکر تخریب بارگاه های بقیع و آثار خاندان رسالت و صحابه پیامبر افتادند و در هشتم شوال همان سال، تخریب بی امان قبور بقیع را آغاز کردند.(4)

 

 

علت تخریب قبرستان بقیع

علت تخریب قبرستان بقیع به دست وهابیان را باید در عقائد وهابیت جستجو کرد. اساس آئین وهابیت را دو چیز تشکیل می دهد:

1- هدم و نابودی آثار رسالت و اصالتهای باقی مانده از دوران پیامبر (ص) و صحابه و تابعان به گونه ای که چیزی ملموس از آن زمان باقی نماند و همه این کارها را در پوشش «توحید» و مبارزه با «شرک» انجام می دهند. از این جهت کلیه قبور متعلق به صحابه و عترت پیامبر و تابعان و علما و شخصیت های اسلامی را نابود کرده و با خاک یکسان می کنند. و اگر از مسلمانان جهان نمی ترسیدند، قبر پیامبر را نیز ویران کرده و به صورت مصلی در می آوردند. به خاطر این عقیده نامعقول، قبور ائمه چهارگانه شیعه و عموّی پیامبر (ص) و قبر عبداللّه پدر آن حضرت و قبور کلیه صحابه در بقیع ویران گردید، و به صورت تل خاکی در آمد.

 

2- پایین آوردن مقام و موقعیت شخصیتهای الهی از پیامبران و اولیاء در حال حیات و ممات به عنوان این که آنان تنها بازگو کنندگان دستورات الهی بودند و رسالت آنها در این قسمت با مرگ آنان پایان یافته و تفاوت چندانی با امت خود ندارند. این در اصل دو پی آمد بسیار ناگوار داشت:

الف: آئین اسلام به صورت یک آئین خشک معرفی شد که هر نوع حرکت و تحولی، رنگ شرک و دوگانه پرستی به خود گرفت، به گونه ای که احترام آموزگاران الهی به صورت برگزاری یادواره نیز شرک اعلام گردید. گوئی باید ارتباط بشر با گلهای سرسبد آفرینش قطع شود، و از اسلام جز کتاب و احادیث (کذائی) چیزی باقی نماند.

 

ب: ایجاد تفرقه در میان مسلمین، به گونه ای که جهان تسنن دچار تفرقه شد و جنگهای خونین به راه افتاد، بیشتر وقت دانشمندان به جای دفاع از حملات مسیحیان و مادیها، صرف دفاع از شبهات محمد بن عبدالوهاب شد و اندیشمندان بزرگ مصر و عراق و شام و لبنان در این سه قرن پاسی از وقت خود را صرف نقد این مسلک نمودند.

 

اساس آئین وهابیت همان دو اصل است و دیگر عقائد آنان روی این دو اصل استوار است مانند:

1- تحریم ساختن سقف و سایبان روی قبور.

2- تحریم خواندن نماز در مشاهد مشرفه.

3- تحریم مسافرت به قصد زیارت پیامبر اسلام و دیگر اولیاء و نیکان.

4- تحریم توسل به اولیاء الهی پس از مرگ.

5- تحریم درخواست شفاعت از شافعان واقعی.

6- تحریم برگزاری یادواره پیامبران و اولیاء الهی.

7- تحریم سوگند به غیر خدا.

8- تحریم نذر بر اولیاء الهی. گوئی از دیدگاه وهابیها اسلام حکمی جز تحریم، و دعوتی جز مبارزه با فطرت انسان نداشته و ندارد.

 

اندیشه تخریب قبور
پیامبر(ص) در خانه خود دفن شد؛ اما هیچ‌یک از صحابه نکوشید که خانه پیامبر را ویران کند، حرم ائمة بقیع به سال 495 هجری قمری یعنی اواخر قرن پنجم دارای گنبد و بارگاه شده ‌است. ابن‎جبیر، جهانگرد معروف که در قرن هفتم به حجاز سفر کرده، در دیداری که از بقیع داشته‌است آن را این‎گونه توصیف می‌کند:

«و آن قبه‌ای مرتفع و سر به فلک کشیده‌است که در نزدیکی در بقیع واقع شده.» در قرن هشتم قمرى، بعد از گذشت 150 سال از سفر ابن‎جبیر، ابن‎بطوطه سفری به مدینه نموده و مشاهدات خود را این‎گونه بیان می‎کند: «حرم ائمة بقیع، قبه‌ای است سر به فلک کشیده و از نظر استحکام، بدیع و اعجاب‎انگیز است.» در قرن معاصر، صاحب کتاب «مراه‎الحرمین» جناب ابراهیم رفقت پاشا، 19 سال قبل از تخریب حرم ائمة بقیع سفر حج کرده و توصیفاتی دارد: «عباس و حسن ابن علی و ائمة سه‎گانه در زیر یک قبه قرار گرفته‌اند که بزرگ‎تر از همة قبه‌های موجود در بقیع است.»

 

در طول تاریخ سه بار بقیع تعمیر شده‌است. بار اول در سال 519 ه.ق توسط المستنصر بالله و برای بار سوم در اواخر قرن سیزدهم توسط سلطان محمود غزنوى. کتیبه‌هایی که جهانگردان در سفرهای‎شان از بقیع خوانده‌اند، گویای این مطلب است.

 

 

 نخستین ویرانى

نیروهای وهابی به سرکردگی عبدالعزیز بن سعود در سال 1221 هجری قمری بعد از محاصرة طولانی مدینه، ساکنان شهر را در تنگنا قرار دادند و مردم بی‌گناه بی‌شماری را قتل عام کردند. سپس خادمان آستان پیامبر را یک‎جا جمع کردند و برای آن که محل جمع‎آوری و نگهداری هدایا را نشان دهند، آنان را مورد ضرب و شتم قرار دادند. بعد از غارت کردن حرم نبوى، هنگام بازگشت به نجد که محل استقرار وهابیون بود، از بقیع گذشتند و عبدالعزیز دستور تخریب تمامی بارگاه‎ها را صادر کرد. گفتنی است آنها در این حمله چهار صندوق مملو از جواهرات مرصع به الماس و یاقوت گرانبها و حدود یکصد قبضه شمشیر با غلاف‌های مطلا به طلای خالص و تزیین شده به الماس و یاقوت و... به یغما بردند. در این زمان، خلافت عثمانی به والی خود محمدعلی پادشاه دستور داد که حجاز را از سلطة وهابی‌ها نجات دهد و کنترل حجاز را به دست گیرد. پس از جنگی خونین به سال 1227 هجری قمری وهابی‌ها شکست سختی خوردند و مردم به بازسازی اماکن متبرکه همت گماشتند.

 

ویرانی دوم

هشتم شوال سال 1344 هجری قمری پس از سلطة دوبارة ابن‎سعود و تسلط بر شهر مدینه در ماه رمضان همان سال شیخ عبدالله، قاضی‎القضات خود را از مکه به مدینه اعزام کرد تا موضوع تخریب مقابر موجود در مدینه را با علما و سران این شهر مطرح و موافقت آنها را ولو به صورت ظاهری جلب کند و بدین منظور جلسه‌ای تشکیل شد. شیخ عبدالله از حاضرین پرسید: «دربارة تخریب این گنبد و بارگاه‌ها چه می‌گویید»؟ بسیاری از آنها از ترس جانشان جواب ندادند، بعضی دیگر هم اظهار موافقت کردند. وهابی‌ها نیز مردم را با زور اسلحه جمع کرده و به سوی بقیع حرکت دادند و آن‎چه گنبد و ضریح در شهر مدینه و بیرون از شهر بود، ویران کردند.

 

از جملةآنها گنبد و بارگاه ائمة بقیع، گنبدهای متعلق به عبدالله و آمنه، والدین پیامبر اسلام(ص)، قبر ام البنین مادر ابوالفضل العباس(ع)، اسماعیل پسر جعفر صادق(ع) و حرم دختران و همسران پیامبر اسلام(ص) و حرم ابراهیم فرزند پیامبر اسلام(ص) و گنبد مالک ابن انس و عثمان نیز تخریب شد. وهابی ها ضریح فولادی ائمه بقیع که در اصفهان ساخته شده بود و بر قبور امام حسن(ع)، امام سجاد (ع)، امام محمد باقر (ع) و امام جعفر صادق (ع) قرار داشت از جای در آورده و بردند. وهابیون از ترس عواقب کار خود، از تخریب حرم نبوی خودداری کردند. این روز بعدها به نام «یوم الهدم »در حافظه تاریخ ثبت شد.

 

وهابیان، ساختن گنبد ، ضریح و بقعه و ... بر روی قبور را حرام و تخریب آن را واجب می‌دانند. آنان ساختن این چیزها بر روی قبور را نوعی شرک و کفر می‌پندارند. صغانی می‌گوید: «مشاهد به منزله بت‌ها هستند و همان کاری را که عرب جاهلی با بت‌های مختلف می‌کرد، پرستندگان قبور، امروزه با مشاهد و قبور انجام می‌دهند و تغییر نام، عمل را عوض نمی‌کند.»

به گمان آنها، ساختمان کردن قبرها، بدعتی است که بعد از عصر تابعین رخ داده و در قرون نخستین اسلامی نبوده است. آنان در این مسئله پیرو پیشوای خود، ابن تیمیه و شاگرد او ابن جوزیه هستند. از این‌رو آنان در چند قرن گذشته، تا می‌توانستند مشاهد و زیارتگاه‌ها را ویران کردند و حتی قبور ائمه بقیع و قبر امام حسین(ع) را نیز استثنا نکردند.

 

آنان در تخریب قبور بقیع، استفتایی تنظیم کردند و به نزد یکی از علمای مدینه فرستادند و او در جواب چنین نوشت:«ساختن و بنا کردن روی قبرها به اجماع مسلمین حرام است و در این زمینه احادیث صحیح روایت شده و از این‌رو بسیاری از دانشمندان به وجوب خراب کردن آن ساختمان‌ها فتوا داده‌اند و از جمله احادیثی که راجع به لزوم خراب کردن قبور مورد استناد قرار گرفته حدیثی است که علی(ع) به ابی الهیاج می‌گوید: من تو را برای کاری می‌فرستم که رسول خدا مرا برای آن کار فرستاده‌: اگر مجسمه‌ای دیدی آن را بشکن و هرگاه قبر بلندی دیدی آن را با خاک یکسان کن.

 

در صحیح مسلم هم این حدیث روایت شده است؛ اما موضوع مسجد قراردادن قبرستان‌ها و نماز خواندن در آنها و روشن کردن چراغ، نیز به مفاد حدیث ابن عباس ممنوع است ... و اما توجه به سوی حجره نبوی(ص) در موقع دعا کردن، بهتر است که از این عمل نیز جلوگیری بشود، چنان‌که از کتب معتبر استفاده می‌شود، چون بهترین سمت‌ها، سمت قبله است و همچنین طواف بر قبور و بوسیدن و به‌طور کلی دست کشیدن به آنها اعمالی است حرام و ممنوع! و نیز ذکر خواندن و رحمت فرستادن در مواقع نامبرده همگی بدعت است و این، چیزی است که نظر ما به آن رسیده است.»

 

آنان این فتوا را مستمسک تخریب قبور ائمه در بقیع و نیز تخریب دیگر بقعه‌ها و زیارتگاه‌ها قرار دادند؛ در پاسخ به این فتوا باید گفت:

1. ادعای اجماع در این‌باره کاملاً بی‌اساس است؛ پیروان بیشتر مذاهب اسلامی در اعصار گوناگون این عمل را جایز می‌دانستند و این سیره مستمر مسلمانان بوده است. مسلمانان بر قبور آنان که از دنیا می‌رفتند، بقعه می‌ساخته‌اند و نسبت به عالمان و بزرگان خود در این مسئله، حساسیت بیشتری نشان می‌داده‌اند.

 

2. حدیث ابی‌الهیاج، حدیث ضعیفی است؛ چه‌این‌که در سلسله راویان آن، راویان غیر ثقه وجود دارند که از جمله آنها سفیان ثوری است. دیگر آنکه این حدیث، به فرض صحت سند، نمی‌تواند ادعای وهابیان را اثبات کند؛ چون حدیث مذکور، امر به مسطح کردن قبر می‌کند و این‌که آن را همانند پشت ماهی نسازند؛ کلمه مُشرِف در حدیث به معنای بلندی بیش از حد است. از این‌رو آن حضرت دستور داده تا قبرهای بیش از حد بلند را مساوی کنند و کوتاه کنند، نه آن‌که قبر را تخریب کنند! چه این‌که تمام مذاهب اسلامی اتفاق نظر دارند که می‌توان، بلکه مستحب است قبر بالاتر از زمین ساخته شود.

 

3. درباره برخی از احادیث منسوب به پیامبر(ص) که از ساختمان ساختن بر روی قبرها و گچ‌کاری قبر نهی فرموده، باید گفت که سند این احادیث ضعیف است و متن آنها نیز دارای اضطراب است. نیز باید گفت: نهی اعم از کراهت و حرمت است و به فرض که این احادیث ضعف متن و سند نداشته باشند، ممکن است مقصود از آنها کراهت باشد و کراهت آنجایی است که بر ساختن گنبد و بارگاه، فایده عقلایی مترتّب نباشد، وگرنه آنجا که ساختن بارگاه، از شعائر اسلامی باشد و منافع فراوان معنوی را به دنبال آورد، امر بسیار پسندیده‌ای است.

 

4. در آغاز اسلام، مسلمانان بسیار فقیر بودند. برخی از آنان خانه نداشتند و بی‌سرپناه بودند؛ شاید نهی از ساختمان بر روی قبر ناظر به آن روزگار بوده که بسیاری بی‌سرپناه بوده‌اند، نه در دوره‌های بعد که مسلمانان تمکن مالی فراوان پیدا کردند و به ثروت بسیار دست یافتند.

 

5. پیامبر(ص) در خانه خود دفن شد؛ اما هیچ‌یک از صحابه نکوشید که خانه پیامبر را ویران کند تا به حدیث پیامبر(ص) مبنی بر نهی از ساختمان بر قبور عمل کند! این نیز دلیل دیگری بر ردّ سخن وهابیان!

 

6. آیا وهابیان هرگز نسبت به مصالح عظیم جامعه مسلمانان اندیشیده‌اند؟ آیا آنان به فکر جلوگیری از نفوذ استعمارگران در بلاد اسلامی بوده‌اند؟ آیا آنان در برابر نفوذ صهیونیست‌ها در بلاد اسلامی واکنش نشان داده‌اند؟ آیا این‌قدر که از بوسیدن قبر پیامبر خدا(ص) عصبانی می‌شوند، از محاصره اقتصادی کشورهای مسلمان ناراحت می‌شوند؟

 

نظر علماى اهل سنت در خصوص تبرّک جستن به قبور
1. عبداللَّه فرزند احمد بن حنبل می‌گوید: از پدرم سؤال شد که مس منبر رسول‏ اللَّه و تبرک به ‏آن و بوسیدن قبر شریف به قصد ثواب چه حکمى دارد؟ پدرم گفت اشکالى ندارد. (5)
2. رملى شافعى: تبرک به قبر پیامبر و یا علما و یا اولیا جائز است و بوسیدن و استلام آن اشکالى ندارد.(6)
3. محب الدین طبرى شافعى: بوسیدن قبر و دست گذاشتن بر روى آن جایز است و سیره عمل علماء و صالحان بر آن است. (7)
4. عسقلانى می گوید: در زمان عمر مردم گرفتار قحطى و خشکسالى شدند، یکى از اصحاب پیامبر‌(ص) به قبر پیامبر متوسل شد، و گفت: یا رسول‏ اللَّه‏ استسق لأمّتک فانّهم قد هلکو. (8)
5. دانشمندانى چون ابن حیان، ابن خزیمه، ابو على خلال، شیخ الحنابله در زمان گرفتارى به قبور اهل‏بیت پیامبر متوسل می شدند.(9) .(10)

 

پی نوشت ها:

1. ناصر مکارم شیرازی، وهابیت بر سر دوراهی، قم، مدرسه امام علی بن ابی طالب علیه السلام ، 1384، چ 1، صص 63 ـ 64.

2. اصغر قائدان، تاریخ و آثار اسلامی مکه مکرمه و مدینه منوره، نشر مشعر، 1374، چ 2، صص 354 ـ 355.

3. اصغر قائدان، تاریخ و آثار اسلامی مکه مکرمه و مدینه منوره، قم، مشعر، 1374، چ 2، صص 355 ـ 356.
4. جعفر سبحانی، آیین وهابیت، صص 38ـ39.
5. وفاء الوفا، ج 4، ص 1414.
6. کنز المطالب، ص 219.
7. اسنى المطالب، ج 1، ص 331.
8. فتح البارى، ج 2، ص 557.
9. کتاب الثقات، ج 8، ص 456، تهذیب التهذیب، ج 7، ص 339، تاریخ بغداد ج 1، ص 120.
10. پاسخ به شبهات در شبهاى پیشاور ، نشر مشعر ، ص 60.

برگرفته از شبکه امام صادق، پایگاه اطلاع رسانی بقیع، پایگاه اطلاع رسانی دفتر آیت الله مکارم شیرازی

 

پایان پیام/
 

کد خبر 64474

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha