خاطرات سیاه از فصل های تاریک رژیم قذافی

بازمانده لیبیایی از زندان های تاریک رژیم قذافی خاطرات دردناک خود از سالهای اسارت و رازهای فاش نشده بزرگترین جنایت قذافی را با سقوط این دیکتاتوری بازگو می کند.

به گزارش خبرگزاری شبستان، انور هاراگا 26 ساله بود که ماموران قذافی به خانه اش ریختند و نیمه شب شومی را برای او و خانواده اش در تریپولی به جا گذاشتند.
سال 1989 او که اکنون بعد از پنج سال تحصیل در انگلیس به وطن بازگشته است و در حرفه مهندسی کامپیوتر مشغول به فعالیت بود.
اما هاراگا یک مشکل داشت او ریش می گذاشت و لباس اعراب مسلمان را به تن می کرد و مرتب عبادت می کرد در لیبی قذافی، اینگونه رفتار از سوی نظامیان داخلی جرم محسوب می شد.
هاراگا به زندان ابوسلیم برده شد که هزار زندانی سیاسی در آن جای گرفته بودند و 11 سال آینده از عمر خود را در آنجا باقی ماند.
در طول اقامتش در ابوسلیم هاراگا شاهد بدترین نوع شکنجه ها علیه زندانیان بود کشتاری که در سال 1996 در مخوف ترین زندان تریپولی بی آنکه کسی بفهمد به وقوع پیوست.
هاراگا این خاطرات را امروز در بازدید از سلولی که به خانه اش تبدیل شده بود بازگو کرد.
گرچه قذافی هشت سال بعد از این جنایت به آن اشاره ای کرد اما هنوز رازهایی از این کشتار غیر انسانی مخفی مانده است.
مردم لیبی در سالهای گذشته با در خواست اعلام آمار کشته شدگان و احقاق حقوق فتحی تریبل وکیل حقوق انسانی دست به تظاهرات می زدند.
گروههای حقوق انسانی در خارج از لیبی می گفتند که 1200 زندانی از جمعیت 1700 نفر کشته شده اند.
و تنها چند شاهد از این داستان حاضر شدند یکی در برابر دیده بان حقوق بشر در سال 2004 تا 2006 اما دولت لیبی هرگز جزییات این جنایت را فاش نکرد.
هاراگا که بعد از انقلاب لیبی از منچستر به کشور بر می گردد در مصاحبه با الجزیره و در سلول زندان ابوسلیم می گوید: کشتار جمعی اتفاق افتاده بود.
وی در همراهی با محمد تکمک یکی از زندانیان این زندان در دوران قذافی جزییات جدیدی از جنبه های خاموش این جنایت را فاش می کند.جزییاتی که سازمان دیده بان حقوق بشر آن را تایید می کند.
مجاهدین سه
همه چیز در تابستان 1996 آغاز شد و قتی ماموران سه زندانی جدید را آوردندو همچون سایرین این زندانیان در افغانستان دستگیر شده بودند و فعالیت آنها مختص به مبارزه با سایر مجاهدین بود.
هاراگا به خاطر می آورد که آنها در سلول شماره 9 که 25 زندانی را در خود جای می داد جای گرفتند.
قبل از ورود آنها 13 زندانی فرار کرده بودند و مقررات زندان سخت تر شده بود و هر زندانی به هر دلیلی که زندان خارج می شد به شدت کتک می خورد.
این سه مجاهد تصمیم گرفتند فرار کنند چون آنها از همان لحظات نخست مبارزه مرگ را به جان خریده بودند.
جمعه 28 ژوئن در حالیکه زندانبانان شام را پخش می کردند وقت اجرا شدن عملیات بود وقتی زندان بان به سلول شماره 9 رسید زندانیان به او حمله کردند در این حال سه مجاهد با گرفتن کلید زندانیان سیاسی که شمارشان به 1700 نفر می رسید یکی یکی شروع به باز کردن غل و زنجیرهای زنداینیان کردند حوادثی که ظرف چند ثانیه اتفاق افتاد و زندان بان و آشپز زندان در برابر سارمان دیده بان حقوق بشر به آن اذعان کردند.
سه مجاهد درهای زندان ها را می گشودند اما بازکردن سلول هاراگا و هم بندانش هرگز میسر نشد و این همان دلیلی است که هاراگا نجات یافت!
و بلوک های 3 تا شش نیز باز شدند و تنها سلول هاراگا و سلول شماره یک همچنان بسته ماند.
آغاز کشتار جمعی
بعد از نیم ساعت امر المسالتی یکی از زندان بانانی که اکنون کشته شده است اعلام کرد همه کسانی که سلول هایشان را ترک کرده اند کشته می شوند.در این موقع نظامیان وارد راهروهای زندان شدند.
در آنزمان زمین زندان از شن بود و هر زندانی با دیدن نظامیان تا دندان مسلح سعی می کرد به گوشه ای پناه ببرد و فرار کند و نظامیان جان هفت زندانی را گرفتند.
به سرعت عبدالله السنوسی رییس اطلاعات نظامی قذافی وارد شد و با خشم دستور تیراندازی داد یکی از زندانیان خواست تا با او صحبت کند.اما السنوسی دستور داد تا همه وارد سلولهایشان شوند.
او 120 زندانی که به شدت کتک خورده بودند را با خود برد و گفت دیگر هرگز آنها رانخواهید دید تا سحر نظامیان سلول به سلول می رفتند و زندانیان را با خود می بردند.
آنها برادران ما را کشتند
آنها را به پشت بروی دیوار تکیه دادند و ما نیز تصور می کردیم که کشته می شویم شروع به خواندن قرآن کردیم اما دیدیم همه آنهایی که فرار کرده بودند ترور شدند و همه مایی که در بند 2 بودیم فقط به این خاطر که نتوانسته بودیم در سلول خود را باز کنیم از این ترور نجات یافتیم.
ترور آنها 7 و 30 دقیقه صبح با صدای شلیک گلوله هایی بود که حدود دوساعت صدایشان همچنان ادامه داشت و به گوش می رسید سپس دو ساعت بعد صدای دومین انفجار از راهدور شنیده شد.
هاراگا گفت می دانستیم چه شده است فهمیدیم که آنها برادران ما را کشتند ما فکر می کردیم که آنها برای کشتن ما بر می گردند برخی گریه می کردند و برخی استفراغ می کردند.
بعد از دو ساعت که صدای تیراندازی کمتر شد 15 دقیقه طول کشید تا سربازان از کشته شدن همه مطمئن شوند.
یکی از نظامیان وفادار به هاراگا فردای آن روز به زندانیان خبر داد برادران شما کشته شدند و جنازه های آنها در بیرون از زندان دفن شدند و از تعریف باقی ماجرا امتناع کرد.
درهای این زندان برای همیشه برای بازماندگانی چون هاراگا بسته شد.اجساد در نزدیکی ابوسلیم دفن و چندی بعد برای شناسایی بیرون کشیده شدند. هاراگا و دیگر زندانیان با پتویی که با خود داشتند به مدت سه ماه در یک سلول زندانی شدند.هاراگا جرات نکرد درسال 2000 که آزاد شد به خانوداه های قربانیان این کشتار جمعی بگوید که چه بلایی به سر آنها آمده و دلیل مفقود شدنشان چیست.
هاراگا در طول سالهای زندان قرآن را حفظ کرد و پس از آزادی برای ادامه تحصیل به انگلیس رفت وی در پایان گفت: به خاطر آنچه که به سرم آمد غمگین یا متاسفم نیستم و همچون هر مسلمانی باور دارم این هم حکمت خداوند بوده است.

 

 

 

کد خبر 63865

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha