اگر حمزه(س) کنار امیر(ع) بود...

خبرگزاری شبستان: امام باقر(ع) در ضمن حدیثی، عزّت بنی هاشم را وابسته به حضور جعفر و حمزه می دانند و بیان می دارند که اگر آن دو، زنده بودند، کار و سرانجام علی(ع) به گونه ای دیگر می شد؛ آری! کاش حمزه و جعفر بودند! گاهی یک نفر به تنهایی، یک امّت است!

به گزارش خبرنگار اندیشه خبرگزاری شبستان، حجت الاسلام مقداد تابش، کارشناس مذهبی و مولف کتاب «ملیکه بطحاء» به بهانه پانزدهم شوال، سالروز شهادت حمزة بن عبدالمطلب(س) ملقب به سید الشهداء مقاله ای به شرح زیر نگاشته است که در پی می خوانید:

 

عظمت برخی انسان ها وابسته به زمان حیاتشان نیست. برخی آن قدر بزرگند که در تاریخ نمی گنجند؛ در زمان جاری می شوند و گویا همیشه هستند و این «همیشه بودن» تسلای دل دوست و خار چشم دشمن است.

و حمزه، سیدالشهداء(1)، اسدالله و اسد رسوله(2)، از این نوع شخصیت هاست. هرچند او نیز مانند خیلی های دیگر، مانند خدیجه، ابوطالب، جعفر و حتی عقیل، گرفتار خصومت ها و کینه های اموی شد و آن رنگ لازم را در تاریخ به خود ندید. هرچند آن ها که رنگ و نور خدایی دارند، محو ناشدنی اند.

حمزه، علاوه بر عظمت شخصیت، تاثیرگذار بود و کارآیی و نفوذ او، رسول خدا(ص) را آرام، و حتی یادش، فاطمه(س) و اولاد او را تسلی می داد. او محبوب ترین عموی پیامبر(ص) (3) و حتی نامش جزو محبوب ترین نام ها نزد آن حضرت(ص) بود. (4)

امام باقر(ع) در ضمن حدیثی، عزّت بنی هاشم را وابسته به حضور جعفر و حمزه می دانند و بیان می دارند که اگر آن دو، زنده بودند، کار و سرانجام علی(ع) به گونه ای دیگر می شد. (5)

براستی اگر از عموهای علی(ع)، به جای عباس، حمزه و از برادرها، به جای عقیل، جعفر مانده بود، کار علی(ع) سامان می یافت و قصه خلافت رسول خدا(ص) به گونه ای دیگر رقم می خورد و این، عظمت شخصیت حمزه را در بین عموهای پیامبر(ص) و امیرالمومنین علی(ع) نشان می دهد.

علامت تاثیر و کارسازی وجود حمزه را می توان در مرگ او نیز مشاهده کرد.

وقتی که هند آکلة الاکباد، مادر معاویه، بدن او را برهنه و مُثله کرد و جگر او را به دندان گرفت(6)، باز هم نتوانست آتش خشم و غضب خود را خاموش کند و این کینه، حتی 40 سال بعد، معاویه را وادار به تخریب قبر حمزه کرد! (7)

راستی مگر چه کاری از یک جنازه و یک قبر بر می آید که دشمن را به حرکت و اقدام و انفعال وا می دارد؟! حتی در همین عصر هم باید بنای قبر حمزه تخریب شود و سعی در محو کردن یاد او صورت پذیرد.

رسول خدا(ص) در رثای حمزه، عمو و برادر رضاعی خود(8)، او را اینگونه توصیف می کند: «بسیار اهل صله رحم و بسیار اهل خیرات بود.» (9)

حمزه، شکاف های ایجاد شده در قوم باعزّت خویش را با حمایت ها و رشادت های خود از رسول خدا(ص)، پُر کرده بود.

بنی هاشم پس از بعثت، در اثر فشار مشرکین، از نظر اجتماعی و اقتصادی ضعیف شدند و این، حمزه بود که نگذاشت مشکلات فراوان، بنی هاشم را از پای درآورد. او محل رجوع بنی هاشم بود و به همین سبب رسول خدا(ص) او را «وصولاً للرحم»(10) نامید چرا که پیوندهای گسسته بنی هاشم را ترمیم کرد. و «فعولاً للخیرات»(11) بود، که همه حیاتش منشأ خیرات برای مردم بود و تنها به منافع خویش نپرداخت و این صفات حاکی از گستردگی وجود و شرح صدر حمزه داشت.

این که پیامبر(ص) در کنار صله رحم، او را بسیار اهل خیرات معرفی کردند(12)، حاکی از نقش فعّال و پویای حمزه در تاریخ اسلام دارد، آن هم در دوره ای که هنوز حرکت ها آغاز نشده و جریان ها شکل نگرفته و رکود و ایستایی جاهلیت، به دوره پس از وفات پیامبر(ص) سرایت کرده و مردم را در برابر امر خلافت علی(ع) زمین گیر کرده است.

و این حضور پررنگ حمزه در زمان رسول(ص)، حسرتی را بر دل مومنین می نشاند تا جایی که امام باقر(ع) دلتنگی خود را از عدم حضور او در زمان امیرالمومنین علی(ع) بدان گونه ابراز می کند... آری! کاش حمزه و جعفر بودند! گاهی یک نفر به تنهایی، یک امّت است!.

وجود حمزه در کنار رسول(ص)، با این که چندان هم با هم اختلاف سنی نداشته و برادر رضاعی هم بوده اند(13)، مایه حمایت و دلگرمی پیامبر(ص) بود. گویا پیامبر(ص) برادری رشید و جان نثار در کنار خود داشت.

در جنگ فجار(14) و در حلف الفضول(15)، حتی در خواستگاری و ازدواج با خدیجه(س)، حمزه در کنار پیامبر(ص) است(16) از حمزه پس از ازدواج پیامبر(ص) با خدیجه(س)، اخبار چندانی در دست نیست و حضور او پس از بعثت جدی تر و پررنگ تر شده و عهده دار معرفی و حمایت از پیامبر(ص) می شود. در برابر اهانت های ابولهب(17) و دیگر مشرکان چنان قاطع و محکم برخورد می کند(18)، تا دیگر کسی هوس جسارت به امین مکّه را در سر خود نپروراند.

و چنان در دل فاطمه(س) جای دارد، که وقتی بانوی عالمین از جسارت مشرکین به پیامبر(ص) نزد ابوطالب شکایت می کند، این حمزه است که بچه دان شتر را در حضور همه سران قریش، بر سبیل ابوجهل می مالد و جسارت او را با رشادت خود، تلافی می کند(19).

حتی در ایام فقر و ناداری ابوطالب، عهده دار جعفر شده و زندگی او را به سامان رسانده است(20). بی حکمت هم نیست، که عهده دار امیرالمومنین علی(ع) رسول خدا(ص) ست و عهده دار جعفر طیّار، حمزه سیدالشهداء! در این نکته ها، لطافت هایی نهفته است...

پرچمدار و از فرماندهان سپاه پیامبر(ص) بوده(21) و در بدر(22) و احد(23)، بارهای سنگینی از دوش برادرزاده خویش، رسول خدا(ص)، برداشته است.

تعابیر و القاب مختص به حمزه، که او را شیر خدا و رسول(ص)، و سیدالشهداء، جز انبیا و اوصیا(24)، معرفی کرده و پیامبر(ص) او را به همراه علی(ع) و جعفر، جزو سروران اهل بهشت(25)و بهترین بنی هاشم(26) و امیر المؤمنین(ع) او را جزو بهترین شهدا(27) معرفی کرده اند، از ریشه ها و ثمرات پاک او حکایت می کند.

حک شدن نام حمزه بر ستون های عرش الهی(28) و مقام شفاعت او در قیامت، که محبین خود را از آتش جهنم نجات می دهد، گوشه ای دیگر از منزلت او نزد خداوند است.(29)

بررسی حضور حمزه در بدر و احد و نقش او در این جنگ ها و سایر غزوات، مجالی دیگر می طلبد.

اما در مراسم ازدواج فاطمه(س)، او با شمشیر بیرون کشیده، در کنار جعفر و عقیل، مقابل استر بانو چونان شیری گام بر میدارد و حمایت خود را از این خاندان، این گونه به رخ می کشد(30)

حمزه، در دل و نگاه فاطمه(س) جایگاهی ویژه دارد تا آن جا که بعد از رسول(ص)، فاطمه(س) قلب داغ دیده خود را بر سر مزار حمزه، آرام می کند و هفته ای دو بار به زیارت قبر عموی خود تا احد می رود(31) و حتی از تربت قبر او تسبیح می سازد(32).

حمزه در دل و کلام امیرالمومنین علی(ع) نیز جایگاه ویژه ای دارد و آن حضرت(ع) به انتساب با او مباهات می کند(33). سایر اهل بیت(ع) نیز، مانند امام حسن(ع) (34) و امام حسین(ع) (35)و امام سجاد(ع)(36) ، از این که عمویی چون او دارند که ملقب به لقب «سیدالشهداء» است، افتخار می کنند و وجود او را جزو سرمایه های خود می دانند.

چنین وجودهایی که حضور پررنگی در کنار پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) دارند، موانع را برداشته و شکاف ها را پر می کنند و کسری ها و کمبودها را شناسایی و برطرف می سازند، کسانی هستند که می توانند جریان های خنثی را در اجتماع، سیّال و رونده کنند و تودۀ ایستا و متوقف را، به حرکت وادارند و موج های کارسازی را به جریان اندازند.

وقتی در برابر ابولهب، جریان و جبهه دیگری را در خاندان پیامبر(ص) تشکیل می دهد و وقتی با کمان خویش، دهان ابوجهل را می شکند تا دیگر هوای جسارت به پیامبر(ص) از سرها بیرون رود، جامعه خنثی را به واکنش و حساسیت وا می دارد.

وقتی در سپاه کم امکان پیامبر(ص)، حمزه با دهان روزه(37) و با دو دست و با دو شمشیر می جنگد(38)، این صحنه، خود به خود شور و هیجان در جان ترسیدۀ برخی، برانگیخته و وقتی با همان شمشیر، مقابل استر فاطمه(س) تازه عروس، با صلابت راه می رود، مردم خفته و بی انگیزه نسبت به خاندان پیامبر(ص) را، بیدار و متوجه به این «بیت» می کند و این نوع مشی و حرکت، خود، دعوت به اهل بیت پیامبر(ص) است.

حمزه، «بار» نبود، «یار» بود. مانند برخی، از اسلام اعتبار نگرفت، بلکه به اسلام، عزّت و اعتبار بخشید. و ای کاش حمزه، بود... که اگر او بود و جعفر هم بود، دشمنی های با علی(ع) فرصت ظهور و بروز نمی یافت و علی(ع)، بدون درگیری، به جایگاه خویش می رسید و اسلام و امت اسلام، گرفتار نمی شدند. باید بر حمزه گریست و این گریستن، خواسته قلبی رسول خدا(ص) بود(39) تا از رهگذر جوشش اشک ها بر حمزۀ تنها، جوششی در قلب ها پدید آید و مردم دریابند که شهید احد تا شهید کربلا، قربانیان جریان ضد وحی بنی امیه هستند. آری! باید از حمزه سیدالشهدا، به حسین سیدالشهدا رسید!

اما حمزه هست... جعفر هست... ابالفضل العباس(ع)، هست... مالک اشتر، هست... و کاش برای آخرین وصیّ، حمزه و جعفر و مالک دیگری تربیت شوند تا کار او به سامان رسد و موانع ظهور او برطرف و امر او اصلاح شود.

بررسی سیره و شخصیت حمزه و امثال او، برای تربیت نیروهای کارآمد و کارساز، برای اصلاح امر آخرین امام، مفید و موثر خواهد بود و هم برای آنها که می خواهند عهده دار امور شوند و پرچم حمایت و عزت اسلام بر دوش گیرند. ان شاء الله.(40)

پی نوشت ها:

1- الارشاد، شیخ مفید، ج 1، ص 37

2- المغازی، واقدر، ج1، ص 68

3- الامالی، شیخ صدوق، ص 553

4- الکافی، کلینی، ج 6، ص 19

5- همان ج 8، ص 189، ح 216

6- المغازی، واقدی، ج 1، ص 285 

 7-  همان، صص 267و268 

 8-  الطبقات الکبری، ابن سعد، ج 1، صص 108-110

9- الاصابة فی تمییز الصحابة، ابن حجر عسقلانی، ج 2، ص 106

10-    الاصابة، ابن حجر، ج 2، ص 106

11- همان

12- الاصابة، ابن حجر، ج 2، ص 106

13- سیره ابن هشام، ج 2، ص 96

14- همان، ج 1، ص 186

15- انساب الاشراف، بلاذری، ج 2، ص 15

16- همان، ج 1، ص 98 

17- همان، ج 1، ص 131

18- الکافی، کلینی، ج 1، ص 449 

19- همان

20- شرح الاخبار فی فضائل ائمة الاطهار، قاضی نعمان مغربی، ج 1، ص 188

21- المغازی، واقدی، ج 1، ص 9

22- همان، ج 1، صص 285-286

23- همان، صص 226، 259، 290 و...

24- کمال الدین و تمام النعمة، شیخ صدوق، ج 1، صص 263-264

25- الامالی، شیخ صدوق، ص 475

26- الکافی، کلینی، ج 8، ص 49

27- همان، ج 1، ص 450

28- قال رسول الله(ص):...و علی قائمة العرش مکتئب: حمزة اسد الله و اسد رسوله و سید الشهداء. بصائر الدرجات، برقی، ص 34

29- قال رسول الله(ص):... أما إن حمزة عمّ محمد لینحّی جهنّم من محبّیه. تفسیر منسوب به امام حسن عسکری(ع)، ص 176

30- المناقب، ابن شهرآشوب، ج 3، ص 354 

31- الکافی، کلینی، ج 3، ص 228 

32- المزار، شیخ مفید، ص 150 

33- نهج البلاغه صبحی صالح، نامه 28، ص 387 

34- الامالی، شیخ طوسی، ص 563

35- الارشاد، شیخ مفید، ج 2، ص 97

36- الکافی، کلینی، ج 2، ص 308

37- شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج 14، ص 223

38- الطبقات، ابن سعد، ج 3، ص 8

39- قال رسول الله(ص): لکن الحمزة لا بواکی له. من لا یحضره الفقیه، شیخ صدوق، ج 1، ص 183

40- در بخش هایی از این نوشتار از کتاب حمزه سید الشهداء تالیف محمد صادق نجمی و کتاب مشکلات حکومت دینی و کتاب قیام هر دو تالیف علی صفایی حائری، استفاده شده است.

کد خبر 640288

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha