خبرگزاری شبستان-اصفهان
روز های سوگواری عاشورای سال ۱۳۴۲ در آران و بیدگل شور و خروش ویژه ای داشت. روحانیون در منابر به رغم خفقان حاکم تا حدی از مسائل روز سخن گفتند . از مردم درخواست کردند که به رویارویی با یزید زمان بپردازند و حق را یاری نمایند.
روحانیون در سخنان خود امام را ستودند و از رژیم دست نشانده شاه بیزاری جستند. همزمان با قیام ۱۵ خرداد ۴۲ در اقصی نقاط کشور عزیزمان ایران ، اهالی آران و بیدگل (که آن زمان یکی از بخش های کاشان بود) نیز با تمام نیرو و توان به صحنه آمدند و فریاد «یا مرگ یا خمینی، مرگ بر شاه » سردادند و به عنوان اعتراض به دستگیری امام (ره) به ادارات دولتی و عناصر وابسته به دربار و صهیونیست ها مانند « بهایی ها » حمله کردند و برخی از مراکز را به آتش کشیدند . دیری نپایید که شعله های آتش و دود ، بخش هایی از آران و بیدگل را فرا گرفت .
مردم آران و بیدگل اگر چه از شهر دور بودند دشمنان را به خوبی شناخته و خشم و کین خود را نسبت به آنان آشکار می نمودند . آنان همانند بسیاری از مردم ایران دریافته بودند که شاه ، دست نشانده بیگانگان و اجرا کننده توطئه های ضد اسلامی و میهنی است و همه بدبختی ها و عقب ماندگی ها ، نابسامانی ها و ذلت و خواری مردم ایران از سرسپردگی او ناشی می شود ؛ از این رو در ۱۵خرداد ۴۲ رویاروی او ایستادند و نفرت و انزجار خود را آشکار کردند .
و همچنین به دنبال روشنگری های امام به خوبی برای آنان روشن شده بود که حزب صهیونیستی «بهایی» زیر پوشش مذهب در خدمت آمریکا و صهیونیسم بین الملل قرار دارد و نقش ستون پنجم را در ایران ایفا می کند و مانند سرطان در همه شئون سیاسی ، فرهنگی ، اقتصادی ، نظامی رخنه کرده و کشور را به پرتگاه نابودی سوق می دهد.
اهالی آران و بیدگل بر آن شدند که به یاری مرجع دستگیر شده خود بشتابند و برای رهایی او از چنگال رژیم جانفشانی کنند از این رو ، انبوهی از آنان به رهبری برخی از روحانیون محل در دستی قرآن و در دست دیگر پرچم عزا گرفته ، با پای پیاده به سوی شهر حرکت کردند .
بهتر است ادامه ماجرا را در گزارش بخشداری آران و نیز هنگ ژاندارمری قم ( رکن ۲) در تاریخ ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ پی بگیریم :
- گزارش بخشداری آران به فرمانداری شهرستان کاشان :
در ساعت 10 صبح ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ هنگامی که در دفتر بخشداری به انجام وظیفه اشتغال داشتم ، بر اثر فریاد ناهنجار شخصی به نام محمود رجب زاده که به شغل رانندگی یکی از جیپ ها مشغول به کار بین آران و کاشان اشتغال دارد ، متوجه گردید نامبرده در جلو معابر بخشداری مردم را به تجمع دعوت و اظهار می نمود «فوری به کاشان حرکت». پس از جمع (شدن) عده ای نسبت به اعلیحضرت همایون شاهنشاهی اهانت و احساساتی بر له آقای خمینی ابراز (کرد) . . . در حدود پنج دقیقه از عزیمت نامبرده نگذشته بود که اجتماع کثیری از مردم . . . در میدان مقابل بخشداری متمرکز و هر لحظه جمعیت روبه ازدیاد می رفت که در این موقع دو نفر آقایان معمم به نام شیخ عباس و شیخ حبیب الله به رهبری جمعیت مبادرت و پیوسته شعارهای زننده و موهنی نسبت به مقامات عالیه و ابراز احساساتی محترمانه درباره آقای خمینی ابراز و اهالی را جهت عزیمت به شهر و انجام خرابکاری ترغیب و تشویق که در این هنگام با نهایت تاسف مشاهده گردید ، جمعیت وسیله نامبردگان به مرکز شهر هدایت و پس از مدت کوتاهی شعله های دود و آتش به هوا متصاعد (گردید). مجددا مردم تهییج شده بدون هدف در میدان جلو شهرداری جمع ، ضمن ابراز شعارهای زننده . . . برعلیه مقام شامخ سلطنت و بر له آقای خمینی . . . ایراد . . . این وضع در حدود یک ساعت ادامه (داشت). . .
(سند شماره ۱۰۵)
- گزارش هنگ ژاندارمری قم ( رکن 2) :
در ساعت ۱۱ صببح روز ۱۵خرداد ۴۲ به گروهان کاشان اطلاع می رسد که عده ای از اهالی آران اجتماع و به قصد برهم زدن نظم ، عازم شهر می باشند. گروهان ، چند نفر ژاندارم به سرپرستی گروهبان یکم عباس صمیمیت ، جهت بازگردانیدن جمعیت به آران اعزام (می کند ) . مامورین در بین راه به جمعیتی در حدود ۵۰۰ نفر که از آران و بیدگل عازم کاشان بوده اند برخورد (و) مشاهده می نمایند که عده ای از مهاجمین با پرچم و تعدادی از آنها قرآن همراه دارند که به محض برخورد با مامورین ، قرآن را روی دست گرفته و اظهار می دارند : «ما آیت الله خمینی را می خواهیم ».
سردسته مهاجمین به نام شیخ عباس و شیخ حبیب الله و شیخ حسین شناخته می شوند و یک دستگاه جیپ نیز برای جمعیت آب حمل می نموده . مامورین ضمن اخطار به اینکه جمعیت بایستی به ده مسکونی خود مراجعت نمایند ، مراقبت داشته اند که زد و خورد واقع نشود (!!)که ناگهان عده ای از وسط جمعیت دستور حمله به مامورین را صادر می نمایند . . . بدون اعتنا به اخطار سرپرست مامورین ، برای بازکردن راه و حرکت به شهر و دادن شعار استقامت می نمایند. مامورین با شلیک 28 تیر فشنگ کارابین و تامسون جمعیت را وادار به عقب نشینی و مراجعت می نمایند و خود نیز به دنبال آنان برای رسیدن به آران و برقراری نظم در آن ده حرکت می کنند. پس از ورود به قریه آران مطلع می شوند که پس از عزیمت عده پانصد نفری به طرف شهر ، عده کثیر دیگری تجمع و . . . به منازل و دکاکین بهاییان حمله (می کنند ) . . . مامورین موقعی می رسند که عده مهاجم اعمال وحشیانه خود را انجام داده و دکاکین و منازل بهاییان مشغول سوختن بوده (است ) بلافاصله به کمک عده ای به خاموش کردن می پردازند و برای اینکه مردم را متوجه ورود خود نمایند . . . 15 تیر فشنگ کارابین به هوا شلیک می نمایند . . .
(سند شماره ۱۰۴)
-حاضران در این تظاهرات نیز اینگونه واقعه 15 خرداد 42 آران و بیدگل را تعریف میکنند:
«حدود ساعت ۹ صبح در محلههای آران و بیدگل شایع شد که آیتالله خمینی را دستگیر کردهاند. احساسات مذهبی مردم با شنیدن این خبر جریحهدار شد و در حالی که عدهای چوپ ودیگر سلاحهای سرد با خود همراه داشتند با دادن شعار راهپیمایی را آغاز کردند و سپس در حالی که تنی چند از روحانیون پیشاپیش آنها بودند به طرف کاشان حرکت کردند. در میان راه عدهای ژاندارم مانع عبور آنها شدند. اما بعد از مدتی بحث، ژاندارمها رضایت به عبور مردم دادند. در نزدیکی کاشان خبر رسید که ورود به شهر ممنوع است. لذا این گروه بازگشتند. در این هنگام مردم خشمگین که در صدد ضربه زدن بر پیکر رژیم بودند به گروه اقلیت بهائیت در آران و بیدگل که اکثر پستها در ادارات دولتی، در دست آنها بود و نقش ساواک شاه را در شناسایی انقلابیون بر عهده داشتند، حمله کردند و پس از ضرب و جرح و در مواردی آتش زدن اموال و مغازههای این فرقه ضاله آنان را مجبور به ترک شهر کردند. در این هنگام هجوم مأموران انتظامی به محلهها و کوچهها شروع شد و مقررات منع عبور و مرور برقرار گردید و با اعلان حکومت نظامی، به دستگیری مردم و مبارزان پرداختند.»
لازم به ذکر است در جریان قیام خونین ۱۵خرداد در آران و بیدگل، ساواک به دستگیری و تعقیب گسترده ای دست زد و شمار زیادی از اهالی آن را مانند دیگر مناطق به پا خواسته ایران به زندان دراز مدت و محاکمه نظامی و فرمایشی کشید.
منابع :
نهضت امام خمینی (دفتر اول)-نویسنده :سید حمید روحانی
آران و بیدگل در انقلاب اسلامی-نویسنده: اکبر مسجدی
نظر شما