به گزارش خبرنگار کتاب شبستان، انسان همواره به دنبال ساخت و کشف چیزهای جدید است و در این زمینه از مختعان و مکتشفان بسیاری نیز استفاده می کند . کتاب آدمکهای عالمگیر رسوم حکایتی یکی از اختراعات شگفت آورانسان است که در نهایت خود او را تهدید می کند و خالق در نهایت به دست مخلوق نابود می شود.
داستان از این قرار است که در یک کارخانه آدمهایی ساخته می شوند که به هیچ وجه با آدم های معمولی اختلاف ندارند . فکر و طرح اولیه به مهندسی تعلق دارد که نامش رسوم است و طرح او توسط پسرش که مهندسی کاردان است به اتمام می رسد و تولید این انسان های مصنوعی و صدور آنها برای کار به سراسر دنیا آغاز می شود.
شکل و ظاهر این انسان ها مصنوعی به هیچ وجه با آدمهای واقعی تفاوتی ندارند و همین نکته "هلنا گلوری" که دختر مدیر کارخانه را به شگفتی وا می دارد. ماموریت هلنا از جانب سازمان جامعه انسانی این است که این انسان های مصنوعی را مورد بررسی قرار دهد و ببیند که آیا این انسان ضرری برای جامعه انسانی واقعی ندارند.
هلنا درحین کار در می یابد که انسان های مصنوعی به محض احساس درد و یا در صورت کمترین نافرمانی و یا کم کاری و پر کاری به اتاق اوراق کردن فرستاده می شوند وهلنا در مصاحبه ای که با این افراد دارد بار دیگر در می یابد که این افراد از این شیوه زندگی هیچ گلایه ای ندارند و در مقابل پدرش از این مسئله دفاع می کرد که انسان واقعی دیگر کارایی ندارند و در مقابل این انسان ها تا وقتی که کاربری دارند مورد استفاده قرار می گیرد و در صورت ناتوانی اوراق خواهند شد و این نکته هلنای جوان را متعجب می کند زیرار برای این آدمکها هیچ ارزش انسانی در نظر گرفته نمی شود و آنها بسیار بی ارزش تلقی می شود که در اثر کوچکترین رفتار نامناسبی و یا بیماری محکوم به نابودی می شوند بدون اینکه تلاشی برای بهبود آنها صورت گیرد.
اما داستان به همین جا ختم نمی شود و این ادمکها که انسان های واقعی گمان می کنند به راحتی می توانند آنها را نابود کنند، کنترل جهان را به دست می گیرند و همه انسان های واقعی را نابود می کنند و تنها یک نفر زنده می مانند و آن "آلکویست " است، کسی که پا به پای آنها کار می کرد و تلاش می کرد و او تنها شاهد این ماجرا است ولی هیچ کاری از دستش بر نمی آید او آخرین بازمانده انسان اما در نهایت متوجه چیزی خواشایند می شود و آن تولدی عشق در دنیای که آدما همه مصنوعی شده اند و عشق بار دیگر می تواند جهان را نجات دهد.
کارل چاپک نمایشنامه نویس و داستاننویس اهل چکسلواکی در سال ۱۸۹۰ بدنیا آمد. نویسندگی را هنگام تحصیل در دانشگاهای سوربن و پراگ آغاز نمود. کار مستقل وی با نوشتن داستان مصلوب آغازشد، در سال ۱۹۲۰ اولین نمایشنامه اش بنام «راهزن» انتشار یافت.
وی طی دوره جنگ جهانی اول به روزنامه نگاری پرداخت و پی از جنگ از معاشران صمیمی« توماش مازاریک» بود. انتشار اولین نمایشنامه به نام "روباتهای عمومی روسوم" و یا "آدمک های عالمگیر رسوم" سبب شهرت جهانی او شد این نمایشنامه در هجو و انتقاد از تمدن ماشینی است که به زعم وی میلیونها انسان را از کار برکنار خواهد کرد
واژهٔ روبات را او در کتاب کارخانه رباتسازی روسوم (.R.U.R) معرفی کرد و مفهوم آن را تبیین کرد. البته مستنداتی مبنی بر نام گذاری کلمه ربات از جزف برادر کارل نیز وجود دارد.
وی با همکاری برادر نقاشش بنام یوزف چاپک دو اثر «گودالهای نورانی» و «باغ کراکونوشا» را منتشر کرد. همچنین در سال ۱۹۲۳ با برادرش «راز ماکروپولوس» را نوشت وی زندیگنامه گونهای مفصل از مارزایک نیز نوشته است.وی در سال ۱۹۳۸ درگذشت.
«کارخانه مطلق سازی» و «داستانهای جن و پری» نیز از آثار این نمایشنامه نویس است. هر دو کتاب به فارسی ترجمه شده است.
نظر شما