بازار کار فارغ‌التحصیلان رشته‌های علوم انسانی باید تضمین شود

خبرگزاری شبستان: پروفسور «مایکل آلن گلسپی» استاد فلسفه و علوم سیاسی دانشگاه دوک آمریکا معتقد است بازار کار فارغ التحصیلان رشته های علوم انسانی باید تضمین شود تا شاهد انحراف این رشته ها از مسیر اصلی شان نباشیم.

به گزارش گروه اندیشه خبرگزاری شبستان به نقل از طلیعه: اینکه چرا علوم انسانی را باید مطالعه کرد از پرسشهایی است که در زمینه مطالعه این حوزه مطالعاتی مطرح است. این پرسش به ویژه زمانی مطرح است که علوم انسانی در نسبت بازار کار و درآمدهای اقتصادی مورد ملاحظه قرار گیرد.

 

در پاسخ به چرایی مطالعه علوم انسانی برخی استدلال می کنند «نقد» اولین خصلت ذاتی علوم انسانی است که به فرد این امکان را می دهد تا با فاصله‌گیری از مسئله و موضوع مورد مطالعه، به سنجش آن چه میراث و تبار اوست بپردازد. این «بینش انتقادی» اولین ابزاری است که فرد از طریق خواندن علوم انسانی به آن مجهز می شود.

 

دومین ابزاری که از رهگذر مطالعه علوم انسانی در اختیار فرد قرار می گیرد «بازاندیشی یا بازتابندگی» است. «بازاندیشی»ِ ناشی از خواندن علوم انسانی، این آگاهی را به فرد می‌دهد که خود را در میان عناصری که مورد نقد قرار می‌دهد، ببیند و از این طریق به سنجش خود نیز بپردازد. «بازاندیشی» به فرد این نگرش را می‌دهد که او نیز محصول و تربیت یافته‌ همان زمینه‌ای است که مورد نقد قرار داده است. به این معنا که موضوعات و نظم مورد نقد فرد، جز از طریق همدستی عناصری در وجود فرد، اتفاق نمی افتند. حال این پرسش مطرح است آیا اگر قرار است علوم انسانی خود را با نیازهای بازار منطبق سازد از رسالت اصلی خود دور نمی شود؟

 

در گفت وگو با پروفسور «مایکل آلن گلسپی» استاد فلسفه و علوم سیاسی دانشگاه دوک آمریکا و از فیلسوفان برجسته معاصر به بررسی معضلات کنونی متوجه علوم انسانی پرداخته ایم که در ادامه می‌آید. مایکل آلن گلسپی استاد فلسفه و علوم سیاسی در دانشگاه دوک آمریکاست. حوزه‌های تخصصی او فلسفه سیاسی، فلسفه قاره‌ای مدرن و تاریخ فلسفه سیاسی است. وی همچنین در حوزه‌های نظریه‌های سیاسی، ایده‌آلیسم آلمانی و اگزیستانسیالیسم صاحبنظر است. گلسپی صاحب آثار و کتاب‌های بسیاری در حوزه فلسفه و اندیشه سیاسی است. «هگل»، «هایدگر»، «بنیان تاریخ» و «نیهیلیسم قبل از نیچه» از جمله کتابهای او هستند. نام گلسپی در میان ۲۰ فیلسوف مطرح آمریکایی در قرن بیستم آمده است.

 

اشتغال یکی از مهترین معضلاتی است که علوم انسانی و فارغ التحصیلان آنرا تهدید می کند. نظر شما چیست؟

 

بله! یکی از معضلاتی که متوجه علوم انسانی در حال حاضر است وضعیت اشتغال فارغ التحصیلان این رشته ها است که طبیعتا علاقه و رغبت برای انتخاب و مطالعه این رشته ها را کم کرده است. در واقع یکی از مسائلی که باعث این موضوع شده خود عصر مدرن است. عصر مدرن باعث پیشرفت در تکنولوژی و علوم مختلف شده است که این مسائل بر علوم انسانی گاهاً تأثیر منفی هم دارند. برای نمونه پیشرفت در علوم هوش مصنوعی و اتوماسیون باعث شده که زمینه های کاری برای فارغ التحصیلان علوم انسانی از رهگذر پیشرفت در این علوم از بین برود.زمینه هایی که برای اشتغال فارغ التحصیلان رشته های علوم انسانی وجود دارد با پیشرفت در این علوم از بین رفته و این محصول عصر مدرن است، البته طبیعی است پیشرفت این علوم زمینه های کار و اشتغال برای سایر حوزه های مطالعاتی را ممکن و میسر می سازد.

 

به نظر شما چه راهکاری برای این موضوع وجود دارد؟

به نظر می رسد تا جایی که به خود علوم انسانی باز می گردد این رشته های باید توجهی به بازار کار نیز داشته باشند و این علوم به جنبه های کاربردی نیز توجه داشته باشند، اما به هر حال این موضوع مخاطراتی برای این علوم نیز دارد. ماهیت این علوم آگاهی بخشی به انسان است و جنبه های نظری آن برای تربیت انسان و نشان دادن چگونگی فهم دنیا لازم و ضروری است. توجه صرف به نیازهای بازار می تواند این هدف متعالی علوم انسانی را خدشه ساز سازد.

 

با توجه به مخاطراتی که مورد اشاره قرار دادید آیا می توان راهی یافت که علوم انسانی را از رسالت خود نیز دور نسازد؟

یکی از نگرانی های فارغ التحصیلان علوم انسانی آینده شغلی آنهاست. یا باید رشته های علوم انسانی خود را متوجه نیازهای بازار قرار دهند و یا فارغ التحصیلان این رشته ها مورد حمایت قرار گیرند. اگر بخواهیم علوم انسانی مسیر درست خود را برود باید آینده شغلی فارغ التحصیلان و دانش آموختگان این رشته ها تضمین باشد تا علاقه و میل به مطالعه و تحقیق در علوم انسانی کاهش نیابد. در حال حاضر برخی رشته های علوم انسانی که بازار کار فروانی ندارند. بنابراین در برخی دانشگاهها به تعطیلی کشیده شده است و خطری برای علوم انسانی است.

 

آیا این خطر فقط متوجه یک جغرافیایی خاص است؟

خیر! این مسأله ای است که مبتلابه کل جهان است. در واقع نقاط مختلف جهان با این پدیده و معضل مواجه هستند. در واقع در برخی مناطق وضعیت بدتری را شاهد هستیم و در برخی مناطق وضعیت بهتر است. در حال حاضر باید تضمین های بلندمدتی به فارغ التحصیلان این رشته ها داد تا اقبال به این رشته ها بیشتر شود. یکی از کارهایی که می توان انجام داد این است که این رشته ها در زمره تحصیلات رایگان باقی بمانند و پولی نشوند. همچنین دانشکده های علوم انسانی باید مورد حمایت دولت قرار گیرند و تضمین های شغلی و کاری نیز به آنها داده شود.

 

به نظر شما چه نسبتی میان ساختار سیاسی و رشد و توسعه علوم انسانی وجود دارد؟

خب، طبیعتا نسبتی وجود دارد. در طول تاریخ میان اقتصاد و سیاست رابطه وجود داشته است و این رابطه مختص جوامع صنعتی و توسعه یافته هم نیست. در همه جوامع ساختارهای سیاسی و اقتصادی بر یکدیگر تأثیر می گذارند. در خصوص علوم انسانی نیز رشد و توسعه این علوم با ساختار سیاسی و قدرت رابطه دارد. در جوامعی که ساختار بسته سیاسی دارند و از آنجایی که علوم انسانی نقاد ساختارهای قدرت هستند شاهد رشد و توسعه علوم انسانی نیستیم. بر همین اساس در این جوامع معمولاً علم و تکنولوژی ممکن است گسترش یابد ولی علوم انسانی چندان قوی نباشد. در واقع رشد و توسعه علوم انسانی مستلزم داشتن فضای باز سیاسی است تا بتواند خود را عرضه کند و مورد نقد و بررسی قرار گیرد.

کد خبر 639623

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha