اهمیت انتخاب درست از منظر قرآن کریم

خبرگزاری شبستان: اسلام به عنوان کاملترین دین در میان ادیان الهی برای تمامی امور و راهنمایی بشر طرحی کامل و متعالی عرضه کرده که یکی از این حوزه‌ها نقش انسان در تعیین سرنوشت اجتماعی خویش است، و بارزترین نمود آن در جامعه ما انتخابات می باشد.

خبرگزاری شبستان : تبریز

اسلام به عنوان جامع ترین و کاملترین دین در میان ادیان الهی برای تمامی امور و راهنمایی بشر طرحی کامل و متعالی عرضه کرده است که یکی از این حوزه‌ها نقش انسان در تعیین سرنوشت اجتماعی خویش است، و بارزترین نمود آن در جامعه ما انتخابات و تعیین مدیر برای جامعه است.

قرآن سند هویت ما مسلمانان است یعنی شناسنامه و هویت جمعی ما امت اسلامی است، قرآن کریم منشاء جهان بینی ما مسلمانان است. یعنی هر آنچه را که بخواهیم به اسلام نسبت دهیم باید از قرآن بگیریم. امام محمد باقر (ع) می فرمایند: «خدا چیزی را كه امت تا روز بازپسین به آن نیازمنداست فروگذار نكرده و آن را در كتابش فرو فرستاده و برای پیامبرش بیان كرده است. برای هر چیزی حدی قرار داده است و دلیلی كه به آن راهنمایی كند.«بحارالانوار، ج 92 ص 84 )

در آستانه دو انتخاب مهم و حساس، انتخابات ریاست جمهوری و شورای اسلامی شهر و روستا 29 اردیبهشت در  نظام جمهوری اسلامی ایران، ما را بر آن داشت تا معیار ها و ملاک های قرآن در خصوص شاخصه های لازم و ضروری یک مدیر شایسته برای مدیریت و زعامت جامعه اسلامی از قرآن کریم این چشمه سار لایزال الهی را گردآوری کنیم تا دیگران با مطالعه و تعمق در آن به  انتخاب شایسته رهنمون شوند.

 

۱- ایمان ( اولین شاخصه یک مدیر اسلامی)

تضمین موفّقیّت یک مدیر، ایمان اوست که به عنوان اوّلین رکن پایداری شخصیّتی او قلمداد می‌شود. هرگاه این پایه متزلزل باشد، دیگر شاخصه‌ها را نیز تحت تأثیر قرار می‌دهد و از کارآیی و بهره‌برداری آنها می‌کاهد و یا ممکن است نتیجة معکوس به بار آورد و هر چه درجة ایمان او بالاتر باشد، حصول نتیجة مطلوب از او مورد انتظار است. ﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ آمِنُواْ بِاللّهِ وَرَسُولِهِ وَالْکِتَابِ الَّذِی نَزَّلَ عَلَى رَسُولِهِ وَالْکِتَابِ الَّذِیَ أَنزَلَ مِن قَبْلُ وَمَن یَکْفُرْ بِاللّهِ وَمَلاَئِکَتِهِ وَکُتُبِهِ وَرُسُلِهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ فَقَدْ ضَلَّ ضَلاَلاً بَعِیدًا: اى کسانى که ایمان آورده‏اید! به خدا و پیامبرش و کتابى که بر او نازل کرده است و کُتُب  (آسمانى) که پیش از این فرستاده است، ایمان (واقعى) بیاورید. کسى که خدا، فرشتگان او، کتاب‌ها، پیامبرانش و روز واپسین را انکار کند، در گمراهى دور و درازى افتاده است﴾(النّساء/ 136).

 اگر یک مدیر در جامعه اسلامی دل خویش را از ایمانِ توحیدی و الهی تهی سازد و دل در گرو علائق دنیوی و مادّی قرار دهد، در این صورت است که شاهد ظهور و بروز مدیرانی از بطن جامعه خواهیم بود که از باورهای الهی فاصله گرفته و نتیجة عمل مدیران این چنینی، ناپایداری و سرمایه‌محوری در جامعه است.

۲- تقوا

﴿وَمَن یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَل لَّهُ مَخْرَجًا * َیَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لَا یَحْتَسِبُ وَمَن یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِکُلِّ شَیْءٍ قَدْرًا: و هر کس تقواى الهى پیشه کند، خداوند راه نجاتى براى او فراهم  مى‏ کند* و او را از جایى که گمان ندارد، روزى مى‏ دهد و هر کس بر خدا توکّل کند، کفایت امر او را مى‏ کند؛ خداوند فرمان خود را به انجام مى‏ رساند و خدا براى هر چیزى اندازه ‏اى قرار داده است﴾ (الطّلاق/ 4ـ2).

تصمیم‌گیری در اینکه کدام عمل و گفتار ما انسان‌ها با پاکی و صداقت همراه است، بسی مشکل به نظر می‌رسد، چراکه در شرایط گوناگون و نداشتن آگاهی از تمام جوانب، شیوة اتّخاذ شدة مدیریّتی، می‌تواند انسان را با تمایلاتی همراه کند که نفس بر او چیره گشته است و منفعت‌طلبی او توجیه‌پذیر گردد و آنگاه عوامل بیرونی ناسازگار با تقوای شخصی در جامعه، تبدیل به بروز و ظهور بی‌تقوایی گردد.

اگر پرهیزگاران وبه‌ویژه مدیران پرهیزگار، به درجاتی رسیده‌اند که تقوا را عامل اصلی تصمیم‌‌های خود قرار داده‌اند، معلول اسباب و عللی است که یا در وجود آنها فراهم شده است و یا خود آن را کسب کرده‌اند. برخی از پاکیزگی‌ها و نیّات خالص و ناب، از پدران و مادران درستکار برای انسان ساخته و پرداخته می‌شود و آنچه را که با شناخت، دانش و مطالعه در احوال گذشتگان و افراد جوامع به دست مدیران رسیده تا سرمایة کار خود قرار دهند، دو رکن اصلی و اساسی تقوا و پرهیزگاری در مدیران می‌باشد.

۳- تخصص

﴿وَقَالَ لَهُمْ نَبِیُّهُمْ إِنَّ اللّهَ قَدْ بَعَثَ لَکُمْ طَالُوتَ مَلِکًا قَالُوَاْ أَنَّى یَکُونُ لَهُ الْمُلْکُ عَلَیْنَا وَنَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْکِ مِنْهُ وَلَمْ یُؤْتَ سَعَةً مِّنَ الْمَالِ قَالَ إِنَّ اللّهَ اصْطَفَاهُ عَلَیْکُمْ وَزَادَهُ بَسْطَةً فِی الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ وَاللّهُ یُؤْتِی مُلْکَهُ مَن یَشَاء وَاللّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ: و پیامبرشان به آنها گفت: خداوند طالوت را براى زمامدارى شما مبعوث (و انتخاب) کرده است. گفتند: چگونه او بر ما حکومت کند، با اینکه ما از او شایسته‏ تریم و او ثروت زیادى ندارد؟! گفت: خداوند او را بر شما برگزیده است و او را در علم و (قدرت) جسم، وسعت بخشیده است. خدا مُلک خود را به هر کس بخواهد، مى ‏بخشد و احسان خدا وسیع است و (از لیاقت افراد براى منصب‏ ها) آگاه است﴾ (البقره/ 247)

«یک نکتة شگفت‌انگیز در جملات مورد تفسیر این است که امیرالمؤمنین، علی (ع) می‌فرماید با دو گروه ارتباط دائمی داشته باش:

1ـ گروه دانشمندان که واقعیّت‌ها را از دیدگاه علمی محض می‌نگرند و آنها را با اصول و قواعدی مستند به تجربیّات و مشاهدات توصیف و مورد تصرّف و تغیّر برای نیازهای مادّی و معنوی قرار می‌دهند.

2ـ گروه حکما که همان واقعیّت‌ها را با کلّی‌نگری و دریافت وحدت‌های عالی‌تر در هستی مورد کاوش، تحقیق و تفسیر قرار می‌دهند.

بنابراین، برای آگاهی و اطّلاع از مردم جامعه، چنان که هستند و چنان که باید باشند، از هر دو نوع معرفت دانشی (علمی) و حکمی، به‌ویژه بدان روی که سر و کار تو با انسان‌هاست و مدیریّت آنان را پذیرفته‌ای، ضرورت قطعی دارد» (جعفری تبریزی، 1386: 208).

معلوم می‌شود که مدیران جامعه ‌باید بر علوم عقلی و توانایی‌های ذهنی و فکری والایی دست یافته باشند و از تخصّص‌های مختلف افراد جامعه بهره‌مند گردند تا تصمیم‌های بدون نقص و درخور توجّهی اتّخاذ کنند. مطلب دوم اینکه هر مدیر عالمی باید با کاربردی کردن علم خود و علوم متخصّصان دیگر در اجرایی کردن آنچه که بدان دست می‌یابد و صواب تشخیص می‌دهد، توانا باشد.

۴- قدرت

در صورتی که بخواهیم قدرت را در مدیریّت اسلامی مترادف توانایی‌های فردی شخص مدیر در اجرای خاستگاه‌های سازمان تعریف و معرّفی کنیم، تمام وظایف مدیر همراه با قدرت قابل پیاده‌سازی و اجراست. در این صورت، اگر با بی‌قدرتی و ضعف همراه باشد، نتایج بس فاجعه‌آمیز و نامطلوب بر جای می‌گذارد. در اینکه مدیر ‌باید در کلّیّة زمینه‌های مدیریّت از توانایی و قدرت تصمیم‌گیری، قاطعیّت، استدلال، صمیمیّت، ائتلاف، مذاکره و قدرت با اعمال قانون، پاداش، تنبیه و قدرت اصالت بخشیدن به تخصّص را برخوردار باشد. در صورت ضعف یا عدم این توانایی‌ها، اطلاق کلمة مدیر چه بسا بی‌انصافی است. همان‌گونه که اکثر افراد جامعه نیز اینگونه‌ هستند و وجه تمایزی با مدیراین چنینی ندارند، بلکه افراد شاخصی از جامعه باید در مراتب مدیریّتی جای گیرند که قادر باشند با خصوصیّات بارز و منحصر به فردی بر سازمان، افراد و ابزار تولید و سرمایه، نظارت و اِعمال نظر کنند.

﴿وَالَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنَا وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِینَ: و آنها که در راه ما (با خلوص نیّت) جهاد کنند، قطعاً ایشان را به راه‏هاى خود هدایت خواهیم کرد و خداوند با نیکوکاران است﴾(العنکبوت/ 699).

بنابراین، یکی از ویژگی‌های مدیریّت، قدرت است که باید کنترل‌شده و قابل انعطاف باشد، چراکه برخی از قدرت‌ها لجام‌گسیخته هستند و به استبداد ختم می‌شود.

۵- امانت

«فَإِنَّ فِی النَّاسِ عُیُوباً الْوَالِی أَحَقُّ مَنْ سَتَرَهَا فَلاَ تَکْشِفَنَّ عَمَّا غَابَ عَنْکَ مِنْهَا فَإِنَّمَا عَلَیْکَ تَطْهِیرُ مَا ظَهَرَ لَکَ وَ اللَّهُ یَحْکُمُ عَلَى مَا غَابَ عَنْکَ فَاسْتُرِ الْعَوْرَةَ مَا اسْتَطَعْتَ یَسْتُرِ اللَّهُ مِنْکَ مَا تُحِبُّ سَتْرَهُ مِنْ رَعِیَّتِکَ» (نهج‌البلاغه/ ن 53)؛ یعنی، «مردم عیوبی دارند که رهبر امّت در پنهان داشتن آن از همه سزاوارتر است. پس مبادا آنچه بر تو پنهان است، آشکار گردانی و آنچه که هویداست، بپوشانی که داوری در آنچه از تو پنهان است، با خدای جهان می‌باشد. پس چندان که می‌توانی زشتی‌ها را بپوشان تا آن را که دوست داری بر رعیّت پوشیده ماند، خدا بر تو بپوشاند» (دشتی، 1379: 571).

در رده‌های میانی مدیران و کارگزاران، بر اثر برخی از بی‌تقوایی‌ها که بعضاً مشاهده می‌گردد، برای حذف رقبا و در دست گرفتن مناصب مدیریّتی، عیوب افراد که تعداد انگشت‌شماری از آن مطّلع هستند، در سطح جامعه پراکنده می‌شود که با درستکاری و درست‌اندیشی منافات دارد و موجب ناخشنودی خداوند می‌گردد. و صد البته که در جامعه کنونی و در این برهه از زمان ما شاهد رشد چشمگیر این پدیده زشت برای از میدان به در کردن رقیبان برای تصدی مناصب مدیریتی در سطح کلان بین المللی و ملی  هستیم . این در صورتی است که حکومت و امارتِ در دست مدیران جامعه، اگر با شایستگی‌های آنان توازن و تقارن نداشته باشد، به معنای این است که آن مدیر برای تصدّی این پست صلاحیّت و وجاهت ندارد: ﴿إِنَّ اللّهَ یَأْمُرُکُمْ أَن تُؤدُّواْ الأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا...: خداوند به شما فرمان مى‏دهد که امانت‌ها را به صاحبان آنها بدهید...﴾ (النّساء/ 588).

۶- عدالت

﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ کُونُواْ قَوَّامِینَ لِلّهِ شُهَدَاء بِالْقِسْطِ وَلاَ یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلاَّ تَعْدِلُواْ اعْدِلُواْ هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى...:‌ اى کسانى که ایمان آورده ‏اید! همواره براى خدا قیام کنید و از روى عدالت گواهى دهید. دشمنى با جمعیّتى شما را به گناه و ترک عدالت نکشاند! عدالت کنید که به پرهیزگارى نزدیکتر است...﴾ (المائده/ 88).

وقتی که عدالت موجب رسیدن به تقوا باشد و نیز در دستورهای شرعی برای افرادی مانند شهود و امام جماعت شرط محسوب شود، معلوم می‌شود که در منصب‌های کلیدی مانند مدیریّت و رهبری یک جامعه  بسیار بااهمیت خواهد بود. چنین است که برقراری عدل چنان سنگین و پرمخاطره است که هنگام بیعت گرفتن از امیرالمؤمنین علی(ع) و اصرار بر ایشان، آن حضرت می‌فرماید مرا واگذارید و به دیگری روی آورید. ایشان که نشانه‌هایی از عدل الهی را با خود دارند، نیک می‌دانند که اجرای عدالت و برپایی حق چنان سخت است که اکثریّت را برنمی‌تابد که یا باید در محضر حق بایستد و یا تیغ تیز آلودة فردی شقی را به جان بخرد.

عدالت در جامعه کنونی می تواند تفاسیر مختلفی داشته باشد اما با بهره گیری از کلام اولیا و بزرگان دینی می تواند به این نتیجه دست یافت که گسترده عدالت در دنیای کنونی فراتر از تصور است و مدیران و زمامدارن جامعه باید بر این نکته توجه خاصی داشته باشند.

۷- قاطعیّت

داشتن قاطعیّت در برخورد با اتّفاق‌ها و رویدادهای حوزة مدیریّتی و یا در مباحث آینده‌نگری و برنامه‌ریزی، ازضروری‌ترین خصوصیّات اوست. مدیران و کارگزاران ارشد و میانی جامعه برای پیشبرد مقاصد و اهداف سازمانی خود، نیازمند به‌کارگیری ابزاری هستند که تصمیم‌های آنان را بر اساس مبانی مکتوب و غیرمکتوب سازمانی که در آن مدیریّت می‌کنند. و از آنجا که قواعد کلّی حاکم بر جامعه و قوانین دیگر نیز در تصمیم‌گیری‌ آنان دخالت دارد و نیز سنّت‌ها و مواردی که عرف جامعه محسوب می‌شوند، در نحوة انجام برنامة آنها دخیل هستند. از این روی، به‌کارگیری قاطعیّت باید بر مبانی فوق استوار باشد و نمی‌توان آن را در غیر مسیر از پیش تعیین‌شده، به‌کار بست و بدان اصرار ورزید.

در قرآن نیز تلویحاً به مسئلة قاطعیّت مدیر توجّه شده است، در آنجا که می‌فرماید: ﴿مُّحَمَّدٌ رَّسُولُ اللَّهِ وَالَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ رُحَمَاءُ بَیْنَهُمْ...: محمّد(ص)فرستادة خداست و کسانى که با او هستند، در برابر کفّار سرسخت و شدید و در میان خود مهربانند...﴾ (الفتح/ 29).

بی‌گمان مدیران موفّق تصمیم‌های خود را بر اساس قوانین و مقرّرات الهی و عرفی اتّخاذ می‌کنند که در نحوة اجرایی کردن آن با مقتضیّات زمان، مکان و شرایط و امکانات موجود به صورت دستورالعمل آن را پیش چشم دارند. دراین راستا، قاطعیّت حرف اوّل را می‌زند، مدیران با شجاعت و پای‌بندی به اصول می‌توانند تصمیم‌های خو را تعدیل و با قاطعیّت بر راه جدید اصرار ورزند که این عمل آحاد مردم را توجیه و زیرمجموعه را از پذیرش راهکار اصلح خرسند می‌نماید.

۸- مشورت

بالاترین مدیران در هر جامعه ای در پی دریافت بهترین نظرهای علمی و تخصّصی هستند تا راهِ یافتنِ شیوة برتر را بشناسند. با توجّه به بزرگی و اهمیّت تصمیم‌گیری‌هایی که در هر جامعه اتّخاذ می‌گردد، در سطوح مختلف مدیریّتی گروه‌های مشورتی و یا افراد مشاور به استخدام در می‌آیند تا در مواقع لزوم نظرهای خود را با ادّلة قابل دفاع به مدیران ارائه دهند.

هرچند تصمیم‌گیری بر اساس نظرهایی که در اینجامعه  با شمارش آراء مثبت و منفی اعضا اتّخاذ می‌گردد، تمام مزیّت‌های یک تصمیم‌گیری عقلانی را ندارد که با خردورزی همراه باشد، لیکن زیبندة آن است که داناترین فرد، مسئولیّت تلفیق، اصلاح و پیرایش موارد مطروحه را بر عهده گیرد و نظری واحد را اتّخاذ کند که در بر گیرندة تمام ابعاد عقلانی و مصلحتی باشد: ﴿وَالَّذِینَ یَجْتَنِبُونَ کَبَائِرَ الْإِثْمِ وَالْفَوَاحِشَ وَإِذَا مَا غَضِبُوا هُمْ یَغْفِرُونَ* وَالَّذِینَ اسْتَجَابُوا لِرَبِّهِمْ وَأَقَامُواالصَّلَاةَ وَأَمْرُهُمْ شُورَى بَیْنَهُمْ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنفِقُونَ: همان کسانى که از گناهان بزرگ و اعمال زشت اجتناب مى‏ورزند و هنگامى که خشمگین شوند، عفو مى ‏کنند * و کسانى که دعوت پروردگارشان را اجابت کرده، نماز را بر پا مى‏ دارند و کارهایشان به صورت مشورت در میان آنهاست و از آنچه به آنها روزى داده‏ایم، انفاق مى‏ کنند﴾ (شوری: 38ـ37)

و در پایان

خداوند متعال معیارهای یک تصمیم خوب را به پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) در قرآن کریم این‌گونه بیان می‌فرماید:

«پس به [برکتِ] رحمت الهی، با آنان نرم‌خو [و پُر مِهر] شدی، و اگر تندخو و سخت‌دل بودی قطعاً از پیرامون تو پراکنده می‌شدند. پس، از آنان درگذر و برایشان آمرزش بخواه، و در کار [ها] با آنان مشورت کن، و چون تصمیم گرفتی بر خدا توکّل کن، زیرا خداوند توکّل کنندگان را دوست می‌دارد.» [۱]

طبق این آیه شریفه برای یک تصمیم گیری ایده آل، سه محور اساسی نیاز است که بدون آن‌ها شما نمی‌توانید یک تصمیم درست و منطقی را اتخاذ کنید:

۱) مشورت با افراد شایسته

۲) بکار گرفتن تصمیم منطقی

۳) توکل به خداوند متعال

از جمله تصمیم‌های مهم و اثر گذار افراد در جامعه، شرکت در انتخابات و تصمیم درست برای انتخاب منطقی و صحیح می‌باشد. انتخابات به عنوان یک امر مهم تصمیم گیری برای تک‌تک افراد جامعه است، که هر فرد با انتخاب درست خود در این مسئله اجتماعی مهم، به سعادت خود و جامعه، کمک شایانی می‌کند. در همین راستا مقام معظم رهبری فرمودند:

«دو مسئله در انتخابات دارای اهمیت فراوان است. مسئله اوّل اصل شرکت در انتخابات است؛ مسئله دوّم درست انتخاب کردن است. خب آراء و سلایق ممکن است مختلف باشد، عیبی ندارد امّا همه سعی کنند درست انتخاب کنند. سعی‌مان را بکنیم؛ ممکن است این سعی به نتیجه برسد و انتخاب درست باشد؛ ممکن است سعی ما به نتیجه نرسد و غلط انتخاب کنیم، عیبی ندارد؛ خدای متعال از ما قبول خواهد کرد، چون کار خودمان را کرده‌ایم، تلاش خودمان را کرده‌ایم، سعی خودمان را کرده‌ایم.» [۲]

بنابراین برای انتخاب درست و تصمیم منطقی و صحیح، توجّه به این سه اصل کلیدی در رسیدن به سعادت جامعه، لازم و ضروری است.

حسن عبداله زاده 

کد خبر 627523

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha