به گزارش خبرنگار شبستان، دوازده سالی می شود که «ماه عسل» ویژه برنامه ماه رمضان شبکه سه سیماست. برنامه ای که در طول این مدت تنها نامش ثابت مانده و البته شاید بتوان گفت با حضور پر رفت و آمد و پر فراز و نشیب احسان علیخانی، در امر تهیه و اجرا هم به ثباتی رسیده است.
گفته میشود که این برنامه سعی دارد با تلنگرهایی که از طریق مهمانان مختلف به مخاطب میزند، وجدان- شاید خفته ی- بیننده را بیدار کند. گمان هم بر این است از آنجا که این برنامه در ماه رمضان پخش میشود، این موضوع بیشتر بر مردم تأثیر میگذارد چراکه این ماه را به روزه داری میپردازند و بیش از پیش به خدا و نماز و دیگر عبادات میپردازند.
این که آیا این اهداف محقق شده یا نه، نیاز به یک تحقیق علمی و دقیق دارد که بتواند حضور موثر یک متغیر یعنی این برنامه تلویزیونی را در جامعه را بسنجد اما آنچه می توان به قاطعیت گفت این است که این برنامه توانسته مخاطب قابل توجهی را به خود جلب کند و هر از گاهی موضوع بحثهای اجتماعی قرار گیرد.
امسال در هفته اول پخش این برنامه شاهد سه قسمت جنجالی بودیم. یکی مربوط می شد به حضور بانویی مطلقه که بی پروا، از عشق آتشین خود و دلایل شکستش بر روی آنتن زنده سخن گفت و در نهایت با حضور شوهر سابقش و سپس فرزند خردسالش رجوع به زندگی مشترک صورت گرفت.
دو قسمت دیگر هم روایتگر زندگی پر فراز و نشیب سه خواهر ووشوکار و قهرمانان ملی و جهانی سمیرمی بود که در حالیکه پدرشان به ناگاه خانواده هشت نفره خود را ترک کرده بود این سه خواهر با تلاشی مثال زدنی نه تنها زندگی را ادامه داده بودند بلکه خانواده خود را مورد حمایت مالی قرار داده و هم اکنون با تاسیس باشگاهی در موطن خود به نوعی کارآفرین هم شده اند.
اما این دو قسمت جنجالی نکات قابل توجهی در خود داشت:
آوردگاه تصمیمگیری
شب چهارم، شب نسترن و محمد و پارسا بود. دختر یکی از مدیران خوشنام و شناخته شده آموزش و پرورش یک شهرستان که به رغم مخالفت پدر و مادرش، با سماجت با فرد مورد علاقه اش ازدواج کرده بود. پسری که نه شغلی داشت و نه سرمایه ای و نه حتی به خدمت سربازی رفته بود. پدر زن آنها را در خانه خود سکنی داده بود و پس از ازدواج آقای داماد به سربازی رفته بود. خیلی زود هم فرزند دار شده بودند. اما به تدریج فیل آقای داماد یاد هندوستان کرده و در نهایت نسترن با صحنه ای مواجه می شود که نباید و پس از آن طلاق. ظاهرا محمد از کرده خود پشیمان می شود و در عزلت تنهایی اقدام به خودکشی هم می کند که شاید همین امر هم باعث می شود تا همسر سابقش احساس کند که هنوز برای او مهم است و شاید امیدی به ادامه زندگی باشد.
هنگامی که نسترن با حرارتی غیر معمول که شاید منبعث از عادات رفتاری او و یا هیجان حضور در مقابل دوربین و اعترافات صادقانهاش(!) مشغول تشریح داستان زندگی خود بود. احسان علیخانی نکته ای را متذکر شد: می دانیم که برخی مسائلی که مطرح می شوند مناسب کودکان نیست در حالی که ایشان هم در زمره مخاطبین برنامه قرار دارند. گرچه ما هم سعی می کنیم مراعات کنیم اما لطفا خانواده ها هم، این مساله را مدیریت کنند چرا که به هرحال باید برخی از مسائل مبتلابه جامعه مطرح شود و تا وقتی از بیان آنها خودداری کنیم عواقب بدتری گریبانگیرمان خواهد بود.
در این حین به دفعات مهمان زن برنامه تاکید می کرد که از خانواده ای شناخته شده در سطح شهرستان است و طبیعتا با حضور خود و فرزند و همسرش شناخته شده تر و مشهورتر هم خواهند شد.
از سویی دیگر در بخشی از این برنامه، احسان علیخانی پیشنهاد کرد تا به جای استفاده از کلمه خیانت، به دلیل آنکه ممکن است برای مخاطبین جوانتر بدآموزی داشته باشد، از کلمه تلطیف شده شیطنت استفاده شود.
همه موارد ذکر شده نشان از گلوگاههای تصمیمگیری حادی دارد. تصمیم گیری برای اینکه به جای پاک کردن صورت مساله، به بیان و آسیبشناسی آن بپردازیم جرات و جسارتی است که دستاندرکاران برنامه به رغم توبیخی که در گذشته دریافت کرده بودند، به خرج داده بودند. مدیران رسانه ملی هم، شاید تصمیم به بروز بودن و کمی خود گشودگی گرفته اند؛ که میتواند سرآغاز رویکردی مفید به حال این رسانه و جامعه باشد. اما کماکان این سوال باقی است که آیا در این برنامه کوتاه و در غیاب کارشناسان و یا فرصت کافی برای تجذیه و تحلیل، با حرارتی عاشقانه و پایانی خوش طرح این مسئله دراماتیک مناسب است یا نه.
تصمیم به حضور در برنامه ای پربیننده برای مرور خاطرات تلخ و شیرین به جهت عبرتآموزی دیگران از خود گذشتگی میخواهد و البته کمی هم بیپروایی. اما هنوز این سوال پابرجاست که کودک خردسالی که اختیارش در دست والدینش است که تا کنون به گفته خود بارها تصمیمات اشتباهی هم گرفته اند، چرا باید در این برنامه شرکت کرده و نام و چهره اش شناخته شود و کسی به آینده حضور اجتماعی او و تبعاتش در محل و مدرسه فکر نکند.
در نهایت تصمیم گیری برای تلطیف نام حرکتی ناپسند با کلمه ای که در افواح عمومی و بویژه محفلهای خانوادگی بعدی فانتزی و دوستانه پیدا کرده، گرچه توجیه جالبی داشت اما واقعیت این است که اینگونه عملکرد پیش از این تجربه شده خسارات زیادی به بار آورده است و با تلطیف کلماتی چون رشوه به زیرمیزی، چاپلوسی به پاچهخواری، خلاف مالی داشتن به زرنگی و مانند اینها هم اکنون با جامعه ای روبرو هستیم که افراد مرتکب اعمالی ناشایست می شوند بدون آنکه حتی فشار مغضوب کلامی رفتار خود را تحمل کنند و عجیب اینکه بسیاری از این تبدیلها از طریق رسانه و برنامه های پربیننده اش عمومیت یافته است.
حلقههای مفقوده
قسمتهای ششم و هفتم این دوره برنامه ماه عسل به خواهران قهرمان مشهور شده اند. چهار دختر خانواده منصوریان از شهر سمیرم در برنامه حضور یافته بودند تا سرگذشت از «صفر تا سکوی» سه تن از آنها از زبان خودشان روایت شود. خانواده ای که پدری کشاورز داشته که روی زمین دیگران کار می کرده و به رغم فقر مادی از جمعیت بالایی هم برخوردار بوده است؛ به نحوی که حتی دخترانش با او بر سر زمین می رفتند و در کارهایش کمکش می کردند. پانزده سال پیش، پدر ناگهان با بالاآوردن بدهی زیاد و تحت تعقیب قرارگرفتن توسط طلبکاران خانواده خود را رها کرده و می رود. مادر با پنج دختر قد و نیم قد و یک پسر بچه خردسال می ماند یک زندگی از هم پاشیده. دختر دوم خانواده تصمیم به ترک تحصیل می گیرد و با پیشخدمتی در خانه خانواده ای شیرازی اقدام به حمایت مالی از خانواده می کند و پس از پنج سال با اندکی پس انداز و یک ایده اقتصادی به سمیرم برمیگردد تا در کنار خانواده باشد. وی با پسانداز خود اقدام به خرید یک اسب می کند و تا با اکرایه دادن آن برای سواری تفریحی و یا عکاسی در نزدیکی آبشار معروف منطقه درآمد ناچیزی داشته باشد. این در حالی است که او خواهر کوچکترش تصمیم میگیرند تا به طور جدی ورزش رزمی ووشو را دنبال کنند و به دلیل شرایط اجتماعی و امکانات این کار با سفر روزانه به اصفهان و حضور در باشگاه میسر بوده. پس از مدتی و با تلاش بسیار و سختیهای بیشتر و برتری د رمسابقات داخلی و راه یابی به تیم ملی و کسب مدالها و جوایز متعدد خواهر سوم هم به جمعشان اضافه می شود و این سه خواهر با استفاده از تنها داشته شان یعنی پولی که به قول مادرشان از راه کتک خوردن به دست می آوردند زندگی خود و خانواده شان را متحول می کنند. اکنون هر سه دارای عنوان قهرمان جهان در وزن های خود هستند و دو تن از ایشان لژیونرهای ایرانی حاضر در باشگاههای چین خواستگاه اصلی ورزش ووشو هستند و یکی دیگر هم ازدواج کرده و ضمن ادامه ورزش قهرمانی با همسرش که آشناییشان یادگار روزگار سخت کنار آبشار است روزگار خوبی را سر می کند. خواهر بزرگترشان که روزی مخالف فعالیت آنها بوده و از کار کردن آنها در مشاغل پایین خجلت زده، اکنون در باشگاهی که یکی از خواهران تاسیس کرده مشغول به کار است و مفتخر به اینکه خواهر سه قهرمان جهانی است.
اما در روایت این خواهران در یک قسمت به اتمام نرسید و احسان علیخانی تصمیم گرفت که ماجرا را در دو قسمت دنبال کند و در پایان قسمت دوم، با دعوت از پدری که پانزده سال فرزندانش او را ندیده بودند و ظاهرا از او خبری نداشتند پایان نسبتا خوشی را رقم بزند و جمع خانواده را دوباره جمع کند.
آنچه بسیار جالب توجه قرار گرفت سخت کوشی و در عین حال سلامت خواهران قهرمان بود که در شرایط سخت یکی از آنها با اردهای آهنین راهی سالم اما سخت را در پیش می گیرد و به اسطوره نجات بخش خانواده تبدیل می شود. عملکردی که در شرایط فعلی کشور ما شاید الگویی به شدت به روز و مناسب باشد تا به افراد دچار مشکل بتوانند با مرور آن، به تواناییهای خود توجه کنند و روی پای خود بایستند و با توکل به خدا به حل معضلاتشان بیاندیشند و اقدام کنند.
اما توجه به نقش مادر، خانوادهای که آن دخترک را استخدام کرد، دوستان و مربیان این دختران و یا شاید نکته تربیتی از پدری که در حضور دوبارهاش نشانی از انرژی یا حتی روحیات خاص نداشت، حلقه های مفقوده این برنامه بود که شاید به دلیل محدودیت های زمانی و اجتماعی و یا شاید مدیریتی بوجود آمده باشد. نکاتی که اگر امکان پرداختن به آنها فراهم میآمد جدای از تلنگر فردی که هر شخص در مقایسه خود با این سه خواهر نصیبش می شد، تذکری را هم برای عموم افراد جامعه بویژه توانمندان در دل خود داشت تا مسئولیت اجتماعی خود را فراموش نکنند. همانگونه که الهه منصوریان بعد از این برنامه در صفحه شخصی اش در یک پیام ویدئویی به شرایط عادلانه و اصولی فدراسیون ووشو اشاره کرد و تاکید کرد که اگر اینگونه نبود او و خواهران گمنامشان از یک شهر کوچک هرگز روی خوش پیشرفت و خوشبختی را نمی دیدند.
اتفاقی که می تواند معکوس باشد
شاید اگر برنامه هایی همچون «ماه عسل» که توانایی یافتن سوژه های ناب را دارند رها نشوند و دست کم در سیمای ملی بهانه ای برای تولید برنامه های مکمل از قبیل آثار نمایشی داستانی اعم از فیلم و سریال و یا برنامههای کارشناسی قرار گیرند، تاثیر جدی خود بر جامعه را داشته باشند.
چرا که در حالی که ما در آثار نمایشی داستانی سینما و تلویزیونمان با بحران جدی فیلمنامه و داستان روبرو هستیم، نمونه هایی از قبیل سوژههای ذکر شده در بالا، به عنوان بهترین محل الهام مبتنی بر واقعیت های جامعه و در عین حال امید بخش می تواند مورد توجه قرار گیرد؛ مانند آنچه پیش از برنامه ماه عسل توسط تولید کنندگان مستند «صفر تا سکو» و بر اساس زندگی خاهران منصوریان شکل گرفته، اتفاقی که می تواند معکوس باشد.
محمدصالح حجت الاسلامی
نظر شما