به گزارش خبرگزاری شبستان به نقل از مركز تخصصی مهدویت، سالهاست كه عدهای با رویكرد حداقلی به آموزه انتظار و تفكیك تفكر انقلابی از آموزه انتظار، سوراخ دعا را گم كرده و بر طبل «جداسازی انتظار از تفاسیر سیاسی» می كوبند؛ بیآنكه بدانیم - البته بعضیها قطعا میدانستند - كه یكی از بزرگترین امتیازات انتظار را با دست خودمان دفن میكنیم. این دگردیسی در رویكرد به آموزه انتظار نباید به عادت جوامع علمی ما مبدل شود. پرسش این است: چرا نقش «ملموس»، «عینی» و «تردیدناپذیر» انتظار موعود مورد توجه نخبگان و اندیشمندان اجتماعی قرار نمیگیرد؟
پیروزی انقلاب اسلامی و بازنمایی جریانهای فكری در رویكرد به انتظار
برداشت «منفعلانه» و «انزواگرايانه» از مفهوم انتظار يكي از عوامل ركود و انفعال و انزواطلبی سياسي برخی از شيعيان می باشد. انتظار منفي و تعطيلي حكومت مشروع در مدت طولاني، در برهه ای بر انتظار صحیح، سایه افكنده بود، به نظر ميرسد تجربه تاريخي اين نگاه، شيعه را به اين ذهنيت رسانده بود كه تنها دو مدل حكومت وجود دارد، حكومت امام معصوم علیهالسلام و حكومت امير ستمگر كه نميتواند مشروع باشد.
حاكمیت تفكر «انجمن حجتیهای» و تفسیر انتظار به «آمادگی فردی» در گستره تاریخ شیعی تا قبل پیروزی انقلاب اسلامی از مهمترین شاخصهها در رویكرد به آموزه مهدویت و گفتمان انتظار بوده است. یكی از مهمترین پیامدهای انقلاب اسلامی؛ نقش آن در پیدایی و پایایی جریان فكری و شفافسازی گفتمانهای اجتماعی در عرصه اندیشه اسلامی است. بازشناسی این جریانهای فكری در رویكرد به گفتمان انتظار بستر مناسبی برای فهم بهتر پرسشهای بنیادین در این عرصه فراهم کرده است.
برای نمونه برخی نتوانستند میان انقلاب اسلامی و جامعه موعود مفروض ذهنی نسبت منطقی برقرار كنند. بدین معنی كه گویا آرمانشهر وصف شده در آیات و روایات آخرالزمانی را بیكم و كاست در سالهای حیات جمهوری اسلامی جستجو میكردند. به تعبیری آنان رسالت انقلاب را تحقق تام و تمام جامعه موعود و بهشت زمینی تصور كردهاند و حالا كه چنین نشده ضمن رد تفكر انقلابی نگاه حداقلی به گفتمان انتظار را نشانه میگیرند و هر گونه تفسیری از انتظار كه منجر به تشكیل حكومت یا زمینهسازی ظهور باشد را منكر میشوند.
و اما در مقابل جریانی با ترسیم رسالت منتظرانه برای انقلاب اسلامی و رویكردی تمدنی و كلان به انتظار؛ این انقلاب را زمینهساز ظهور میدانند چنانچه مرحوم امام خمینی (ره) انقلاب مردم ایران را نقطه شروع انقلاب بزرگ جهان اسلام به پرچمداری حضرت حجّت ارواحنا فداه میداند.
افزودنی است كه اقتدار جریانهای فكری در رویكرد به مقوله انتظار تابع قلت و كثرت عددی نیست: اقتدار جریانهای فكری مرهون سطح نفوذ و تأثیرگذاری آن در فضای فكری است. مهمترین تفاوت جریانهای فكری و جریانهای سیاسی در همین نكته است. جریانهای سیاسی تابع اكثریت و اقلیت عددی (وزن اجتماعی)اند، اما جریانهای فكری تابع قوت استدلال، انسجام دورنی و همت نمایندگانشاناند، البته اندیشههایی كه در یارگیری و مخاطبیابی ناكام بمانند به جریان تبدیل نمیشوند.
تمدنگرایان مسلمان و تفسیری كلان و راهبردی از انتظار
جریان فكری كه آموزه انتظار را كلان و راهبردی تفسیر میكند جریان «تمدنگرایان مسلمان» است. الگوسازی برای حركت تكاملی جهان اسلام در گرو مفهومسازی، نظریهپردازی و از همه مهمتر «مسئلهآفرینی» در مقیاس تمدنی است. یعنی علاوه برآنكه اندیشمندان این جریان در پی نوآوری، ابداع نظریه و خلق پدیده فكری تازه هستند میكوشند جـامعه را نسبت بـه آنچه باید بدانند و اكنون صورت مسئله برای آنها دانسته نیست آگاه نمایند در این ارتباط آنچه مهم است رابطة مسئلهها با نیازهای اولویتدار جهان اسلام اسـت؛ از اینرو در ادبیات علمی این جریان فراوان بر تحقق «تمدن اسلامی» تأكید میشود. «توأمانی تمدن اسلامی و انتظار منجی» از نظرگاه تمدنگرایان به معنای گرهزدن مباحث نظری با عرصه عمل و عینیتهای محیطی است.
نگرش نظاموار به معرفت دینی و تلقی منظومهای از حیات بشری - یعنی تجزیه و تحلیل اجزای جامعه انسانی در نسبت با یكدیگر و تبیین كل جامعه به عنوان یك مجموعه پویا و هدفمند - یكی از مبادی تفكیكناپذیر اندیشه تمدنگراست.
زیرا تنها در این جریان است كه از «نظام معرفت دینی» و سپس از جنبش علمی برای «اسلامیسازی علوم» و امكان طراحی «الگوهای اسلامی» در عرصههای مختلف اجتماعی برای ساختن جامعهای پیشرفته و توسعهپذیر بر طبق اصول و از ارزشهای اسلامی سخن به میان میآید.
از دید تمدنگرایان آموزه انتظار تقویت بنیادهای تمدن اسلامی را از رهذر اهتمام به چهار سطح تحلیل مدنظر قرار میدهد: نخست، در سطح تحلیل فردی، این آموزه رفتار مسالمتآمیز هر مسلمان با دیگران براساس راستگویی، رأفت، احسان و اخلاق شایسته و رفتار مبتنی بر رضایت امام را ارج مینهد. دوم، در سطح تحلیل اجتماعی، بر تعامل جوامع مسلمان براساس مودّت و اخوت تأكید میكند و بر تحقق جامعه منتظر در عصر غیبت تأكید میورزد. سوم، در سطح تحلیل سیاسی، بر ضرورت تعامل تعامل سیاسی دولتهای مسلمان در راستای ستیز با جریان باطل پای میفشرد. و چهارم، در سطح تحلیل فرهنگی، بر تبادل اندیشهای میان خرده فرهنگها و مذاهب در جهان اسلام برای تحقق افق تمدنی واحد تلاش دارد.
تمدنگرایان از آن جهت كه سهم بسزایی برای اراده انسان در حوادث زندگی فردی، اجتماعی و تاریخ او قائل هستند تفسیری مبتنی بر فلسفه نظری تاریخ از آموزه انتظار منجی دارند. بنابر این دیدگاه حركت انسان و تاریخ یك رفتار تخلفناپذیر نیست بلكه انسانها در سرنوشت حركت اجتماعی و مسیر تاریخی خود تأثیرگذار بوده و ایفای نقش میكنند. البته سهم تأثیر این ارادهها یكسان نیست. بعضی از ارادهها، ارادههای محوری در طول تاریخ میباشند. و بر كل حركت تاریخی اثرگذار میباشند. برای مثال پیامبران اولوالعزم از یك سو و فراعنه تاریخ از سویی دیگر انسانهایی هستند كه اراده آنان بر جریان تاریخ اثرگذار است. بنابراین برای خواست و اراده انسان در تحقق ظهور جایگاهی متفاوت از دیگران قائل هستند.
طبق این دیدگاه آموزه انتظار در دورنمای خود، چهار ویژگی مهم دارد: نخست، عدم اكتفا به واقعیتهای موجود؛ دوم، وجود واقعیتی متعالی و برین در فراسوی افق و واقعیتهای موجود؛ سوم، امكان حركت انسانها از واقعیتهای موجود به سوی واقعیت برین؛ چهارم، تأكید بر تكاپو و جستوجوی انسانها برای یافتن ابزارهایی كه واقعیت موجود را به سوی آینده روشن سوق میدهد. در این نگرش، فاصله زمانی طی مسیر از وضع موجود به وضع آرمانی و مطلوب، چندان در خور اهمیت تلقی نمیشود.
مرحوم امام خمینی ره، شهید سید محمدباقر صدر، شهید مطهری و مقام معظم رهبری از جمله اندیشمندانی هستند كه رویكردی تمدنی به آموزه انتظار دارند.
مهمترین شاخصههای رویكرد تمدنگرایی در مقوله انتظار موعود عبارت است از:
1. پذیرش حكومت دینی در عصر غیبت و ضرورت تأسیس نهادهای مدنی برای عملیاتی كردن احكام و زمینهسازی ظهور مهدی موعود عج.
2. ارائه عقلانیت دینی و روشها و الگوهای كاربردی برای تحقق اصول و ارزشهای دینی و مهدوی در عرصه حیات فردی و اجتماعی.
3. نگرش نظاموار و تلقی جامع و مجموعهنگر به مقوله انتظار موعود.
4. تأكید بر تحقق «تمدن نوین اسلامی» در راستای زمینهسازی ظهور مهدی موعود.
تجددگرایان مسلمان و ترویج «انتظار سكولار»
تجددگرایان مسلمان به كسانی گفته میشود كه ابعاد اجتماعی را از حوزه دین خارج كرده و به عقل عرفی واگذار میكنند نتیجه چنین رویكردی این است كه شریعت نیز با تحلیلهای بروندینی به مجموعه ارزشهای كلی انسانی و پارهای الزامات تاریخی و اجتماعی بدل میگردد و بدینسان تنها ابعاد اخلاقی و عبادی در قلمرو دین باقی میماند. تجددگرایان پیشرفت و سعادت بشر را در افق آینده تمدن مدرن انتظار میكشند، بنابراین، توقع پیریزی الگوهای رسیدن به «تمدن نوین اسلامی» از سوی آنان نابجاست.
تحقق «مدرنیته اسلامی» چشمانداز تمدنی این جریان است. تجددگرایان به بنیادهای مدرنیته باور دارند و عقل نقاد مدرن را سلاح خود در فهم سنت و دین قرار میدهند. تجددگرایی دینی واكنشی در برابر سكولارهای غربگرای بی دین و سنتگرایی افراطی بوده است البته بنابر اعتقاد عدهای تجددگرایان دینی درصدد هستند، سنت دینی را با مدرنیته سازگار كنند. دین جامع نیست، بلكه كامل است و كمال آن نیز حداقلی است.
تجددگرایان مسلمان بر این عقیدهاند كه احكام اسلامی ابدی نیست. احكام اجتماعی اسلام مربوط به زمان پیامبر(ص) بوده و اسلام فقط یك سلسله اصول و ارزشهای كلی را به عنوان اصول جاودانه ارائه داده است. آنان بعثت پیامبران را نه برای اصلاح و آبادانی دنیای انسانها، كه برای برخوردار ساختن آنها از حیات طیبه اخروی میدانند. تجددگرایان حضور دین در عرصههای مختلف حیات بشری را موجب عرفی شدن آن میدانند. بنابر، دیدگاه آنان دین صامت است و معرفت دینی چون تابع معارف بشری است، دچار قبض و بسط میشود. معرفت دینی، نسبی و عصری است.
محمود محمد طه، فضل الرحمان، محمد عابد الجابری، محمد سعید العشماوی و عبدو فیلالی انصاری در جهان عرب و عبدالكریم سروش، محمد مجتهد شبستری و مصطفی ملكیان در ایران نمایندگان این جریان هستند.
مهمترین شاخصههای این رویكرد به مقوله انتظار عبارتند از:
1. پذیرش جایگاه انتظار موعود در ترسیم ارزشهای ناظر به زندگی اجتماعی، فرهنگی و سیاسی منتظِر.
2. انكار مرجعیت دین، آموزه مهدویت و گفتمان انتظار در تنظیم قوانین حاكم بر زندگی منتظِران و نهادهای جامعه.
3. انتظار مهدی موعود ناظر به ابعاد اجتماعی نمیباشد و حضور عینی آموزههای دینی در عرصه حیات بشری سبب عرفیشدن آن میشود.
شریعتگرایان سنتی و ترویج «انتظار حداقلی»
منظور ما از این جریان، دستهای از عالمان و اندیشمندانی هستند كه با غیرتورزی و پایفشاری بر احكام و آیینهای دینی، به مقابله و طرد فرهنگ و تمدن غرب پرداختهاند.
پاسداری از اصول و ارزشهای دینی به عنوان مهمترین تكلیف دینی و بهترین راهحل مسایل اجتماعی در وضعیتكنونی از مهمترین شاخصههای این جریان است. آیینگرایی و تكلیفمداری از دیگر شاخصههای این جریان فكری است آنان معتقدند انسانها هر كدام مستقلاً مخاطب تكالیف الاهیاند و جامعه یا مناسبات اجتماعی چیزی جز جمع همین تعاملات انسانها یا یكدیگر نیست. آنان معتقدند دین برای اجرا نیازی به تأسیس نهادهای اجتماعی و مدنی جدید ندارد. به این جهت این جریان دخالتی فعال در شئون اداری و سیاسی جامعه ندارد و اعتقادی به پایهگذاری حكومت دینی ندارد.
«خلوصگرایی» و «التقاطستیزی» یكی از حساسیتهای اصلی این طیف است. از اینرو آنان به بدعتها و تبلیغات سوء اعتقادی توجه جدی دارند و نسبت به انحطاط اقتصادی و اجتماعی حساسیت كمتری نشان میدهند. تأكید بر خالص ماندن و ناب ماندن معارف و آموزههای وحیانی و مقابله با هرگونه ایده و اندیشهای كه زمینه التقاط و انحراف از معارف اصیل دینی را فراهم سازد. البته از دیدگاه آنان حفظ و حراست از «كیان مذهب» اولویت دارد و مسئله وحدت اسلامی و مصالح امت اسلامی مورد تأكید آنان نمیباشد.
«گذشتهگرایی» نیز از شاخصههای مشترك این جریان است آنان عصر نبوی صلّی الله علیه و آله یا حیات مؤمنان اولیه را به عنوان مدینه فاضله بشری معرفی میكنند. شریعتگرایان، وضعیت آرمانی را بیشتر در نهادها و مناسبات اجتماعی گذشته میجویند و باوری به طراحی الگوهای اسلامی برای پیشرفت در میان آنان وجود ندارد، لذا پیریزی «تمدن نوین اسلامی» از سوی آنان دنبال نمیشود و با مفاهیمی نظیر «مهندسی فرهنگی» و «مهندسی اجتماعی» نیز بیگانه هستند.
به نظر میرسد مهمترین ویژگی جریان شریعتگرایی، جزءنگری و فقدان یك دیدگاه جامع و همه جانبهنگر در تحلیل آموزه مهدویت است. آنها تنها از دریچة مسایل فقهی به جامعه مینگرند و در همین جنبه نیز غالباً به ابعاد فردی نظر دارند، حال آنكه در سایة «جامعنگری» و «مجموعهنگری» است كه به رسالت اجتماعی عالمان دینی در رویكرد تمدنی به آموزه مهدویت میتوان دست یافت.
شریعتگرایی به رغم تأكید بر نصوص و حقایق وحیانی، از ارائه طرحی برای حضور اسلام در صحنه حیات جمعی بشر ناتوان است و در واقع، بقای دین را در عزلت و انزوای از سرنوشت جامعه و جهان پیرامون میجوید.
مهمترین شاخصه رویكرد شریعتگرایان به گفتمان انتظار عبارت است از:
1. انتظار موعود و منجی، صرفاً كاركردی فردی دارد. یعنی آنان از انتظار تفسیری فردگرایانه ارائه میدهند اساساً از دیدگاه آنان جامعه و مناسبات اجتماعی مخاطب انتظار نمیباشد.
2. برای حفظ خلوص آموزه مهدویت و گفتمان انتظار آنرا باید از ساحت امور اجتماعی دور نگه داشت.
3. انتظار موعود و منجی به معنای داشتن الگوهای كاربردی برای تحقق اصول و ارزشها در عرصه حیات اجتماعی نیست.
4. عصر غیبت دوره اضطرار و استثنایی به حساب میآید و انتظار مهدی موعود عج به معنای تشكیل حكومت در عصر غیبت و زمینهسازی ظهور نمیباشد.
انتظار حداقلی، نتیجه مشترك رویكرد سكولار و شریعتگرایی سنتی
چنانچه گذشت تجددگرایان گفتمان انتظار را به حوزه خصوصی و حیات شخصی آدمی تقلیل میدهند به جهت «ناتوانی دین در حل معضلات اجتماعی» و شریعتگرایان نیز گفتمان انتظار را تكلیف فردی منتظران میدانند به جهت «خلوصگرایی» و دوری از التقاط و انحراف بنابراین به رغم تفاوت آشكار مبانی تجددگرایی و شریعتگرایی، مشابهتهایی در عملكرد آنان در عرصه اجتماعی دیده میشود، «سكولاریسم عملی» برونداد واحد و نتیجه مشترك این دو رویكرد است.
آسیبهای رواج «انتظار حداقلی» پیش از اینها و در مقاطع مختلف ظهور و بروز داشته، اما در این برهه، قطعاً این آسیبها، مخربتر و ویرانگرتر خواهد بود. «انفعال در برابر رویدادهای آخرالزمانی»، «استمرار تهدیدات نرم آموزه مهدویت»، «عدم مسئولیتپذیری»، «گوشهنشینی و در اندیشه توشه آخرت بودن»، «حاكمیت رویكرد سكولار در جامعه» و... پیامدهایی است كه ترویج «انتظار حداقلی» به دنبال خواهد داشت. مشروعیت بخشیدن به «انتظار حداقلی» همان مهیا شدن مقدماتِ شكلگیری یك جامعهی سكولار است.
و البته شك نكنید كه دستهای از ما، تعمداً به مهجوریت آموزه انتظار دامن زدهایم تا موج برآمده از آن، دامنمان را نگیرد. گویی عمق راهبردی انتظار را از ترس اینكه تكلیفی را بارمان كند، پنهان میكنیم؟!
پیشتازی برخی از تفكرات در عرصه رویكرد زمینهساز و تمدنی به مقوله انتظار منجی بهترین فرصتی است تا به خودمان بیاییم و نگاهمان را در رویكرد به این آموزه اصلاح كنیم. فقدان تصویر یا ترسیم كامل از دستگاه و نظام آرمانی جامعه شیعی میتواند در زمانی كه گفتمان رقیب به شدت در حال اشباع جهان به تصویر و ترسیمسازی جامعه آرمانی خود است، ما را در یك حالت انفعالی فروبرد و از قدرت تهاجم فرهنگی به تدافع بكشاند و از فعال بودن به انفعال سوق بدهد.
برای نمونه صهیونیسم مسیحی (Christian Zionism) نهضتی است سیاسی، اجتماعی و الاهیاتی كه با سه عنصر دینی یهودیت، مسیحیت و صهیونیسم گره خورده است. این نهضت امروزه بسیار مورد توجه قرار گرفته است. ریشة تاریخی این نهضت، به نهضت اصلاح دینی و ظهور «پروتستانیزم» برمیگردد. عمیقاً احساس میكند كه در آستانه پایان تاریخ و آخرالزماناند و تمام تلاش خود را برای تسریع در وقوع آنچه باید پیش از ظهور دربارة عیسی اتفاق بیفتد، انجام میدهند. بر اساس این باور، حضور یهودیان در فلسطین دریافتی پیشگویانه از آن چیزی است كه كتاب مقدس در خصوص بازگشت عیسی و برپایی ملكوت الهی وعده داده است. تمام ریشههای الهیاتی جنبش صهیونیسم مسیحی در همین باور نهفته است و دقیقاً همین اعتقاد است كه تبلیغ میكند: كانون همه پیشگوییهای وحیانی (كتاب مقدس) دولت اسرائیل است.
برخی از فرقههای انجیلی (Evangelicals) نیز تشكیل دولت اسرائیل را نشانه ظهور عیسی میپندارند و معتقدند برای شتاب دادن به ظهور، بایستی دست صهیونیستها را در قتلعام مسلمانان باز گذاشت. گروههایی از مسیحیان حتی پیش از بنیانگذاری كشور اسرائیل، معتقد بودند شرط بازگشت حضرت عیسی علیهالسلام در آخرالزمان این است كه یهودیان به فلسطین برگردند.
افزودنی است كه ضدیت با «عنصر ایرانی» نقش بسیار مهمی در ساخت منجی بشریت در برخی از فیلمهای آخرالزمانی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران در سال 1979م ایفا میكند. به عبارتی خط فرهنگی ترسیم منجی موعود باید مسیر خود را از طریق معارضه با تمدن ایرانی سامان میداد چرا كه در ایران انقلابی براساس زمینهسازی ظهور و تفسیری جدید از انتظار موعود شكل گرفته است. طبیعی است نفی نجاتبخش بودن آرمانهای انقلابی نیز باید در این گونه فیلمها حلاجی شود در این فیلمها برتری فرهنگی غرب، منجی بودن انسان غربی و دوتایی «ما» و «دیگری» در آنها مشهود بوده مقابله گفتمانی با تاریخ و تمدن ایران، جانمایه فیلم بوده است. برای نمونه در سال 2004، فیلم اسكندر ساخته میشود كه جانمایه آن، تكرار حادثه تاریخی پایان جنگهای ایران و یونان با پیروزی اسكندر مقدونی است. در این فیلم، تعارضهای مكرر خاطره جمعی غرب را نسبت به تمدن ایرانی میتوان مشاهده كرد؛ چون ایرانیان را مكرراً در دیالوگ فیلم، بربر تلقی میكنند. این در حالی است كه بربرها مشهور به بیتمدنی بودند و از این رو یونانیها نباید آرزوی تسخیر سرزمین پارس را در فیلم «اسكندر» در سر میداشتند و حتی در دیالوگ فیلم نیز این تعارض قابل مشاهده است. جماعت ایرانی چه در داخل و چه در خارج به این فیلم واكنش مشهودی نشان نداد. زمانی كه فیلم 300 در سال 2007 ساخته شد، توجه ایرانیها به این نكته جلب شد كه چرا ایرانیهای مسلمان اینچنین در فیلم لگدكوب شدهاند؟
بیان نمونههایی از این دست برای این مهم بود كه رسالت سینمایی غرب تحمیل گونهای نجاتباوری مبتنی بر یك تفكر خاص است. باید افزود كه سالهاست رقبای دینی ما نگرشی تمدنی به مقوله انتظار موعود دارند. به دیگر سخن رقبای دینی ما انتظار را به صرف آمادگی معنا نمیكنند و زمینهسازی ظهور مسیحا از جمله بنمایههای نگرش به مقوله انتظار در غرب است.
تفسیر تمدنی و راهبردی از انتظار راه برون رفت از آشوبستان روزگار جدید
دنیای امروز صحنهای بسیار پیچیده با ظرافتها و حساسیتهای خاص آن است. در دنیای امروز از یك سو با جهانی ملتهب و توأم با تب و تابهای مختلف در اطراف و اكناف آن روبرو هستیم و از سوی دیگر شاهد بحرانها، درگیریها، جنگها و شورشها ... می باشیم. از طرفی نیز شاهد تلاش نظریهپردازان و سیاستمدران برای كنترل و مهار این تغییرات، بحرانها و نابسامانیهای گوناگون میباشیم.
علی رغم پیشرفتهای حیرتانگیز در عرصة علم و دانش هنوز اندیشمندان و سیاستمداران از روند شتابنده تغییرات جهانی عقب هستند و حداكثر با موضعی منفعلانه به دنبال كشف قانونمندیها، تجزیه و تحلیل حوادث و رویدادهای شتابنده هستند. در واقع یكی از مهمترین مشكلات نظریهپردازان و سیاستمداران دنیای امروز، ناتوانی از ارائه یك برنامهریزی باثبات برای یك دنیای بحرانی است.
به راستی اندیشه نجاتگرایانه مهدویت كه بنمایه آن نجاتباوری، امید به آینده روشن، عدالت و ... میباشد چه نقشی در برونرفت از این شرایط بحرانی دارد. گفتمان انتظار در دل خود چهار عنصر «چشمانداز»، «وضعیت»، «طرح» و «الگو» را به دنبال دارد كه البته پیششرط مهم و شاید اصلی برای استفاده از آن درك جامع و روشن از آن میباشد.
دانشواژه انتظار را اسلام سازش و فرومایگی، اسلام مرفهین بیدرد، اسلام التقاط و در یك كلمه «اسلام آمریكایی» تهدید میكند. انتظار فقط گزارهای آخرالزمانی نیست و حتی صِرف آمادگی نیست بلكه آموزهای بر هر روز منتظران در تمامی عرصهها است.
حجت الاسلام امیرمحسن عرفان، دكترای تاریخ و تمدن اسلامی
نظر شما