گوشه های پنهان زندگی در «بی‌وزنی»

خبرگزاری شبستان: کتاب «بی وزنی» روایتگرآدم هایی است که برای ترمیم روابط عاطفی آسیب دیده خود تلاش می کنند.

به گزارش خبرنگار شبستان، کتاب " بی‌وزنی " نوشته محسن عباسی پنجاه و پنجمین مجموعه داستان افق با ویراستاری آمنه رستمی در 176 صفحه به تازگی از سوی انتشارات افق چاپ و روانه بازار کتاب شده است.‌ کتاب " بی‌وزنی " شامل داستان‌هایی با عناوین «شیکاگوی خانواده»، «زندگی نو»، «در راه دریا»، «دختری با بارانی قرمز»، «بی‌وزنی»، «طاووس مست و پسربچه» و «پنج و نیم بعدازظهر» است.

 

محسن عباسی در هفت داستان کوتاه مجموعه بی‌وزنی، گوشه هایی پنهان از زندگی شخصی و مناسبات خانوادگی آدم هایش را به تصویر می کشد. او موقعیت هایی را روایت می کند که در آنها روابط عاطفی شخصیت هایش تحت تاثیر عوامل فردی یا اجتماعی آسیب شده و آنان در پی ترمیمش برآمده اند.

 

در بخشی از کتاب  بی‌وزنی می خوانیم: «صورتش مچاله شد. داشت دست‌های روغنی اش را با کهنه سیاه و کثیفی پاک می کرد که هر بار روغن روی دستش می مالید و جابه جا می شد. کهنه تمیزتری داشتم که بهش دادم. بد اخم شده بود. از آن اخم هایی که نشانه دلخوری است تا عصبانیت. عرق از صورتش می ریخت و در تاریک و روشنی موتورخانه پیر به چشم می آمد. با ته ریش زبر و سوزنی مثل معدنچی کلافه ای شده بود که از کلنگ زدن به دیواره سنگی خسته شده. کمابیش از خانواده هم خبر نداشتیم و اینکه چی به چی بود و چی می گذشت اما به این روشنی نگفته بودم با خواهرم رابطه ندارم.»

 

در قسمتی از داستان در راه دریا  آمده است:« با دماغ نفس صداداری کشید. پوست چروک گردنش کش آمد. فکر کنم در جوانی آدم قلدری بود مثل تیمسارهای زمان شاه. اگر می شنید چه می گفتم دخلم را درمی آورد. گفتم:« فقط به شما میگم. حالم از پدرزنم به هم می خوره». زن و مرد جوانی از جلوی ما گذشتند و رفتند طرف دریا. زن جین تن کرده بود و صندل به پا داشت. صندلش تو شن فرو می رفت. با هر قدم کلی شن به هوا بلند می کرد. هر دو عینک آفتای زده بودند. آن دورها، بادبادک هوا کرده بودند و فریاد آدم ها بلند بود.»

 

گفتنی است، کتاب « بی‌وزنی» نوشته محسن عباسی مشتمل بر 176 صفحه به تازگی در شمارگان 1100 نسخه با قیمت 12000 تومان از سوی انتشارات افق چاپ و روانه بازار کتاب شده است.

 

کد خبر 624336

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha