به گزارش گروه مهدویت خبرگزاری شبستان، حجت الاسلام والمسلمین خدامراد سلیمیان، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی در کتاب «نقش مردم در انقلاب جهانی حضرت مهدی علیه السلام» مینویسد:
از بين عناصر و ویژگی های ياد شده برای حکومت مهدوی، دو عنصر در رابطه نقش مردم دارای اهميت است:
1. مشروعيّت
«مشروعيّت» از ديرينه ترين، پايه ایترين و مهمترين مباحث فلسفه سياسي و از بنيادي ترين و ريشه دارترين مسائل مربوط به حکومت و دولت در طول تاريخ زندگی اجتماعی بشر بوده و هست. چرا که بيشترين مسائل سياسي، اجتماعي و حکومتي بر اين شالوده بنا نهاده و استوار است و گوناگونی ديدگاه هاي انديشه وران علوم سياسي نيز از اين موضوع سرچشمه ميگيرد. افزون بر اين، تقسيم بندي حکومت ها نيز با اين مسأله پيوند تنگاتنگ و ناگسستني دارد. در واقع بررسی های مربوط به مشروعيت در پاسخ به اين پرسش پايه اي است که: چه حکومتي مشروع است؟
مفهوم شناسی
الف) از نگاه لغت
1- در فارسي: واژة «مشروعيت» مصدر (ساختگی) جعلي (مصدر صناعي) از ريشة (ش ر ع) است. و مشروع (اسم مفعول) يعني آنچه هماهنگ شرع باشد، چيزي كه بر پاية شرع روا باشد.
2- در عربي: برابر اين واژه در عربي، واژة «شرعيّت» قرار دارد. در نوشتههای ديني و قرآن، «شرع» به معني نشان دادن و ترسيم راه روشن، اعم از مادّي و معنوي به كار برده شده است. شرعي يعني آنچه هماهنگ احكام و دستورات خداوند باشد.
ب) از نگاه اصطلاح
از نگاه اصطلاحي، از سوي پژوهشگران علوم سياسي تعريف های گوناگوني براي واژة «مشروعيّت» ارائه شده است، و همة آن ها به نوعي به فرمان برداری مردم از زمامداران بر مردم باز ميگردد.
در حوزة انديشة سياسي، واژة «مشروعيت»،به گونه های مختلفی تعريف شده است. که توافق بر يک تعريف جامع امری مشکل مینمايد.
انواع مشروعيت الهی
انديشمندان و صاحب نظران اسلامي براي پاسخ به اين پرسش كه چه كسي بايد حكومت كند؟ ميگويند كه فقط خدا يا نمايندة او حق حاكميت دارند. اين ديدگاه از دو جنبه توحيدي و هستي شناسي از يك سوي و نيز انسان شناختي از سوي ديگر، بررسی ميشود.
الف) از جنبه هستيشناختي
براين پايه، نه فقط آفرينندگی ويژه خداوند است، بلكه سرپرستی و ادارة کارهای جهان نيز از آنِ او است و كس ديگری جز او شايسته چنين جايگاهی نيست. حتي پيامبران و پيشوايان معصوم عليهم السلام به صرف برخورداري از مقام پيامبری و پيشوايی و فضيلت علم، چنين حقي را ندارند كه بتوانند بر مردم حكم حكومتي يا داوری جاري كنند. از اين رو هرگونه تصرّف و دخالت در نظام هستي و نيز در امور آدميان، نيازمند اجازه خداوند است و هيچكس از پيش خود، حق دخالت در سرنوشت انسان ها را ندارد.
سبب ويژه بودن اين حق حاكميت و ولايت برای خداوند بزرگ آن است كه او يگانه آفريدگار و يگانه مالك همگان است؛ به همين سبب هرگونه تصرف او در آفريده ها در حقيقت ورود در قلمرو ملك و سلطنت خود است. از اين رو فقط با اجازة خداوند، فردي ميتواند برسايرين حكمراني كند. و با داشتن چنين «مجوزي» از سوي مالك مطلق جهان، حكومت وي "مشروعيت" مييابد.
از آيات قرآن به روشنی مشروعيت انحصاري حاكميت خداوند به دست می آيد. از جمله آيات«إِنِ الْحُكْمُ إِلاَّ لِلَّه»؛ حكم و فرمان تنها از آن خداست و «أَلا لَهُ الْحُكْم»؛ و بدانيد داوري مخصوص اوست و ديگر آيات كه بيان آن ها در اين بحث ضرورتي ندارد.
ب) از جنبه انسانشناختي
هر يك از ما در نهاد خود احساس آزادي، اراده و استقلال ميكنيم. و نيز خود را دارای خرد و فهم و صاحب نيروهای جسمی و روحي ميدانيم. اين ها همه موهبت هايي است از طرف پروردگار كه در همة افراد انسان به اندازههای گوناگون و با تفاوت هايي وجود دارد. اين موهبت های خداوندی و تفاوت هاي طبيعي اما، سبب نميشود كه فردي بر ديگري حق حاکميت و ولايت پيدا كند. امام علي عليه السلام خطاب به فرزند خود، امام حسن عليه السلام فرمود:
وَ لَا تَكُنْ عَبْدَ غَيْرِكَ وَ قَدْ جَعَلَكَ اللَّهُ حُرّاً؛ اي فرزندم! بنده ديگران مباش، حال آن که خداوند تو را آزاد قرار داده است.
نتيجه اينكه در جهانبيني الهي در همة عرصههاي زندگي فردي و گروهی انسان، حضور پروردگار، پايه است. مانند عرصههاي قانونگزاري، روشها و شيوههاي اجراي قوانين، آموزش و پرورش، رهبري و حاكميت در جامعه است و همچنين در اين نظريه حكومت به خودی خود اصالت ندارد، بلكه از آن جهت که بستري است براي برپايي عدالت و رسيدن انسان به رشد و سرانجام نزديکی او به خداوند و رسيدن به نيکبختی جاودان.
ادامه دارد...
نظر شما