به گزارش خبرگزاری شبستان از خرم آباد، شهادت هنر مردان خداست و شهیدان هنرمندانی بزرگ، در بازنمایی و ترسیم مفاهسم تعالی انسان خاکی اند.
شهدا به عنوان اسوه های مردانگی، ایثار و بصیرت، الگوهایی بی بدیل برای نسل جوان و نوجوان هستند.
بیان زندگی نامه و سیره و منش شهدا، گام نهادن در مسیر ترویج فرهنگ ایثار و شهادت است.
نهادینه سازی فرهنگ ایثار و شهادت سدی محکم در برابر توطئه های دشمنان ایجاد کرده و بستری برای خنثی کردن فتنه های دشمنان است.
موسي رحيمي چگني، در سال 1343 در روستاي چنار بخش چگني از توابع شهرستان خرم آباد در خانواده اي مؤمن و مذهبي ديده به جهان گشود و در دامان مادري آگاه و معتقد رشد و پرورش يافت.
وی از همان دوران كودكي با آواي روح بخش قرآن كريم آشنا شد.
موسی، دوران ابتدايي را در محل اقامتش سپري و با توجه به كمبود امكانات تحصيلي ناگزير براي ادامه تحصيل به شهرستان خرم آباد مهاجرت كرد و دوره راهنمايي و دبيرستان را در اين شهرستان سپری کرد.
وی به مسائل ديني و مذهبي بسيار اهميت مي داد و به حسن اخلاق و رفتار در ميان اقوام و خو يشاوندان شهره بود.
رحیمی چگنی، در دوران دفاع مقدس با توجه به موقعيت حساس كشور و جنگ نابرابر دشمنان عليه ايران اسلامي براي حراست ازميهن اسلامي و مبارزه با اشرار و سوداگران مرگ در سال 1362 به عضويت كميته انقلاب اسلامي در آمد.
وی فعاليت هاي خود را در كميته به صورت جدي ادامه داد و در انجام ماموريت هاي خطير محوله لحظه اي درنگ نمي كرد و از بذل جان براي اسلام و كشور خويش دريغ نمي ورزيد.
رحيمي در كنار خدمت در كميته، در آزمون دانشگاه آزاد اسلامي شركت و در دانشگاه آزاد بروجرد در رشته كشاورزي در مقطع كارداني پذيرفته شد.
رحيمي در تاريخ 12 اردیبهشت سال 1364، در درگيري با اشرار و سارقين در روستاي بردبل واقع در منطقه چالان چولان از توابع شهرستان خرم آباد توسط سوداگران مرگ به فيض عظماي شهادت نائل آمد و رداي سرخ شهادت را بر تن پوشيد.
پدر شهید در نقل خاطره ای از شهید موسی رحیمی چگنی، گفت: روزی کدخدای روستا آمد کنار موسی نشست که به تازگی از جبهه برای مرخصی آمده بود و با تمسخر، گفت: صدام رو کشتید؟
وی با بیان اینکه هر روز کار مردم طعنه و نیش و کنایه بود، افزود: بیشتر روزها کدخدا با عده ای لاابالی جمع می شدند، قلیان می کشیدند و صدای خنده های آنها آسایش را از مردم می گرفت.
پدر شهید، افزود: یک روز پسر یکی از خان های کمونیست در آزمون ورودی دانشگاه پذیرفته شد، ولی به خاطر پرونده سیاسی خانواده اش نمی توانست وارد دانشگاه شود.
وی ادامه داد: خانواده این فرد با کدخدا و ریش سفیدهای محل جمع شدند و به دیدار محمد صالح طاهری، نماینده مجلس خرم آباد در آن زمان رفتند.
پس از این دیدار، نماینده وقت مردم خرم آباد در مجلس شورای اسلامی با حضور کدخدا و ریش سفیدان و معتمدان روستا جلسه ای را تشکیل می دهد و موسی به همراه پدرش نیز در این جلسه شرکت می کند.
نماینده خطاب به حاظران سوال می پرسد که به نظر شما باید با همچین آدمی چه کنیم؟، در این میان هرکس حرفی زد یکی گفت باید کاری نکنیم از ما بیزار شوند، یکی می گفت نباید کاری کنیم که از اسلام فاصله بگیرند، و هرکس راه حلی را بیان کرد.
گویا به نوعی همه با هم موافق بودند و نماینده به تنهایی نمی توانست حریف آنها شود، موسی در میان جمع با اینکه سن کمی داشت از جمع اجازه گرفته و بیان می کند: اگر پدر و خانواده این فرد ما رو به مسخره می گیرند و با اصل نظام و اسلام مخالفت می کنند، آیاد فرزند این فرد نیز در صورت گرفتن پست و مقامی می تواند تاثیر گذار باشد؟.
موسی، با بیان اینکه تحصیل کرده ما باید الگوی برای دیگر افراد باشد، افزود: این افراد نمی توانند مردم رو به راه راست هدایت کنند.
پدر موسی، با بیان اینکه، وی حدود 20 دقیقه حرف زد، حرف حساب و نماینده هم به نشانه تائید سرش رو تکان می داد، عنوان کرد: موسی توانست، حاضران را قانع کند.
وی افزود: کدخدا از صحبت های موسی عصبانی بود و دندانش رو روی هم فشار می داد و دندون قروچه می کرد،اما کاری از دستش ساخته نبود.
چند وقت موسی در درگیری با اشرار در ابتدا مفقود شد، خیلی نگران بودیم تا اینکه خبر دادند 48 ساعت بعد جنازه اش می آورند و سپس جنازه اش در همان منطقه درگیری با اشرار پیدا شد.
نظر شما