تبیین دین حق و دین باطل به علل چهارگانه

علّت و مبدأ فاعلی دین، خداست؛علّت و مبدأ غایی دین به دو غایت میانی ونهایی منشعب می‏شود که جامع آن تحقق سعادت دنیا وآخرت است. هدف میانی دین، قیام مردم به قسط وعدل وهدف نهایی آن، نورانی شدن انسان به نور الهی است.

به گزارش خبرگزاری شبستان، بنیاد بین المللی علوم وحیانی اسراء اقدام به انتشار سلسله مباحث دین شناسی آیت الله جوادی آملی کرده است که با توجه به اهمیت موضوع و نیاز بیش از پیش امروز جامعه به شناخت دقیق این مباحث، سرویس اندیشه خبرگزاری شبستان این مباحث را برای مخاطبان خود منتشر می کند.

***
تبیین و تحریر بهتر هر موضوعی به بیان علل چهارگانه آن بستگی دارد. از این‏رو، علل چهارگانه دین را تحلیل می‏کنیم؛ البته این تحلیل به نحو تقریب است و نه تحقیق؛ زیرا علّت‏های حقیقی، راجع به معلول‏های واقعی است.
دین، گاهی به حق و زمانی به باطل وصف می‏شود؛ زیرا مجموعه عقاید و اوصاف اخلاقی و احکام فقهی و حقوقی، یا حق است یا باطل، یا ممزوج از حق و باطل است. مجموعه عقاید و اخلاق و مقررات حق را دین حق گویند و جز آن را دین باطل نامند؛ خواه باطل محض باشد یا حق مخلوط؛ زیرا مجموع حق و باطل نیز باطل است، نه حق.


قرآن کریم، رهاورد انبیا (ع) را دین حق می‏داند؛ چون عقاید و اخلاق و مقررات آن مطابق با واقع است و هرآنچه که مطابق نظام هستی، و محصول خدای سبحان است، حق است. خداوند به پیامبر گرامی اسلام (ص) فرمود: حق از پروردگار تو سرچشمه می‏گیرد: (الحق من ربّک)[1]. نیز در جای دیگر فرمود: به دین حق، متدین نمی‏شوند: (و لا یدینون دین الحقّ)[2].
 

اسلام، دین الهی است که رهاورد همه انبیاست؛ چنان‏که خداوند فرمود: (إنّ الدّین عندالله الإسلام)[3]. اسلام، دین حقّی است که اگر کسی جز آن را انتخاب کند، مقبول خداوند نیست: (ومن یبتغ غیر الإسلام دیناً فلن یقبل منه) [4]؛ هر کس که آیینی جز اسلام را انتخاب کند، از او پذیرفته نخواهد شد.
 

دین باطل، رهاورد طاغوت و طاغوتیان است. خداوند، هنگام سخن از باطل‏گرایی فرعون می‏فرماید: فرعون به قومش گفت: من می‏ترسم موسای کلیم (عام) دین شما را عوض یا در سرزمین شما فساد کند. از این‏رو، باید او را از بین برد: (إنّی أَخاف أَن یبدّل دینکم أَو أَن یُظهر فی الأَرض الفساد) [5]؛ یعنی موسی می‏خواهد آیینی که در کشور مصر حکومت می‏کند و بر افکار و اندیشه مردم سایه افکنده، دگرگون سازد. آنچه که بر مردم مصر حکومت می‏کرد، مجموعه عقاید و اخلاق و قواعد و مقررات اجتماعی و نظامی و سیاسی غیر الهی و محصول اندیشه بشر طاغی بود که امری باطل است و قرآن از آن به دین یاد می‏کند: (دینکم).
 

تبیین دین حق به علل چهارگانه
تبیین و تحریر بهتر هر موضوعی به بیان علل چهارگانه آن بستگی دارد. از این‏رو، علل چهارگانه دین را تحلیل می‏کنیم؛ البته این تحلیل به نحو تقریب است و نه تحقیق؛ زیرا علّت‏های حقیقی، راجع به معلول‏های واقعی است و دین، چون وحدت حقیقی ندارد، معلول حقیقی نیست.
 

مراد از علل چهارگانه شی‏ء، علت‏های فاعلی، غایی، صوری و مادّی آن است. هرگونه تحلیلی از حقیقت چیزی، به یکی از علل چهارگانه آن برمی‏گردد، هر چند نام علل اربع برده نشود.
در بیان علل چهارگانه دین که در خارج موجود است می‏توان چنین گفت: علّت و مبدأ فاعلی دین، خداست؛ یعنی خدای سبحان، تنظیم کننده اصول اعتقادی و اخلاقی و عملی دین است. علّت و مبدأ غایی دین به دو غایت میانی و نهایی منشعب می‏شود که جامع آن تحقق سعادت دنیا و آخرت است. هدف میانی دین، قیام مردم به قسط و عدل است و هدف نهایی آن، نورانی شدن انسان به نور الهی است. علت و مبدأ صوری دین به شکل کتاب، سنت و مبانی عقلی جلوه می‏کند. علت مادی، یعنی موضوع و ماده و محلّ دین، حقیقت انسانیت است؛ زیرا درباره انسان، موضوعاتی چون عقیده، اتّصاف و تخلّق و عمل مطرح است که موضوع احکام دینی است و موضوع به منزله محل و ماده است.
 

توضیح: 1. خداوند، علت و مبدأ فاعلی دین است و مجموعه دین با اراده الهی در اختیار انسان قرار می‏گیرد که وی می‏تواند از راه وحی و عقل به آن دست یابد.
2. خداوند، هدف و غایت دین را به صورت هدف میانی و نهایی تبیین کرده است تا در پرتو تحقق این هدف، سعادت دنیا و آخرت تأمین شود. خدای سبحان در بیان هدف میانی فرمود: (لقد أَرسلنا رسلنا بالبیّنات و أَنزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط) [6]؛یعنی خداوندْ رسولان خود را با دلایل روشن فرستاده و با آن‏ها کتاب و میزان نازل کرده است تا مردم به قسط و عدالت قیام کنند. پس، توده مردم با قسط و عدل قیام کنند و قیام و قعود و همه فعالیت‏های فردی و اجتماعی آن‏ها براساس قسط و عدل باشد؛ نه تنها اندیشه و حرکات افراد براساس قسط و عدل باشد، بلکه جامعه نیز باید براساس قسط و عدل بیندیشد و حرکت کند.
 

خداوند در بیان هدف نهایی دین فرمود: (کتاب أَنزلناه إلیک لتخرج الناس من الظلمات إلی النور بإذن ربّهم إلی صراط العزیز الحمید) [7]؛ قرآن کتابی است که بر تو نازل کردیم تا مردم را از تاریکی‏ها به سوی روشنایی، به اذن پروردگارشان، درآوری؛ به سوی راه خداوند عزیز حمید. این آیه می‏فرماید: انسان، نه تنها باید در مقام فعلْ اهل قسط و عدل باشد، بلکه باید در مقام یافته‏های قلبی و عقلی نیز اهل معرفت و شهود، و نورانی شود.
 

نورانی شدن انسان در مرحله فعل به شکل قسط و عدل تجلّی می‏کند و در مرحله قلب به صورت شهود کامل و درک صحیح، محقق می‏شود. کسی که حق را به درستی مشاهده و درک کرد و به شکل صحیح پذیرفت و صحنه زندگی او جز ظهور و حضور نور الهی نبود، از دیدگاه قرآن کریم، او روشنایی جامعه است که با نور در بین مردم مشی می‏کند: (أَوَ من کان میتاً فأحییناه وجعلنا له نوراً یمشی به فی الناس کمن مثله فی الظلمات لیس بخارج منها) [8]؛ آیا کسی که مرده بود، سپس او را زنده کردیم‏و نوری برایش قراردادیم که با آن در میان مردم راه برود، همانند کسی‏است که در ظلمت‏ها باشد و از آن خارج نشود. نور، هم خودش ظاهر است و هم مُظهِر دیگری. انسان نورانی، حق برایش ظاهر است و وی آن حق را برای دیگران اظهار می‏کند.
 

بنابراین، هدف نهایی دین الهی، نورانی شدن انسان است. انسانی که نور آسمان‏ها و زمین را شهود کند: (نورالسموات والأَرض) [9]، به اندازه سعه هستی خود، مَظهر این نور می‏شود؛ به گونه‏ای که اگر هستی او وسیع بود، مَظهر اسم اعظم می‏شود؛ و گرنه مَظهر سایر اسمای الهی خواهد شد. انسان نورانی، سعادت دنیا و آخرتش به صورت کامل و نهایی تأمین است.


3. علت و مبدأ صوری دین نیز مجموعه اصول و فروعی است که به کمک ادلّه معتبر از منبع اصیل آن کشف می‏شود و این ادله، مجموعه نقل و عقل است؛ یعنی صورت دین را، هم با نقل و وحی می‏توان شناخت و هم با عقل؛ به ویژه، در بخش تبیین عقایدی نظیر وجود خداوند، نبوّت و پیامبر، اصل ضرورت معاد و ...، عقل برهانیْ اساسی‏ترین و روشن‏ترین دلیل و کاشف دین است. آنچه که از مجموعه ادلّه دین، استخراج و استنباط می‏شود، همه شؤونِ فردی و اجتماعی انسان را زیر پوشش قرار می‏دهد.


4. علّت مادی و محل و موضوع دین نیز جز انسان نیست؛ زیرا انسان موجودی است که با داشتن قدرت تفکر و شناخت و اختیار و انتخاب می‏تواند ظرف تحقق دین الهی باشد؛ به گونه‏ای که شؤون علمی و عملی و مراحل جزم علمی و عزم عملی و مراتب اتّصاف و استعمال او، موضوع احکام و قواعد دین شود.
بنابراین، در دین حق، همگام با پرداختن به مبدأ فاعلی، باید به مبدأ غایی آن یعنی تأمین سعادت دنیا و آخرت انسان توجه شود و صورت دین به گونه‏ای تنظیم شود که توان تأمین آن هدف را داشته باشد. گفتنی است که در تعریف‏هایی که در نوشتار برخی از دانشمندان غربی آمده، از غایت نهایی یعنی ابدیت انسان غفلت شده است[10].
 

تبیین دین باطل به علل چهارگانه
دین باطل را نیز می‏توان مانند دین حق با همان علل چهارگانه تبیین کرد؛ چون هر موجود باطل، وجودی عارضی دارد و ظهور و حضور آن در صحنه هستی بالعَرَضْ و زوال پذیر است و اگر ظهور می‏کند، در پرتو حق، ظهور می‏یابد. پس، دین باطل نیز بالعرض موجود است. از این‏رو، تبیین دین باطل به اعتبار هستیِ بالعرض اوست و تعلیل آن از راه علت‏ها به عنوان بالعرض است.
 

علل چهارگانه دین باطل، عبارت است از: 1. مبدأ فاعلی آن که هوا و هوس انسان است: (أَفرأیت من اتّخذ إلهه هواه)[11]. 2. مبدأ صوری آن که عقاید، اخلاق و مقررات وهمی و خیالی است، نه حقایق و مقررات عقلی؛ زیرا هوا و هوس هرگز با عقل و قلب کار ندارد؛ حتی سدّ راه چشم و گوش است که به سوی حق باز می‏شود.[دین‌شناسی - صفحه 33]


[1] ـ سوره آل‏عمران، آیه 60.
[2] ـ سوره توبه، آیه 29.
[3] ـ سوره آل‏عمران، آیه 19.
[4] ـ سوره آل‏عمران، آیه 85. دین‌شناسی صفحه 29
[5] ـ سوره غافر، آیه 26. دین‌شناسی صفحه 30
[6] ـ سوره حدید، آیه 25.
[7] ـ سوره ابراهیم، آیه 1. دین‌شناسیصفحه 31
[8] ـ سوره انعام، آیه 122.
[9] ـ سوره نور آیه 35. دین‌شناسیصفحه 32
[10] ـ ر.ک: ادیان زنده جهان، ص 22؛ جامعه‏شناسی دین، ص 22 ـ 21؛ دین پژوهی، ص 85 به بعد؛ دین و چشم اندازهای نوین، صص 19 و 20.
[11] ـ سوره جاثیه، آیه 23. دین‌شناسیصفحه 33
ادامه دارد...

 

پایان پیام/

 

کد خبر 64472

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha