به گزارش خبرنگار قرآن و معارف خبرگزاری شبستان، آیت الله علی اکبر رشاد رئیس پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی در ادامه سلسله کلاس اخلاق خود که در حوزه علمیه امام رضا(ع) برگزار شد با اشاره به اینکه طلبگی خود یک سلوک است، اظهار داشت: طلبگی، دانشجویی نیست که بگوییم وارد محیطی میشویم و تعدادی از واحدهای آموزشی را اخذ میکنیم؛ امتحان میدهیم و مدرک میگیریم؛ آنگاه وظیفه خود را انجام دادهایم! بلکه در نظام حوزه و روند طلبگی، عناصر دیگری مقدم بر عنصر آموزش و علم هستند، به نحوی که اگر آن عناصر محقق نشود یا علم حاصل نمیشود و یا در صورت حصول میتواند زیان بار باشد.
وی ادامه داد: درست مثل سیر و سلوکی که افراد در حوزه عرفان طی میکنند که اگر طبق شرایط پیش نروند معمولا دچار انحراف میشوند. نفس این سیر و سلوک، موجب اعوجاج فکری و انحراف عملی فرد میشود. مثلا وقتی در سلوک معنوی و عرفانی گفته می شود که حتما باید ولی و مربی داشت و تحت اشراف او سیر و سلوک کرد؛ یعنی نباید کسی انفرادی برای خود تصمیم بگیرد؛ طبق آن عمل کند و انتظار به جواب رسیدن داشته باشد. یا این سیر و سلوک به نتیجه نمی رسد و یا اگر پیشرفتی داشته باشد دچار اعوجاج و انحراف می شود و گاهی خودش به خطر تبدیل می شود.
رئیس پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی تاکید کرد: کسانی که در وادی معنویت و عرفان و شهود وارد شدهاند ولی سر از کفر و الحاد درآوردهاند؛ کم نیستند. علتاش آن است که این شرط را رعایت نکردهاند. آفت دیگر اینکه، منازل سلوک ترتیبی دارد و باید براساس آن ترتیب، گام پیمود. مثلا اگر از منزل یقظه که مبدأ سلوک است آغاز نکنیم؛ مثل این است که ساختمانی را بدون پیگذاری بنا کردهایم. لزوما برای این کار باید سیر معینی را که اهل سلوک تعیین کردهاند طی کرد. از روی نوشته هم نمیشود. بلکه باید مرشد راهی مراقب انسان باشد و سالک با هدایت او سیر مقامات کند.
رشاد یادآور شد: طلبگی هم صرفاً تحصیل نیست؛ نوعی سلوک است. به تعبیر دیگر؛ طلبگی محدود به آموزش نیست بلکه فراتر از آن است. اگر بناست چیزی تحصیل کنیم فقط علم نیست. شرایط بسیاری هم لازم دارد. بسا اگر فقط علم بیاموزیم نه تنها عالم دینی نمیشویم بلکه دینی هم نمیشویم. آدم خطرناکی خواهیم شد. انسانی که خودساخته نیست. خودسازی نکرده؛ ملکه تقوا را به دست نیاورده؛ نفس را تربیت نکرده و شرایط دیگر را احراز نکرده است وقتی علمی فراچنگ میآورد هرچه بیشتر باشد خطرناکتر می شود. لذا باید در سیر طلبگی شروط و عناصری را تحصیل کنیم که در گذشته به بررسی شرط تهذیب و محاسبه نفس پرداختیم.
وی افزود: یکی دیگر از شروط و دستورالعملهای طلبگی، تفکر است. طلبه باید در روند تحصیل طلبگی و حضور در حوزه، روش تفکر یاد بگیرد و به فعل تفکر، ملتزم باشد. در غیر این صورت، طلبه نیست. بعداً هم عالم دینی بار نخواهد آمد. در حوزه، اصل بر این است که غایت و انجام طلبگی، اجتهاد باشد. اجتهاد، به نوعی حاصل تفکر است. اجتهاد، حاصل مطالعه نیست. حتی حاصل پژوهش هم نیست. بلکه همه اینها مقدمه اجتهاد هستند. آن چیزی که به اجتهاد منتهی می شود؛ پیوند خوردنِ کاویدن و پژوهیدن به اندیشیدن است. یعنی وقتی انسان به مرحله اندیشیدن می رسد اجتهاد اتفاق میافتد. بدون تفکر، اجتهاد میسر نیست.
مؤسس و رئیس حوزهٔ علمیهیامام رضا(ع) با بیان اینکه در سده اخیر معمول این است که یک سری کتابها را میخوانیم، خاطرنشان کرد: مثلا در اصول فقه؛ ابتدا «الموجز» را میخوانیم که یک دوره اصول کوتاه است. بعد از آن «اصول فقه» مرحوم مظفر را میخوانیم که یک دوره اصول نیمه تفصیلی است. سپس «رسائل» هم خوانده میشود که محدود به اصول عملیه است و بخشهای دیگر اصول در آن نیست.
رئیس شورای حوزههای علمیهٔ استان تهران ابراز داشت: مرحوم شیخ (رضوان الله تعالی علیه) اهتمام خاصی داشته است که اصول عملیه را بسط و توسعه دهد. این تصمیم وقتی گرفته شد که موجی در دوره اخباریگری به وجود آمد و اصرار بر نصگرایی شکل گرفت. شاید شیخ این تدبیر را کرد تا اصول عملیه را تحکیم، تعمیق و تدوین کند. اصول عملیه بعد از آن است که شما ادله لفظی ندارید. آنگاه که آیه و روایت نداریم و در تکلیف شک داریم چه کنیم؟ به اصول عملیه رجوع میکنیم. بعد از آن «کفایه الاصول» را میخوانیم. و با چهار دوره اصول- هرچند «رسائل» ناقص است- آشنا میشویم.
رشاد ادامه داد: در این مرحله فقط آموزش دیدهایم و احیانا با آراء هم آشنا شدهایم که به نحوی پژوهش و کاوش هم روی داده است. اما در سطوح، تفکر نکردهایم. گرچه این روش، غلط است. ولی فعلا اینجور است که طلبه را به اندیشیدن وا نمیداریم. تنها میگوییم این کتابها را بخوان و خوب بیاموز. لذا اسمش را هم گذاشته ایم دوره سطح. گویی بنا نیست به عمق وارد شویم. بناست که پابند این متن باشیم و حاصلش این باشد که اصول بیاموزیم نه اینکه مجتهد شویم. حاصل این باشد که وقتی طلبه پله پله بالا رفت؛ دیگر بداند که علم اصول چیست؛ غایت آن شامل چه مطالب و قواعدی است و چه بخشهایی را در بر می گیرد.
وی بیان کرد: طلبه وقتی مجتهد میشود که پای تفکر به میان بیاید. هرچند به نظر ما روش فعلی ناقص است که بعد از ده سال به طلبه بگوییم راجع به آراء اصولی بیاندیش!، در دوره درس خارج که پایبند متن نیستیم میگوییم: فکر کن!. به آراء یک اصولی خاص پایبند نیستیم. ولی وقتی «کفایه» را میخوانیم؛ آراء مرحوم آخوند را بررسی میکنیم و اگر آراء دیگری هم مطرح میشود صاحب «کفایه» آنها را در راستای رأی خود، تأیید یا رد میکند. یا آن آراء را نقد مینماید. طلبه، نقد او را میآموزد. حالا اگر فرضاً تقریر آخوند از نظر شیخ یا اشکلات او به شیخ، اشکال داشته باشد کسی نیست تا آنها را نقد کند.
عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی اضافه کرد: در دوره اصول، تفکر و چالش نمیکنیم. صرفاً آراء مختار چند شخصیت مهم و معتبر را میخوانیم. البته خواندن «رسائل» و «کفایه» لازم است اما عرض من این است که اگر روشها را تغییر دهیم در همین مراحل هم میتوان از طلبه اندیشیدن را طلب کرد، میتوان از طلبه خواست در عرض آن سه دوره کامل اصول فقه، «حلقات» شهید صدر (ره) را هم بخواند و مباحثه کند. این، راه را برای تفکر باز میکند. چون مرحوم صدر، صد و چهل سال بعد از شیخ و صد سال بعد از آخوند ظهور کرده و نو اندیش است. تنها فردی صاحب علم نیست بلکه نظریه هم دارد. آراء شهید صدر با آراء مرحوم آخوند متفاوت است. او نظریات آخوند را نقد میکند. وقتی به موازات دورههای اصول رایج، «حلقات» را هم بخوانیم راه برای تفکر باز میشود.
رشاد گفت: این دوره مربوط به دوره سطح بود. اما در مقطع خارج، دیگر بنا نیست یاد بگیریم. بلکه قرار است بیاندیشیم. لذا نمیگویند کدام کتاب را میخوانی؟ براساس کدام مکتب درس میخوانی؟ آیا مکتب آخوند را میخوانی یا میرزا را؟ چون این دو نظرات متفاوتی با هم دارند. کسی که درس خارج میگوید یا خودش نظر جدید دارد یا تأثیر گرفته از نظرات رجال است. ولی مقید به مکتبی نیستیم. در نتیجه آراء مختلف، طرح و نقد میشود. بناست که طلبه برود و نظرات مختلف را ببیند. درس گفته شده را تقریر کند. دیگر راه تفکر باز میشود.
رئیس شورای حوزههای علمیهٔ استان تهران با اشاره به اینکه ما سه دسته قواعد را در حوزه فرا می گیریم، تصریح کرد: یکی از اشکالاتی که ناآگاهانه به حوزه میگیرند ولی وارد نیست این است که گفته میشود: دانشگاه به روششناسی اهتمام دارد ولی حوزه این طور نیست، همچنین میگویند: در دانشگاه به روششناسی تحقیق و پژوهش اهتمام خاصی وجود دارد و شاهد میگیرند که مثلا دانشجویان در هرکدام از مقاطع کارشناسی و کارشناسی ارشد، دو واحد روش تحقیق میآموزند. میگویند: دانشگاهیان روش تحقیق فرا میگیرند از آن طرف حوزویان محتوا دارند ولی روش تحقیق ندارند.
مؤسس و رئیس حوزهٔ علمیهیامام رضا(ع) اظهار کرد: این مطلب را که اگر دروس حوزه به درستی خوانده شود محتوا دارد؛ من هم قبول دارم. لذا گاهی بعضی طلاب نظر مرا راجع به تحصیل هم زمان در دانشگاه جویا میشوند؛در پاسخ میگویم: ضرورتی ندارد. چون دانشگاه چیزی به شما نخواهد داد. محتوایی به شما نمیافزاید، وقتی که آنجا صرف میکنید اگر در دروس حوزه صرف کنید خیلی قویتر بار میآیید. در حوزه محتوا کاملا تأمین است.
وی افزود: نشان این سخن هم وجود دست پروردههای حوزه است. امثال شهید مطهری و شهید صدر (ره) چه خواندهاند؟ فقه و اصول خواندهاند. اما چرا مثل شهید صدر در اقتصادی که نخوانده است تأسیس نظریه میکند؟ چرا شهید مطهری در اقتصاد و حقوق آنطور قوی ورود پیدا میکند؟ در تاریخ هم وارد میشود در حالی که یک جلسه تاریخ نخوانده است؟ کتاب «خدمات متقابل اسلام و ایران» را مینویسد و در مقابل تاریخدان بزرگ روزگار خود قد علم میکند؟ در نقد کتاب « دو قرن سکوت» دکتر زرینکوب که یک محقق بزرگ و شایسته ستایش است این طور دست به قلم میشود و اجتهادی قلم میزند. در حقوق به خوبی نظریه حقوق طبیعی را تقریر میکند و به دفاع از حقوق زن میپردازد. ایشان در ادبیات که کاملا خارج از تخصص اوست؛ نقد حافظ را مینویسد در حالی که نه شاعر است نه دیپلم ادبی دارد و نه حتی یک جلسه ادبی شرکت کرده است.
رشاد با اشاره به زندگی شهید مطهری ادامه داد: تحصیلات روز او، ششم ابتدایی است. من این را از زبان خودشان شنیدم. میفرمود: وقتی میخواستم از فریمان به قم بروم تا طلبه شوم؛ دایی من که در آن زمان وکیل مجلس بود و قاعدتا روشنفکر و شلواری و کراواتی؛ به من گفت: آقا مرتضی! شما با این استعدادت میخواهی بروی قم آخوند شوی؟ تو اگر درست را ادامه دهی دکترا میگیری؛ استاد میشوی؛ کتاب مینویسی و صاحب آثار میشوی! استاد میفرمود: گوش به حرف ایشان ندادم و به قم آمدم. داستان مفصلی دارد. میگفت قم که آمدم به تدریج بعد از مدتی شروع به نوشتن کردم. ظاهرا میگفت اولین کتابم را که «نظام حقوق زن در اسلام» بود نوشتم و به داییام دادم.
وی ادامه گفت: دایی تعجب کرد که این کتاب، عجب قلمی دارد. قلم ایشان خیلی روان و زلال و پرکشش است. همین کتاب «داستان و راستان» که به قلم ایشان است این گونه است. مگر ایشان جایی رماننویسی خوانده است؟ ولی این کتاب یکی از نمونه های خوب داستاننویسی دینی شده است. یک فیلسوف و یک فقیه، نشسته و به این زیبایی برای نوجوانان، داستان نوشته است. بله؛ کتاب مسئله حجاب ایشان، فقهی است. ولی وقتی از حقوق مینویسد آنچنان به میدان میآید که «اندیشه سیاسی» مینویسد. در ادبیات وارد میشود و حافظ را نقد میکند.
رشاد رئیس پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی بیان کرد: استاد مطهری در تمام عمر خود تنها یک چهاربیتی، آنگاه که در زندان بوده برای امام سروده است، کلاس ادبیات هم نرفته است. ولی آن نقد ایشان -که متأسفانه موسسه چاپ آثار ایشان آن کتاب نقد حافظ را خیلی خام چاپ کرده است- برای بنده که مع الاسف چهل پنجاه سال از عمرم را در ادبیات سیر داشتهام؛ سر سوزن ذوقی دارم و متهمم به اینکه اهل ادبم؛ این همه دقت استاد، فوق العاده اعجاب برانگیز است.
رئیس شورای حوزههای علمیهٔ استان تهران خاطرنشان کرد: حاشیههای ایشان کوتاه است لکن بسیار دقیق و سنجیده و حساب شده است و اشعار حافظ را خیلی خوب طبقهبندی کرده است. هم به لحاظ محتوایی و هم از نظر رویکرد و گرایش و هم از دید ادبی نقد خوبی نوشته است. احتمال میدهم اکنون از زاویه نگاه ایشان یکی از شعرای برجسته زمان ما شروع به نوشتن نقد حافظ کرده باشد. حافظ بیست درصد اشعارش شاهکار است. هشتاد درصد آن متعارف است و چند تا شعر دارد که اگر من آنها را گفته بودم قطعاً در مجموعه خود چاپ نمی کردم. مثل شعر الغیاث. خب؛ شاید این تفطن را بنده نداشتم ولی شهید مطهری این نگاه را داشت که اینجور حافظ را مطلقاً بینقص نبینیم. استاد مطهری در خیلی از ابواب، آثاری به جای گذاشته است. سوال اینجاست که یک طلبه چرا اینقدر جامع میشود؟ علتش همان است که عرض شد.
مؤسس و رئیس حوزهٔ علمیهی امام رضا(ع) تاکید کرد: ببینید ما در حوزه سه روش را میآموزیم. یکم: قواعد و آداب ادبی فهم متن؛ که با صرف و نحو و علوم بلاغی و بخشی از اصول که مباحث الفاظ است بدست میآید، دوم چیزی که فرا میگیریم و از نظر ترتیبی سوم است: قواعد فهم متن مقدس است. به زبان امروز، هرمنوتیک است. منتها "هرمنوتیک" هم مولف مدار است. ما میخواهیم نیت "ماتن" را که خداوند متعال یا معصوم است کشف کنیم و البته قواعد و ضوابط هرمنوتیکی فوقالعاده دقیقی در اصول ما وجود دارد که فرا میگیریم.
رشاد یادآور شد: البته غیر اینها هم نظیر مباحث معناشناسی و سمانتیکی در اصول ما وجود دارد. مجموعا ما را برای فهم متن مقدس توانا میکند. اصلا گفته میشود هرمنوتیک اولا منطق تفسیر متن مقدس بوده است. که هرمسِ فیلسوف آن را تأسیس کرده است. بعضی هم میگویند یونس بوده و آن را زبان پیامبری میدانند. به هر روی ابتدائاً برای فهم متن مقدس شکل گرفته است و بعداً احیاناً به دانشی برای تحریف متن مقدس انجامیده است. با همه دورهها و شاخههایی که هرمنوتیک دارد ولی الان جای بحث ما نیست. هرچند طلاب باید با این مباحث آشنا باشند.
وی اضافه کرد: دسته سوم از قواعدی که میآموزیم قواعد فکر کردن است که در ذیل دانش منطق، آموزش داده میشود. منطق صوری تنها صوری نیست چون ماده و محتوا فرا گرفته میشود و شرایط محتوای صحیح و طرز چینش هم گفته میشود. پس منطق، روش تفکر است. بنابراین ما در طلبگی سه دسته قواعد میآموزیم.
رئیس پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی اظهار داشت: اینجا عرض میکنم ممکن است روشهای ما نقص داشته باشد؛ ولی محتوا سالم است. باید منطق خواند و از این نظر که در سالهای ابتدائی تحصیل گذاشته شده کار درستی انجام گرفته است. روششناسی در حوزه، فوقالعاده مهم است. ما اصول را که روش فهم است از سال چهارم شروع میکنیم و تا زمانی که مرجع تقلید میشویم ادامه میدهیم. یعنی در حوزه به روششناسی اهتمام فراوانی میشود؛
مؤسس و رئیس حوزهٔ علمیهیامام رضا(ع) بیان کرد: این اشکال وجود دارد که در مقام اجرا موفق نیستیم. یعنی به نحوی از سر عادت و روال آموزشی منطق گفته میشود. طلبه نمیداند برای چه منطق را میخواند؟ منطق چه کاربردها و کاراییهایی دارد؟ مهارت اندیشیدن را عملا اکتساب نمیکند. منطق به شیوهای القا میشود که عملا، علمی حصولی برای ذخیرهسازی در ذهن میگردد. و از آنجایی که تبدیل به مهارت و ملکه نمیشود انسان همان حفظیات را هم فراموش میکند. مشکل ما اینجاست که در روش آموزش اشکال داریم وگرنه علم منطق و متن فعلی آن لازم است. برنامه خوبی هم پایهریزی شده است اما باید روش فعلی را اصلاح کرد.
رئیس شورای حوزههای علمیهٔ استان تهران با بیان اینکه یکی از مراحل و عناصر سلوک حوزوی، تفکر است، تصریح کرد: اصلا پلی که به اجتهاد میرسد اندیشیدن است. بدون آموختن روش تفکر، مجتهد نمیشویم. من فقها و اصولیون به نامی را میشناسم که معتقدم مجتهد نیستند. چنین افرادی احیاناً بارها هم درس خارج اصول گفتهاند ولی به نظر من اجتهاد نکردهاند. یعنی همان طور که آن استاد خارجگو، کفایه را گفته، خارج هم گفته است. در درس خارج هم مثل کفایه، متن را تقریر و شاید آراء مخالف را تأیید کرده و حتی براساس رأی دیگری، رأی قبلی را ابطال کرده است.
محقق اسلامی گفت: تا به حال شاگرد را به اندیشیدن وا نداشتهایم که وقتی یک دور اصول میخواند مجتهد شود. متأسفانه میبینیم کسانی را که دو یا سه دوره خارج اصول میبینند ولی همچنان به اجتهاد دست نیافتهاند. اشکال کار کجاست؟ در دوره سطح بناست اصول یاد بگیریم؛ اما در درس خارج که بنا بر آموختن مجدد اصول نیست. آنجا بناست تفکر را بیاموزیم و اجتهاد در اصول را فراچنگ آوریم. به این معنا که اگر استاد، یک دوره خارج اصول گفت و شاگرد هم استعدادش را داشت و زحمتش را کشید دیگر مجتهد شود. لذا دیگر دور دوم و سوم معنا ندارد.
وی یادآور شد: بنای ما از این جلسات، پرداختن به مباحث نظری محض نیست. بلکه بیشتر مایلم کاربردی سخن بگویم. ببیینید شما در هر پایهای که هستید چه برنامهای برای تفکر دارید؟ اصلا دارید؟ ساعاتی را به فکر کردن اختصاص میدهید؟ اگر برنامه برای تفکر نداشته باشید پیش نخواهید رفت. این را جدی بگیرید! از خلقت الهی گرفته که اعم از مبدأشناسی و توحید است باید با تفکر جلو رفت تا همین درسهایی که میآموزید.
عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی عنوان کرد: تفکر برنامه میخواهد. فکر کردن خصوصا در سحر، حقیقتاً معجزهگر است. انسان احساس میکند از آسمان به انسان الهام میکنند. اگر انسان اهل باشد و مستعد دریافت باشد و به صورت یک روند در ساعت مناسبی، فکر کردن را دنبال کند؛ واقعا فوق العاده است. آنقدر مسائل به ذهن انسان میرسد که حساب ندارد. در جلسه پیش عرض کردیم که معرفت، تجلی الهی است. این به این خاطر است که خدا در انسان تجلی میکند. چون علم مساوق با وجود است. و هر وجودی مبدأ الهی دارد. در لحظات مناسبی که الهامات الهی متوجه انسان میشود. آیا ساعتی دارید؟ پیامبراکرم(ص) میفرماید: « لی مع الله ساعه» من خود ساعتی را با خدا خلوت میکنم.
عضو هیئت علمی و رئیس پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی افزود: هیچ وقت میشود علاوه بر مطالعه و دیدن حواشی درس، بنشینید و با خود بگویید این «اصول فقه» مرحوم مظفر- یک « اصول فقه» دو جلدی داریم که از مرحوم مظفر است یک «اصول فقه» دوازده جلدی داریم که متعلق به مرحوم شیخ حسین حلی(رحمه الله علیه) و فوقالعاده است. ایشان هم طراز و هم شاگردی مرحوم خویی است و هر دو شاگرد میرزای نائینی هستند.- که استاد ما آن را اینجور بیان کردند. قدری فکر کنیم ببینیم این قول مرحوم مظفر ایرادی ندارد؟ مطلب درست و دقیق است؟ این مطلب را به دوقسم تقسیم کرده است جا ندارد سه قسم شود؟ اصلا این تقسیم، صحیح است؟ آیا مقسَم، صحیح است؟
مؤسس و رئیس حوزهٔ علمیهیامام رضا(ع) ابراز کرد: گاهی بنده در درس خود این اشکالات را وارد میکنم. مثلا تمام اصولیون، واجب را به تعبدی و توصلی یا از حیثی دیگر به تکلیفی و وضعی تقسیم میکنند. بنده گفتم: اصلا این مقسَم، غلط است. برای اینکه اولا واجب را به تکلیفی و وضعی تقسیم میکنید سپس میگویید واجب تکلیفی پنج قسم است: واجب، حرام، مستحب، مکروه، مباح! این طور که مقسَم، غلط میشود! واجب، قسمی از تکلیفی است. نه اینکه واجب، مقسَم تکلیفی باشد! تا به پنج قسم، تقسیم شود که یک قسم آن خودش است.
رئیس شورای حوزههای علمیهٔ استان تهران بیان داشت: بنشینیم در مشهورات اصول فکر کنیم که این حرف درست است؟ تفکر کنید! میبینید عجب! چه اشکالی به ذهنم رسید. علم که به آخر نرسیده است. ممکن است به ذهن گذشتگان نرسیده باشد. اگر به شیخ اعظم، خاتم الاصولیین میگویند به این معنا نیست که ایشان ختم اصول باشند. بلکه تا دوره خود، خاتم الاصولیین بودهاند. اصول، راه خود را طی میکند. و ما باید به جلو برویم.
رشاد اضافه کرد: اگر شیخ اعظم خاتم بود دیگر آخوند خراسانی، میرزای نائینی و محقق خراسانی و.. پیدا نمیشد. این همه اصولی آمدند و آراء شیخ را نقد کردند. ما باید به مثابه یک فرد پا جلو بگذاریم. فکر کنیم؛ تأمل کنیم. البته علی القاعده اشتباه هم رخ خواهد داد. احتیاط هم باید کرد. بالاخره با آراء مرد فکوری مثل شیخ اعظم مواجهایم. به راحتی نمیتوان نقد کرد ولی از آن طرف هم گمان نکنیم نقد چنین فحولی محال است! اما بدانیم در مقابلمان قلههای بلندی مثل شیخ و میرزا و آخوند و محقق قرار دارند که به راحتی نمیتوان آنها را فتح کرد.
وی گفت: وقتی تفکر این قدر بها دارد؛ میتوان فهمید معنای روایتی که میفرماید: «تفکر ساعه افضل من عباده ستین او سبعین سنه». یک ساعت فکر کردن به اندازه شصت یا هفتاد سال بلکه بیشتر، اهمیت و ارزش دارد. برای اینکه یک ساعت فکر کردن، گاهی دنیای انسان را عوض میکند؛ اما با شصت یا هفتاد سال ممکن است هیچ تحولی در فرد رخ ندهد. شصت سال فلان عابد در کنجی بنشیند و عبادت کند چه تأثیری در سرنوشت جامعه دارد؟! اما گاهی کسی با یک ساعت تفکر خود، سرنوشت ملتی را تغییر میدهد!
عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی تاکید داشت: در بیانی حضرت امیرالمومنین میفرمایند: «من تفکر ابصر» (نهج البلاغه، کتاب ۳۱). راه اینکه انسان به بصیرت برسد، راه و هدف خود را بیابد؛ و مسیر درست را فهم کند تفکر است. بصیرت تنها سیاسی که نیست. بصیرت گاهی معنوی، عرفانی، علمی و... است. انسان صاحب بصر علمی و معرفتی میشود که این با تفکر حاصل میشود.
عضو هیئت علمی و رئیس پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی یادآور شد: در بیانی دیگر از حضرت علی(ع) که میفرمایند: «من اکثر الفکر فیما تعلّم اتقن علمه...»، بنده هم همین فرمایش حضرت را توضیح میدادم، کسی درس میآموزد کافی است؟ میفرماید: نه اینطور نیست. آن چیزی را که فراگرفته است بنشیند و در آن بیاندیشد. استاد گفت؛ من هم حفظ کردم؛ مطالعه هم کردم؛ و به ذهنم سپردم پایان کار نیست. این فرآیند، ابتر و ناقص میماند. حلقه آخر که حلقه تعالی است جا مانده است. حضرت میفرمایند: این طور درس نخوانید! روی همان مطلبی که آموختهاید فکر کنید. آنگاه است که علمتان محکم میشود. اشکالات، مرتفع میگردد و ارتقاء مییابد، به مطالب جدید دست مییابد. « ...و فهم ما لم یکن یفهم »(غررالحکم،۸۹۱۷).
مؤسس و رئیس حوزهٔ علمیهیامام رضا(ع) اضافه کرد: از حضرت امام حسن(ع) است که میفرمایند: « التفکر حیاه قلب البصیر.»(بحارالانوار،ج۷۸،ص۱۱۵،ح۱۱). دل آگاه به تفکر زنده است، باز از همین بزرگوار است که میفرمانید: « اوصیکم بالتقوی و ادامه التفکر فانّ التفکر ابو کل خیر و ام»(تنبیه الخواطر،ج۱،ص۵۲) در این حدیث، حضرت تقوا و تفکر را در عرض هم قرار میدهد. ترتیبی نیست. حدیث میفرمایند: تفکر، باید مداومت داشته باشد. مانند تقوا که همیشه باید باشد. در ادامه میفرمایند: فکر کردن، پدر و مادر هر نیکی است. هر خیری با تفکر دست یافتی است.
رئیس شورای حوزههای علمیهٔ استان تهران در پایان گفت: یکی دیگر از عناصر و منازل سلوک طلبگی، تفکر است و خصوصیت حوزه در این است که با تفکر مأنوس باشد. اگر در ما این اتفاق بیفتد طلبه هستیم. اما اگر چنین نیست و نیاندیشیده مطالب را تلقی میکنیم در واقع به شکل دانشگاهی درس میخوانیم، آنجا هم همین کار را میکنند، اما در حوزه این روش جوابگو نخواهد بود، بالاخره تصادفی، انسان شهید صدر و شهید مطهری نمیشود، بلکه با برنامه با روش و با تحمل زحمت میرسد، اگر میخواهیم به اجتهاد برسیم جز از پل تفکر نمیشود به اجتهاد دست یافت.
نظر شما