خبرگزاری شبستان-کرمان
ماه ضیافت الهی رو به اتمام است و دهه پایانی ماه در حال گذر؛ همیشه فرصت های ذی قیمت به سرعت می گذرد. تأکید بسیاری شده تا از ماه مبارک رمضان به عنوان فرصتی بی بدیل برای توبه و بازگشت به سوی خداوند استفاده شود.
بسیاری از ما که شاید در روزمرگی ها غرق و در عادت ها هضم شدیم، ندانیم در رجوع به خدای متعال از چه نوع گفتاری باید استفاده کنیم اما الحمدلله که دریایی از ادعیه مأثوره و غیرمأثوره، راه را به ما نشان دادند و به این بشر گرفتار زندگی مادی آموختند که با خدای خود چگونه صحبت کند.
به تناسب ایام و با استفاده از دعای 38 صحیفه سجادیه که مشتمل بر ادعیه تماماً مأثوره است و در آستانه آخرین شب از لیالی قدر، چگونه عذرخواهی کردن به درگاه خداوند را از لسان مبارک امام سجادعلیه السلام مرور می کنیم.
«بار خدايا به پيشگاهت عذر خواهم در حق ستمديده اى كه در حضور من بر او ستم رفته و من ياري اش ننمودم، و از احسانى كه در حقّم شده و شكرش را بجا نياورده ام و از بد كننده اى كه از من پوزش خواسته و عذرش را نپذيرفته ام و از فقيرى كه از من حاجت خواسته و من خواست او را بر خواست خود ترجيح نداده ام...»
گرچه دعای سی و هشتم صحیفه سجادیه دعایی کوتاه است اما مضامینی بلند و دارای اثر تربیتی دارد که خوب است به آن توجه کنیم؛ در فرازهای نخست، امام علیه السلام به ما می آموزند که از یاری نکردن ستمدیده، ادانکردن شکر احسان و نپذیرفتن عذرخواهی دیگران و مقدم نداشتن خواسته فقرا بر خواسته خود، عذرخواهی کنیم.
در ادامه این دعای شریف آمده است«...و از حقّ مؤمن حق دارى كه بر عهده ام مانده و آن را ادا ننموده ام و از عيب مؤمنى كه بر من آشكار گشته و آن را نپوشانده ام و از هر معصيتى كه برايم پيش آمده و از آن دورى نجستم.»
حق الناس آنقدر مهم است که در روایات آمده همه گناهان شهید(با آن همه عظمت و جایگاهی که او دارد) بخشیده می شود الا حق الناس و این اهمیت موضوع را خاطرنشان می کند؛ لذا امام علیه السلام از ادا نکردن حق مؤمن، فاش کردن عیوب او و... از خداوند عذرخواهی می کند و بدیهی است که شئون عصمت ایشان بالاتر از ارتکاب چنین اعمالی است و اینها برای ما است تا دقت در این امور را بیشتر کنیم.
در پایان این دعا امام سجاد علیه السلام می فرمایند: «بار الها از همه آنها و از آنچه مانند آنهاست از حضرتت با دل آكنده از پشيمانى عذر مى خواهم عذرى كه مرا در آينده از نظاير آنچه بر من گذشت بازدارد، پس بر محمد و آلش درود فرست، و پشيماني ام را بر لغزش هايى كه گرفتارشان شده ام، و تصميم را بر ترك گناهانى كه برايم پيش آيند توبه اى قرار ده كه برايم موجب عشق تو گردد، اى دوستدار توبه كنندگان.»
نکته مهم در توبه و اساساً از شرایط توبه حقیقی «پشیمانی از گناه و تصمیم بر ترک آن در آینده» است که امام علیه السلام این نکته را نیز به خوبی به ما گوشزد می کند تا بدانیم در پس هر عذرخواهی باید تصمیمی جدی بر ترک آن موارد باشیم. نتیجه این نوع توبه نیز در پایان اشاره شده که آن پدید آمدن عشق به خداوند است و چه زیبا این عشق طرفینی به تصویر کشیده شده که حضرت در انتها می فرمایند« ای دوست دار توبه کنندگان»
درباره یک فراز از این دعا و آن عذرخواهی از ادانکردن شکر احسان، با استناد به شرح این دعا در پایگاه «افق ها» ذکر می کنیم که:
چرا انسان در برابر خلق خدا ناسپاس میشود، با وجود اینکه خدای متعال فطرت انسان را بر شکر خلق کرده است؟ آیهی «هَلْ جَزَاء الْإِحْسَانِ إِلَّا الْإِحْسَانُ؛مگر پاداش احسان جز احسان است؟» نشان میدهد که فطرت ما از شکر آفریده شده و طبع انسان، احسان در برابر احسان و خوبی در برابر خوبی و قدرشناسی در برابر نعمت است. چه میشود که کسی به آنجا میرسد که از فطرت خودش جدا میافتد و رفتار غیر فطری، بلکه ضد فطری که ناسپاسی باشد، از خودش بروز میدهد؟
عامل نخست اینکه ممکن است انسان مشکل شناختی داشته باشد. گاهی انسان مشکل معرفتی دارد؛ یعنی نمیداند چه چیزی و از کجا به او رسیده است و نسبت به عظمت آن نعمت و واسطه نعمت جهل دارد.
دوم، غفلت و بیتوجهی است. عمدتاً جاهایی که به صورت ممتد و قدیمی از نعمتی بهره مندیم، این بهره مندیها برای ما عادی میشود. حجابی است به اسم عادت که حجاب فطرت است. مثال هم زدیم و گفتیم مثل پدر و مادر که احسان آنها برای انسان عادی شده است. مثال ویژه این بخش، محمد و آل محمد (صلوات الله علیهم اجمعین) هستند. ما همیشه از آنها بهرهمند بوده و هستیم.
نعمت دیگر، نَفَس است. انسان هیچ وقت در برابر خدای متعال بابت نعمت نَفَس تشکر نمیکند؛ چراکه همیشه بوده و هیچگاه قطع نشده؛ لذا جناب سعدی که حکیم بوده، ما را سر این نعمت برده است: «هر نعمتی که فرو میرود، ممد حیات است و چون برمیآید مفرح ذات، پس در هر نفسی دو نعمت موجود است و بر هر نعمتی شکری واجب، از دست و زبان که برآید کز عهدهی شکرش به درآید».
ما هیچوقت به خاطر روز یا شب از خدای متعال تشکر نمیکنیم. غافل هستیم و برای ما این نعمتها عادی است. قرآن کریم وقتی میخواهد مثال بزند، میفرماید اگر همیشه شب یا روز بود، چه میکردید: «قُلْ أَرَأَيْتُمْ إِن جَعَلَ اللَّهُ عَلَيْكُمُ النَّهَارَ سَرْمَدًا إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ مَنْ إِلَهٌ غَيْرُ اللَّهِ يَأْتِيكُم بِلَيْلٍ تَسْكُنُونَ فِيهِ؛بگو: هان، چه مىپنداريد اگر خدا تا روز قيامت روز را بر شما جاويد بدارد، جز خداوند كدامين معبود براى شما شبى مى آورد؟». پدر و مادر، همسر، دوست صمیمی و معلم نیز در معرض خطر ناسپاسی ما قرار دارند.
سومین مورد عبارت است از عُجب و خودشگفتی. موارد قبلی بیشتر ضعف بینشی است، چه در منطقه معرفت و چه در منطقه ذکر، یکی نسیان است و دیگری جهل. اما این یکی اخلاقی است. بر اثر خودشگفتی یا خودشیفتگی که ما برای آن بیشتر از واژه غرور استفاده میکنیم، انسان خدمات دیگران را وظیفه میداند. احساسش این است که چرا من باید از کسی که وظیفهاش را انجام داده تشکر کنم؟ یا اینکه خدمات دیگران را کم و کوچک میشمارد. کاری را که دیگران برای او انجام دادهاند، به حساب نمیآورد؛ تازه طلبکار هم هست!
گاهی انسان میخواهد از کسی تشکر کند، چقدر سنگین است برای زبان؟ میخواهد بگوید: «خیلی متشکرم»، انگار زبان به اندازهی صد تن وزن دارد! این حالت به خاطر غرور و تکبر است که جلوی تشکر را میگیرد.
یکی دیگر از ریشههای ناسپاسی عبارت است از اینکه اشتباهات و خطاها و بدیهایی که از طرف کسی به انسان میرسد، معمولاً حجاب میشود. مثلاً کسی 10 سال به ما خوبی کرده و یک بار اتفاقاً یا عمداً در حق ما جفا میکند، اینجا عملیات وسیع شیطانی باعث میشود انسان دیگر خوبیهایش را نبیند.»
نظر شما