به گزارش خبرنگار گروه اندیشه خبرگزاری شبستان: نشست «مواجهه فرهنگ ایرانی با تجدد، نقد و تحلیل محمدعلی فروغی و مسایل تجدد ایرانی» عصر سه شنبه، ۲۶ اردیبهشت در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی برگزار شد.
بنابر این گزارش، داوری اردکانی به عنوان نخستین سخنران این نشست با بیان اینکه آنچه که من در این سخنرانی عنوان می کنم، بیشتر ناظر بر یکی از کتاب های فروغی است که دو سال پیش منتشر شده است، اظهار کرد: منظور «یادداشت های پاریس» یا «کنفرانس صلح» است و امیدوارم که مرا ملامت نکنید که فردی که شغلش فلسفه است، چرا یادداشت های سیاسی می خواند، اما باید توجه کرد که این یادداشت ها، یادداشت های سیاسی فروغی است.
وی ادامه داد: در سال های اخیر درباره محمدعلی فروغی بسیار گفته اند و این گفتن ها نه بی مناسبت بوده است و نه زائد، زیرا فروغی چه او را دوست بداریم و چه دوست نداریم، یکی از مؤثرترین و جامع ترین شخصیت های سیاسی و فرهنگی دوران مشروطیت تا سال ۱۳۲۱ است. که این سال، سال وفات فروغی است.
رئیس فرهنگستان علوم گفت: انتشار یادداشت های «کنفرانس صلح پاریس» بهانه ای شده است که یکبار دیگر از فروغی بگویم. چند سال پیش مرحوم ایرج افشار، یادداشت های روزانه «زندگی روزانه ۶ ماه فروغی» را منتشر کرد. البته فروغی می خواست این یادداشت ها را خود منتشر کند که اَجل مهلتش نداد. اکنون این کتاب به اهتمام دو پژوهشگر که ادامه دهنده کار افشار هستند، منتشر شده است.
داوری اردکانی با اشاره به اینکه آنها خوب کاری کردند که یادداشت های فروغی را چاپ کردند، افزود: اما این سوال مطرح است که من و امثال من که به فلسفه مشغولیم چرا باید یادداشت روزانه یک فرد سیاسی را بخوانیم فروغی سیاست مدار بود ولی چیزی بیش از یک سیاست مدار داشت. فروغی آثار متعددی در فلسفه و فیزیک و سیاست و اقتصاد و ادب نوشت و من نیز برخی نوشته ها و کتاب هایش را خوانده ام، ولی اگر بپرسند که او را در کدام اثرش شناختم بی درنگ می گویم در «یادداشت روزانه پاریس».
فلسفه خوانده های ما کوششی برای نوشتن تاریخ و فلسفه نکرده اند
رئیس فرهنگستان علوم تصریح کرد: شاید فکر کنید که با این بیان، شأن و مقام علمی فروغی را به ویژه تقدم او در نوشتن مقالات، کتب فلسفی و علمی را بی اهمیت دانستم. می دانیم که فروغی هشتاد و یک سال پیش کتاب های خوبی درباره تاریخ و فلسفه نوشته است که هنوز تنها کتاب تاریخ و فلسفه ای است که ایرانیان تألیف کرده اند. در طی این ۸۰ سال کتاب های تاریخ و فلسفه زیادی مانند راسل و کاپلستون و برخی آثار دیگر در تاریخ فلسفه یونان و قرون وسطا به فارسی ترجمه شده است. اما فلسفه خوانده های ما سعی و کوششی در نوشتن تاریخ و فلسفه حتی تاریخ و فلسفه اسلامی نکرده اند.
داوری اردکانی ادامه داد: برخی شواهد و تجربیات حاکی از آن است که اگر کوششی هم می شد و آثاری پدید می آمد، وقت آن را نمی یافت که با سیر حکمت فلسفه در اروپا برابری کند. در اوایل انقلاب از فروغی و امثال او که محدود هستند، کمتر حرف می زدند و اگر چیزی می گفتند در رد و ذم آنها بود. نویسندگان دوران سلطنت پهلوی از سیاست مداران و حتی سیاست مداران دانشمند به استثنای دکتر مصدق و مدرس، خوششان نمی آمد و از آنها ذکری نمی کردند. وقتی انقلاب شد این مخالفت شدت یافت و احیاناً صورت بیزاری پیدا کرد که بحث نسبت میان انقلاب و تجدد پیش آمد و ناگزیر به مؤسسات، آثار و اشخاصی توجه شد که نشان تجدد داشتند یا به واسطه آشنایی با غرب و تجدد بودند. یکی از مؤثرترین آنها، محمدعلی فروغی بود.
وی با بیان اینکه از حدود پانزده –شانزده سال پیش اقبال به فروغی بیشتر شده و نویسندگان و دانشمندان بیشتر در تحسین و مدح او مقالات نوشته یا لااقل از او با احترام یاد کردند، گفت: این اعتبار از کجاست یا فروغی چه کرده و چه آورده است که قَدرش بلند شده است؟ برای یافتن پاسخ این پرسش، بعضی ملاحظات و مقدمات را باید در نظر آورد. فروغی از خاندان فضل و سیاست بود؛ پدر و جد او در زمره فضلایی بودند که در کار سیاست به تدبیر امور نیز دخالتی داشتند. خاندان فروغی و بعضی خاندان های دیگر اگر آغازکنندگان راه تجدد در ایران نبودند، مؤثرترین افراد در اخذ علم و کسب علم در ایران و تجدد غربی بودند.
این چهره ماندگار فلسفه تاکید کرد: وقتی انتشار آثار تجدد و جهان متجدد آغاز شد، جلوه آنچنان بود که ساکنان آسیا، آفریقا و به طور کلی مردم جهان قدیم نمی توانستند از آن چشم بپوشند؛ آنها از طریق روزنامه ها، کتاب ها و مصرف مصنوعات اروپا، کم و بیش با دنیای جدید و به ویژه با شیوه زندگی و آداب و سیاست آشنا شدند. گروهی که از طریق کتاب ها و مقالات با تجدد آشنا شدند، بیشتر منورالفکر بودند و از لزوم تغییر در سیاست و نظام سیاسی می گفتند.
وی در این راستا ابراز کرد: آنها در حکومت کمتر راه داشتند و کارشان بیشتر اعتراض به حکومت ها بود. آنها می گفتند همه جا سیاست باید به شیوه غربی باشد. بعضی از این متجددان و متجددمآبان، فرزندان خانواده هایی بودند که فضل و ادب به مثابه سیاسی و دیوانی را توأمان داشتند و با علم و عمل سیاسی خود در راه تجددمآبی می کوشیدند. از میان این خاندان ها، دو خاندان هدایت و فروغی، به ویژه از آن جهت ممتاز و قابل ذکر هستند که بیشتر اعضای دانشمندشان به سیاست رو کردند و سیاست مدارانشان غالباً دانشمند بودند.
داوری اردکانی اظهار کرد: من اکنون درباره مخبرالدوله و مخبرالسلطنه هدایت چیزی نمی گویم زیرا سخن درباره محمدعلی فروغی است. البته اگر قرار بود اثر سیاست مداران داخلی دانشمندِ بافرهنگ را با هم قیاس کنند، مخبرالسلطنه در کنار فروغی قرار می گرفت.
وی با طرح این پرسش که اما فروغی که بود؟، بیان کرد: او نویسنده کتاب های «علوم مدارس متوسطه»، مؤلف اولین کتاب درسی «علم اقتصاد» به زبان فارسی، استاد و رئیس مدرسه سیاسی، رئیس دیوان تمیز، دیپلمات، نماینده مجلس شورا، رئیس مجلس، وزیر، نخست وزیر، رئیس فرهنگستان و بالاخره مؤلف «سیر حکمت فلسفه در اروپا» و مترجم فن سماع طبیعی کتاب «شفاء» و برخی آثار افلاطون و مصحح کلیات سعدی است و این موارد تنها قسمتی از کارنامه زندگی فروغی است و برای شناختن اشخاص باید به کارنامه آنها رجوع کرد، اما دقایقی در زندگی افراد است که در کارنامه رسمی نمی گنجد.
داوری اردکانی ادامه داد: چنانچه که پیش تر اشاره کردم من میخواهم فروغی را با «یادداشت های پاریس» بشناسم؛ هر چند که اگر با آثار او آشنا نبودم، از یادداشت ها چیز زیادی دستگیرم نمی شد. آنچه از یادداشت ها در معرفی فروغی برمی آید این است که او از جوانی جویای علم و فرهنگ بود و با استعداد و ذوق فراوان که داشت خیلی زود به مقام دانشمندی رسیده است. دانشمند بودن فضیلت است اما دانشمندان بسیارند و باید ببینیم فروغی چه داشته است که این همه از او حرف می زنند و به او احترام می گذارند. آیا او فیلسوف بوده است؟ وقتی یادداشتهای ۶ ماهه را می خواندم، از اینکه قالب روزها به اتفاق شیخ محمد به کتاب فروشی می رفته و بیشتر پولش را صرف خرید کتاب می کرده است او را تحسین می کردم. اما با توجه به کتاب هایی که می خریده و دوست و همنشین فاضلی چون قزوینی داشته، بیشتر انتظار داشتم که علامه شود نه فیلسوف.
فروغی بیشتر مرد سیاست است و کمتر فرصت دارد به کتابخانه، کتاب و کتاب فروشی برود
رئیس فرهنگستان علوم تصریح کرد: وقتی «یادداشت های پاریس» را خواندم، دیدم فروغی بیشتر مرد سیاست است و کمتر فرصت دارد به کتابخانه، کتاب و کتاب فروشی برود و شاید دفعات مراجعه اش به کتاب فروشی، یک دهم مراجعه اش به خیاطی، لباس فروشی و جواهرسازی باشد. البته اهل تئاتر و کنسرت و اُپرا بوده و بعضی از شب ها به تماشای تئاتر می رفته است. او همچنین اهل بزم، معاشرت و گفت وگوهای دوستانه بوده است. این موارد چه معنی می دهد؟ به لباس برازنده و غذای لذیذ توجه داشتن و از لذت مساعدت دوستان بهره بردن، نه فقط عیب نیست، بلکه برای مردِ سیاست ضروری است. اصناف و طبقات مردم، هر یک شیوه زندگی خاص دارند. چنانچه زندگی اهل علم و دانشمندان با زندگی سیاست مداران و گذران این هر دو گروه با رسم شیوه زندگی فیلسوفان متفاوت است. شاعران و عارفان هم به شیوه خاص زندگی می کنند.
وی ادامه داد: فروغی یک سیاست مدار بوده و زندگی سیاست مدارانه داشته و البته در همه کار و سیاست هم اعتدال را رعایت می کرده است. فروغی مردی صریح اللهجه است و موافقت های خود را به صراحت بیان می کرده اما هرگز با اشخاص یا افراد بیهوده درنمی افتاده است. او هم ظرافت دیپلماتیک داشته و هم ظرافت های دیپلماتیک را به خوبی درک می کرده است. در سیاست نیز همواره قدر خود را می دانسته و برای شغل و مقام، خود را کوچک نمی کرده است.
رئیس فرهنگستان علوم گفت: فروغی در مدتی که در پاریس می گذرانده چنانچه از یادداشت هایش برمی آید، بار سنگین وظایف هیأت بر عهده او بوده است؛ بار سنگینی که در حقیقت سنگین نبوده و هر چه بوده، فروغی مشاورالملک، رئیس هیأت را چندان لایق کاری که به او محول شده بود، نمی دانسته اما ستاد او را به کرات ستوده است و با نصرت الدوله روابط بهتری داشته است. اما هر کاری که برای وزیر امور خارجه می کند، آن را نه اجرای دستور، بلکه برآوردن تمنا و خواهش او تعبیر می کرده است. نامه های هیأت و نطق ها را او ابتدا به فارسی می نوشته و خود ترجمه می کرده یا در ترجمه به مترجم کمک می کرده است.
این پژوهشگر تصریح کرد: میرزا محمد خان را هم میدیده است اما نه چنان که ۱۵-۱۰ سال قبل شیخ محمد را می دیده است. این بار میرزامحمد خان را هم بیشتر به مقتضای مسئولیت دیپلماتیک و کمتر برای گفت وگو در مسائل علمی می دیده است. فروغی در پاریس به شیوه سیاست مداران به سر می برده است؛ مگر دیگران و همراهان او چه می کردند؟
داوری اردکانی گفت: ظاهرا همه یکسان زندگی می کردند. پس چرا کسی مشاورالمُلک و حسین علاء را کمتر می شناسد و اسم و رسم فروغی همه جا هست؟ یک وجه و البته وجه مهم آن، دانشمند بودن و دست داشتن در ادب و ادبیات بوده است اما علاوه بر این موارد، چیز دیگری هم است که باید آن را از فحوای بیان و از پیچ و خم عبارات او دریافت. فروغی یک ایرانی مدرن بود و جهان مدرن را کم و بیش می شناخت و مهم اینکه از خِردِ مدرن تا حدودی بهره داشت و به این جهت اندکی بهتر از دیگران می دانست که در این جهان می گذرد و چه می توان کرد و چه نمی توان کرد.
وی ادامه داد: فروغی «یادداشت های پاریس» را برای انتشار ننوشته است یا لااقل خود قصد انتشار آنها را نداشته است؛ بدین جهت در نوشتن آنها ملاحظه کاری و تعارف کمتر می بینیم، چنانچه در جایی و در صفحه ۱۵۸ خبر از تشکیل جلسه لژ فراماسونی داده است. در جایی دیگر بعضی از اجزای لُژ فراماسونی را معرفی کرده؛ این را از این جهت می گویم چون می خواهم بنا را بر این بگذارم که فروغی هر چه درباره اشخاص و سیاست ها گفته، رأی و نظرش بوده که با تعارف بیش از حد آنها را نپوشانده است. اگر این یادداشت ها را بیان محافظ ضمیر او بدانیم، فروغی اول آنکه سیاست را خوب می فهمیده بی آنکه چندان در بند فلسفه ها و ایدئولوژی ها باشد، ضمن آنکه در وهله دوم آنکه وضع کشور را بسیار آشفته می دیده و در عین حال چنان که از سخنرانی او برای «کنفرانس صلح» برمی آید، خواهان تجدید عظمت ایران بوده است.
وی ادامه داد: اما سوم آنکه وقتی تعابیری مانند امپریالیسم روسی که صورت بلشویسم یافته است، در نوشته اش می آورد قاعدتاً باید از نظر باریک اندیش و خِرد پیش بین در سیاست بهره ای داشته باشد. چهارم او مرد سیاست است و از اینکه با سیاست مداران مصاحبت دارد، راضی به نظر می رسد. در این یادداشت ها هیچ اشاره ای به هیچ مسئله فلسفی نمی کند. از احوالی که در آن فارغ از احوال سیاست به جهان خارج از آن می اندیشد، حرفی نزده است.
وی با بیان اینکه آغازکنندگان بحث درس فلسفه در ایران، فاضلان غیرفیلسوف بوده اند و این وضع از همان ابتدا تا چارچوب فلسفه کلی ما را تعیین کرده است، تصریح کرد: می گویند که کمال آدمی در فیلسوف بودن اوست، فروغی در تاریخ معاصر، مقام خاص خود را دارد. کاش همه سیاست مداران مانند او از تاریخ، ادب و تفکر کشور خود و از اوضاع علم و جهان آگاه بودند. پنجم آنکه به همان نسبت که فروغی در سیاست بصیرت داشته، در مورد اشخاص و سیاست مداران با انصاف و غالباً بدون اختلاف های سیاسی، حکم می کرده است. چنان که در مورد کسانی هم که به کلی به آنها بی اعتقاد بوده منزوی نکرده و حتی در ملامت عیب گونه اش، کینه و دشمنی پیدا نیست.
داوری اردکانی ادامه داد: اما ششمین مساله آنکه فروغی بیعیب نیست، من هم در این نوشتار قصد ستایش از او را ندارم و در مقام تائید شیوه زندگی و رفتار سیاسی اش نیستم. فروغی و امثال معدود او، راه گشایان تجددمآبی ما بودند. آنها جزئی از تاریخ معاصر ایران هستند. ممکن است کسانی آنها را به خیانت متهم کنند و با چند ناسزا به خیال خود آنها را از تاریخ و از کتاب های رسمی تاریخ مدارس بیرون شان بیندازند اما همه از یک رویه پیروی نمی کنند و به همین جهت است که فروغی فراموش نشده است.
فروغی از مظاهر تجددمآبی است
وی گفت: تکرار می کنم من نیامدم بگویم بیایید به احترام فروغی همه بایستیم و کلاه از سر برداریم، بلکه می خواهم دو نکته را بگویم؛ یکی اینکه فروغی فقط در زمره کسانی نیست که در مبانی تاریخ تجددمآبی ما اثر و سهم داشتند، بلکه او از مظاهر تجددمآبی ایران است. نکته دیگر این است که فروغی در قیاس با اغلب اقربین سیاست مدارش از لحاظ درک و فهم سیاست و فهم کارها و خروج از بنبست ها در رتبه بالاتر قرار داشته است؛ او شاید پایبندی ها و انضباط های اخلاقی دکتر مصدق را نداشته است و چندان به اروپایی شدن علاقه داشته است که به دشواری راه آن و به فراهم آوردن شرایط طی آن کمتر می اندیشیده است و حتی صلاح کشور را در سازش با سیاست های غالب می دیده است. او استعمار امپریالیسم را می شناخته است اما می خواسته است به قول خودش مسائل کشور را در سازش با قدرت های مستولی تامین کند.
رئیس فرهنگستان علوم ادامه داد: می گویند زندگی خصوصی یک شخص چه اهمیتی دارد؟ و به چه کار می آید؟ درست می گویند. اگر هم کسی چنین چیزی نگوید من خود از کسانی هستم که زندگی خصوصی اشخاص و به عادات آنها اهمیت نمی دهم. پس چرا هزاران صفحه از خاطرات و نوشته های سیاست مداران و دانشمندان از جمله فروغی را خوانده ام. قبلا به شیوه زندگی گروه های مختلف اشاره کردم. شیوه زندگی را با جزئیات زندگی اشخاص نباید اشتباه کرد. فروغی هم دانشمند بود وهم سیاست مدار، چنانکه قبلا گفته شد یادداشت های او می تواند به ما بگوید که او با دانش سیاست چه نسبتی داشته است؟
وی افزود: چیزی که من از خواندن این نوشته ها دریافتم این است که او گرچه دانشمند بوده و در جوانی به رسم عالمانه می زیسته است؛ اما در دوران کمال عمر بیشتر روحی سیاسی پیدا کرده و به رسم سیاستمداران زندگی می کرده است؛ در پاریس فروغی دانشمندِ یکسره سیاسی شده، فکر و ذکرش سیاست است او در پاریس نه دانشمندانه، نه فیلسوفانه بلکه سیاست مدارانه می زیسته است و این یک امر عجیب نیست. دانشمند اگر در فکر و ذکر علم باشد و با این فکر و ذکر در سیاست وارد شود سیاست مدار موفقی نخواهد بود. «ماکس وبر» بیهوده سودای شغل سیاسی داشت زیرا نمی توانست علم و مطالعه را رها کند.
کاش دل و جانش به تسخیر علم در می آید و سیاست را رها می کرد
وی ادامه داد: من و امثال من که نسبتی با علم داریم و می پنداریم که علم را بر سیاست ترجیح داده ایم، مایل بودیم که فروغی با این همه استعداد آلوده سیاست نشود و عمرش را صرف فلسفه و علم و ادب کند؛ البته او اوقات فراغت سیاست را صرف علم و ادب می کرده است ولی کاش دل و جان اش چنان به تسخیر علم درمی آمد که سیاست را رها می کرد ولی چرا و چگونه مردی که در قیاس با سیاستمداران معاصرش درک سیاسی قوی داشته و به خصوص در مواقع بحرانی می توانسته را جویی کند از سیاست رو بگرداند، مگر سیاست بود که فروغی را از کار علم و فلسفه باز داشت؟
رئیس فرهنگستان علوم اظهار کرد: فروغی هرچه بوده صاحبان لیاقت و اهل خدمت را کنار نزده است که جای آنان را بگیرد. از اینجا که در هر زمانی اشخاص و کسانی مجال حضور در سیاست می یابند مقام و قدر هرکس را باید با اقران او سنجید. فروغی فیلسوف نبود؛ او را در سیاست مداری اش باید شناخت. دیگر معاصران اش نیز که در راه علم سعی کردند به جایی که باید نرسیده اند.
وی گفت: ابوالحسن فروغی که بیشتر به مطالعه فلسفه می پرداخت حتی به اندازه برادر سیاست مدارش در تعلیم علم و فلسفه اثر نکرد و چنانچه گفته شد اگر امروز به فروغی بیش از دانشمندان یک صد سال اخیر توجه می شود از آن روست که او اولا در طی سی سال اثر و سهم آشکار در طراحی سیاست ایران و اجرای آن داشته است؛ ثانیا در جامعیت کم نظیر بوده است و ثالثا در گفتن و نوشتن زبان و قلمی بلیغ و استوار داشته است. رابعا اگر حمل بر تعصب شغلی نمی کنید، می گویم مهم ترین کتابش سیر حکمت اروپاست که پاسخی به یکی از نیازهای زمان اوست. خامسا، اعتبار و نفوذ سیاسی اش پشتوانه ای برای معرفی و ترویج آثارش بوده است .
داوری اردکانی تاکید کرد به عقیده من اگر فروغی کتاب «سیر حکمت در اروپا» را ننوشته بود، شهرت و اعتبار کنونی را نداشت. این کتاب علاوه بر همه مزایایی که دارد در آن نه بارقه های تفکر می توان یافت و نه دعوتی به تفکر در آن هست. اصلا تاریخ تجدد مابی ما تاریخ تفکر نیست. تاریخ فراگرفتن و آموختن معلومات آماده است و ما در دوره جدید به علم آموختنی و آموزشی بیشتر توجه کرده ایم.
رئیس فرهنگستان علوم تصریح کرد: ما علم و فضل اروپایی را آموخته ایم و آموزش علم قدیم را هم نگاه داشته ایم؛ در هزار و سیصد سال پیش که نهضت علمی و فکری در میان نیاکان ما پدید آمد بنیان گذاران علم اهل گوشه گیری و تنهایی و تامل بودند اما این بار که به علم و فرهنگ جدید روکردیم رویکردمان بیشتر عملی و فرهنگی بود البته تجدد نمی توانست در علم نظری خلاصه شود، اما در بعضی آموخته ها و رسوم قابل تقلیل هم خلاصه نمی شد. فروغی یکی از نامدارترین کسانی است که با علم و عقل اروپایی آشنا شده و آن را به هموطنان خود آموخته است. نامداری اش به آن جهت است که ذوق و درک کافی برای تعلیم به شیوه زندگی و رسم جدید داشته استو حیف که آشنایی او با علم وادب و فرهنگ، فلسفه و سیاست، او را به این پرسش نرسانده است که این اروپا چگونه به وجود آمده و چه کرده و مردم کشورهایی که می خواهند اروپایی شوند چه باید بکنند و آینده شان چه می شود؟
داوری اردکانی در این راستا ابراز کرد: اگر فروغی گرفتار این پرسش ها می شد شاید حتی یک شب نمی توانست در پاریس با حسین علا، مشاورالمک و حتی با میرزا محمد خان سرکند چه رسد به اینکه در حدود بیست ماه شب و روز را با آنان بگذراند؛ فروغی با رسم زندگی غربی چنان کنار آمده بود که اخذ و اقتباس آن در نظرش مسئله دشواری نبود. شاید صبر و آرامش و متانت اش نیز به این برمی گشت. با خواندن یادداشت های او می توانیم به روحیه شاد و صبور شاعرانه و متانت، مدارا و توانایی اش در مصاحبت با سیاستمداران دارای رای های متفاوت غبطه بخوریم.
این چهره ماندگار با بیان اینکه فروغی در یادداشت های پاریس یک مرد سیاسی زیرک با تدبیر می شود که فضل و ذوق ادبی اش از اکثر دیگران بیشتر بوده است، افزود: این مزیت به فروغی تعادلی استثنایی می بخشیده است. اما به عنوان نکته آخر اینکه ما چرا به جای اینکه اکنون به وضع زندگی و وضع خود نظر کنیم، به فروغی فکر می کنیم؟ مگر فروغی اسوه است؟ خیر! ما نه می توانیم از فروغی پیروی کنیم و نه فروغی را اسوه می دانیم. مع هذا میان ما و فروغی نسبتی هست که نمی توانیم و نباید آن را انکار کنیم؛ او لااقل از مظاهر یک دوره پنجاه ساله تاریخ معاصر ماست و سی و پنج سال در سیاست کشور نفوذ دائم داشته است.
داوری اردکانی در پایان خاطرنشان کرد: او در زمره موثرترین منورالفکرهای ایرانی است که در ترویج تجدد و وضع سست بنیاد تجدد مآبی کوشیده است، به ویژه ما اهل فلسفه باید همواره در نظر داشته باشیم که فلسفه اروپایی را از یک سیاست مدار و البته سیاست مدار با فضل و کتاب خوانده آموخته ایم و هنوز هم فلسفه را از طریق سیاست می آموزیم. گمان می کنم اگر به این معنا تذکر پیدا کنیم قدری بهتر می توانیم جایگاه خود را بازشناسیم.
نظر شما