به گزارش خبرگزاری شبستان، چند سال پیش نومحافظه کاران و راست گرایان مسیحی آمریکا طرح « قرن جدید آمریکا » و جهانی کردن « دستور کار آزادی را در بوق و کرنا کرده و با صدای بلند اعلام کردند .آنها آن چیزی را که بسیاری دیگر از کشورها در سراسر جهان یورو آتلانتیک کماکان به آن فکر می کنند یا نجواکنان بیان می کنند را با صدای بلند اعلام کردند.
در حقیقت این جهان اول یعنی جهان غرب مجموعه پرچم های ملی خود را ابتدا در پرچم ناتو و سپس در پرچم سازمان ملل متحد جمع کرده است و ماموریت امپریالیستی طولانی مدت خود را به کمک صلح بانان سازمان ملل متحد و ناتو به انجام رسانده است.
آمریکا و غرب از سوی تعداد زیادی از سازمانهای غیردولتی مورد تشویق و حمایت و کمکهای مختلف قرار گرفته و دادگاههای بین المللی ویژه را برای محاکمه رهبران نظامی و مدنی شکست خورده یا ساقط شده به خاطر جنایت هایی که علیه بشریت به انجام رسانده و جرمهای مربوط به فسادهای بسیار بزرگ که مرتکب شده اند به کار گرفته است و در این میان خود به جنایت علیه بشریت و گسترش فساد وسیع پرداخته اند.
غرب در فراتر از مرزهای اروپایی در همه جا از جمله عراق، افغانستان و پاکستان، مصر، لیبی و حکومت های پادشاهی خلیجی، نیجریه، سودان، یمن، سومالی و کشورهای ساحل عاج حضور پیدا کرده تا ماموریت امپریالیستی خود را با طرح های ویزه مداخله گرایانه خود به انجام برساند.
اصل مداخله برای آمریکا و غرب به اهرم فشاری برای گرفتن استقلال کشورهای دیگر تبدیل شده و لزوم جنگ مدنی با تعریف دوباره معنای جدیدی پیدا کرده که همان لزوم اجرای قوانین دولت های غربی بدون در نظر گرفتن و توجه به ارتکاب جرم علیه بشریت می باشد.
البته ذکر این نکته ضروری است که خود این کشورها بوده اند که مرزهای همه کشورهای استقلال از دست داده را گسترش داده و به ایجاد دولت ها و بر مسند نشاندن بسیاری از دیکتاتورها در کشورهای سلطنتی و غیرسلطنتی مبادرت ورزیده اند.
همچنین یادآوری نقش غرب در سرنگونی دولت محمد مصدق، نخست وزیر ایران و سرمایه گذاری برای تاج گذاری دوباره محمدرضا شاه و در مبارزه علیه زنرال عبدالناصر که راه را برای روی روکار آوردن انوار سادات و حسنی مبارک در مصر را هموار کرد و در برکناری نخست وزیر سالوادور آلنده برای روی کار آوردن ژنرال آگوستو پینوشه در شیلی ضروری به نظر می رسد.
سیاست مداخله گری به شیوه جدید که هسته اصلی سیاستمداری غربی بود در دوران بین دو جنگ جهانی تبدیل به سیاست آشکار در قاره قدیم (old continent) شد: مداخله در جنگ داخلی انقلابیروسیه که به دنبال آن قرنطینه در اطراف رژیم شوروی و استیلای استالین به وجود آمد و همچنین چشم پوشی نسبت به ملی گرایان در جنگ مدنی اسپانیا که پیروزی فرانکو را تسریع کرد.
و سپس پس از سال 1945 میلادی، مداخله های محافظه کارانه غرب درجنگهای استقلال طلبانه در هند و چین، الجزایر، آفریقای جنوبی، کنیا، کنگوی بلژیکی و آنگولای پرتغالی را می توان از جمله مداخله گری های غرب به شیوه جدید به شمار می آید.
تا امروز امپراطوری ها برای خود بسیار سودآور و پرمنفعت بوده اند. نام این بازی آنها استخراج و بهره برداری از منابع طبیعی به ویژه نفت، فلز و مواد معدنی کشورهاست.
این یورش برای به دست آوردن منابع غیرقابل تجدید موجب شکل گیری پیوندهای ضروری در شرکت های امپریالیستی و دولتمردان داخلی می شود و این همکاری میان عوامل امپریالیستی و دولتمردان که برخی از انها غرب گرا هستند نقطه پیوند حکومت های استبدادی و فسادهای پیچیده و گسترده شامل فرستادن سرمایه های داخلی به خارج به بهای از دست رفتن زندگی جمعیت کشورهایی می شود که منابع طبیعی آنها مورد بهره برداری قرار گرفته است.
در حقیقت کنار گذاشتن شرکای امپریالیستی قدیمی جهان یورو آتلانتیک هنگام بدنام کردن و در نهایت محاکمه و اعدام صدامحسین، حسنی مبارک، معمر قذافی، ملک عبدالله عربستان، حمد بن عیسی آل خلیفه بحرین و علی عبدالله صالح یمن بیش از یک بازی زیرکانه و مزورانه از سوی غرب است.
مبارک در آغاز بهار عرب در مصر حدود 800 شهروند بی گناه را کشت و مقدار زیادی از ثروت کثیف و ناخالص خود را در جهان اول (غرب) به ودیعه گذاشت و سرمایه گذاری کرد و این ثروت ها به دست افراد و موسسه هایی مثل وارن بافت، جرج سوروس، بانک شهر، بارلکیز، غیره افتاد.
نه تنها مبارک و قذافی، بلکه بسیاری دیگر از حاکمان منطقه ای همراه و دوست آنها جنایت های فجیعی را علیه بشریت مرتکب شدند که همه آنها در نتیجه اقدامات مداخله گرایانه غرب به شیوه جدید در این کشورها و روی کار آوردن دیکتاتورهای آنها بوده است و خوب عجیب نیست در جایی که بسیاری از رهبران عرب و غیرعرب در جهان اسلام عنان اختیار از دست می دهند سکولارها در جهان غرب نه تنها صدها یا هزاران نفر بلکه تعداد بی شماری از شهروندان بی گناه در عراق، افغانستان، پاکستان و یا لیبی را می کشند و یا بی خانمان و آواره می کنند.
غرب در حال حاضر از مبارزان آزادی انقلابهای جهان سوم دفاع می کند همانطور که از انقلابهای مخملی و رنگی پیشین دفاع کرده و آنها را تشویق کرده بود اما تنها به شرطی که جنبش های حامی دموکراسی تغییر اجتماعی – اقتصادی و یا مذهبی از پیش تصمیم گرفته شده را انجام ندهند.
روسیه پس از شکست خوردن در جنگ سرد بهتر باید معنای قربانی شدن در راه مداخله جویی های غرب که با القای ترس از کمونیسم فراگیر به وجود آمد را بداند که در واقع این همان بازی است که اکنون غرب به بهانه گسترش اسلامی گرایی و ایجاد ترس و القای خطر آن به راه انداخته است.
بنابرگزارش کانتر پانچ، به طور کلی رهبران سیاسی جهان چه قطبی امروز که آمریکا هنوز در موقعیت اصلی اولیه نظامی و اقتصادی آن قرار دارد، با این توانایی های خود برای مداخله جویی در کشورهای دیگر که یا به شکل حملات هوایی بدون سرنشین و یا به صورت مداخله اقتصادی با مسلط کردن اقتصاد کاپیتالیستی بر کشورهای دیگر است به نظر خودشان صلح را به جهان هدیه می دهند و قادرند که برای جایزه صلح نوبل با یکدیگر رقابت کنند بدون توجه مسائل، پرسش ها، و نگرانی هایی که در طول قرن ها در حوزه وسیع تر اقتصادی سیاسی مورد بحث قرار گرفته و افزایش یافته است.
پایان پیام/
نظر شما