به گزارش خبرنگار گروه اندیشه خبرگزاری شبستان: شادی در دین مبین اسلام بسیار مورد توجه واقع شده و توصیه های فراوانی درباره آن شده است. از این رو و به مناسبت فرا رسیدن بهار طبیعت که از ایام شادی ایرانیان است با حجت الاسلام یاسین کمالی، دکترای فقه و کارشناس ارشد تربیت مربی اخلاق که در کارنامه علمی خود سابقه انتشار هفت کتاب، صد و پنجاه مقاله و درسنامه را دارد و در موسسات عالی و دانشگاه های فیروزکوه، علامه طباطبایی(ره) و امام حسین(ع) تدریس کرده است، به گفت وگو پرداخته ایم که مشروح بخش نخست آن را می خوانید:
برای وورد به بحث لطفا بفرمایید افراد چگونه می توانند خود درونی شان را از نو بسازند و شاد باشند؟
برای پاسخ به این پرسش ابتدا نیاز است که ما شادی و نقطه مقابل آن یعنی غم و اندوه را تعریف کنیم. که بنده این مولفه ها را با نام «رابطه شادی با انجام وظیفه» در ادامه مطرح می کنم. رابطه خوشبختی، با کار و انجام وظیفه، نکته ای که مردم از آن در غفلتند. شهید مطهری در تعریف شادی می نویسد: «سرور و اندوه نقطه مقابل يكديگرند. سرور حالت خوش و لذت بخشى است كه از علم و اطلاع به اينكه يكى از هدف ها و آرزوها انجام يافته يا انجام خواهد يافت به انسان دست می دهد؛ غم و اندوه حالت ناگوار و دردناكى است كه از اطلاع بر انجام نشدن يكى از هدف ها و آرزوها به انسان دست مىدهد». بنابراین اولین عامل در شادی را می توانیم این گونه تبیین کنیم:
استفاده از فرصت در راستای هدف و انجام وظایف؛ شاید بهترین سخن در تفسیر معنی شادی، سخن رازی در کتاب جامع «الحاوی» باشد که می گوید: مردم خوشی را با خوشگذرانی و بطالت و هوسرانی تصوّر کرده و می طلبند و حال این که نمی دانند، خوشحالی واقعی که رضایت پایدار درونی است، در کنار کار و تلاش و انجام وظیفه است. آن سبک بالی و سروری که پس از اتمام وظیفه سنگین در درون انسان به وجود می آید، با خوشگذرانی های زود گذر دنیوی به دست نمی آید. این جمله معروف از خواجه نصير الدين طوسى است که وقتی با تلاش و فکر تا اخر شب، موفق به حلّ مسئله ای شد، چنان حالت وجدى به او دست مىداد که داد زد: ايْنَ الْمُلوكُ وَ ابْناءُ الْمُلوكِ مِنْ هذِهِ اللَّذَّةِ پادشاهان و شاهزادگان كجايند كه بيايند ببينند لذتى كه الآن من احساس می كنم بيشتر است يا لذتهايى كه آنها از امور حسى بردهاند؟
روزی كه ارشمیدس در اثر تلاش های مستمر ذهنی، یكی از معروف ترین كشف های خود را در خزینه حمام انجام داد، ناگهان فكری به مغزش خطور كرد. او بلافاصله بدون توجه به همهچیز و همهکس و حتی لباسهایش، از سر شوق، از حمام بیرون دویده و فریاد می زد: یافتم، یافتم.
به قول مولوی: اصل لذّت از درون دان نی برون ابلهی دان جستن از فسق و فسون
نتیجه پایانی این که علّت غم و غصه و ناخوشی، به دو عامل بر می گردد: شخص از وقت و فرصتی که برایش پیش آمده بود، نتوانسته خوب استفاده کند. یا از وقتی که الان دارد، خوب نمی تواند استفاده کند .
از این رو، امیرالمومنین امام علی (ع) می فرمایند: «إِضَاعَةُ الْفُرْصَةِ غُصَّة؛ ضايع كردن فرصت غصّه است.» و غصه همان حسرت و پشیمانی بعد از فرصت از دست رفته است و وقتی ضد خوشی، غصه بوده و ریشه این ناخوشی، از دست دادن فرصت است پس عامل خوشی، استفاده به موقع از فرصت ها خواهد بود و این همان نکته ای است که مردم از آن در غفلتند.
بنابراین در پاسخ این پرسش که باید گفت: از فرصت های بجا و مناسبِ به وجود آمده در راستای هدف و آرزوهایمان با جدیت تمام استقبال کنیم و موانع را کنار بزنیم.
بسیاری معتقدند انسان که شاد باشد در هر شرایطی زندگی را خوب می بیند؛ این خوشحالی و احساس رضایت چگونه در افراد شکل می گیرد؟ آموزه های دینی به شادزیستن چه نگاهی دارند؟
رمز شاد زندگی کردن، نگرش مثبت به پیرامون خود و زندگی است. این خوش گمانی در کلمات معصومین علیهم السلام به تعبییر حسن ظن یا همان خوش گمانی وارد شده است. خداوند متعال به این امر تاکید و ما را به تمرین دعوت کرده و می فرماید: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِيراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ؛ اي كساني كه ايمان آوردهايد از بسياری از گمانها بپرهيزيد كه بعضي از گمانها گناه است».
انساني كه عينك كبود بر چشم داشته باشد، همه پديده هاي پيرامون خود را به همان رنگ كبود ميبيند و اگر آن عينك سبز باشد، همه چيز را به رنگ سبز مي بيند.
مولوی می گوید:
پيش چشمت داشتي شيشه كبود زان سبب عالم كبودت مينمود
بشكن آن شيشه كبود و زرد را تا شناسي گرد را و مرد را
افكار مثبت، آدمي را به سوي اعمال ثمربخش سوق مي دهد؛ زيرا اگر دريچه روح به روی افكار منفي بسته شود، جا براي جولان انديشه های نيك باز خواهد شد. خوش بيني مايه آرامش افراد و وحدت جامعه از عوامل موفقيت به شمار ميرود كه در نهايت كسي كه گمانش نيكو باشد به بهشت جاويدان مي رسد و نيز كسي كه ديگران به او خوش گمان باشند، توجه مردم به او جلب مي شود.
برعكس، فكر ناروا چون علف هرز در اعماق جان انسان ريشه ميگستراند و عرصه روح را از جولان افكار مثبت باز مي دارد، نوع برخورد و تلقي افراد درباره دوستان و اطرافيان، برخاسته از افكار مثبت و منفي است كه افكار و انديشه های منفي شعله محبت و دوستي را خاموش مي كند و به جای آن بذر نفاق و كينه را در دلها مي افشاند.
علل وجودي و عوامل رشد خوش بيني و بدبيني چیست؟
ريشه خوش گماني، ايمان محكم و نيكوی مرد، سالم بودن قلب و باطن و او، قوّت و ثبات نفس است و سوءظن از ضعف و حقارت نفس به وجود مي آيد كسي كه گرفتار خود كم بيني است، سعي ميكند ديگران را نيز در محيط فكر خود حقير و پست حساب كند تا از عقده خود بكاهد؛ البته عوامل زير نيز در رشد منفي گرايي نقش بسزايي دارد.
آلودگي: افرادي كه خود آلودهاند، ديگران را نيز هم چون خود آلوده ميپندارند اميرمؤمنان(ع) ميفرمايند: «آدم بد به هيچ كس گمان خوب نميبرد؛ زيرا ديگران را هم چون خود مي پندارد.»
در حالي كه دل مؤمن پاك طينت نسبت به همه خلايق پاك و صاف است و ظن بد به احدی نميبرد. «آری از كوزه همان برون تراود كه در اوست»
همنشيني با بدان: امیرالمومنین امام علي(ع) در اين باره نيز ميفرمايند: «همنشيني با بدان موجب بدگماني نسبت به خوبان می شود.»
حس انتقام و كينه توزي: شخص حسود و كينه توز از راه بدبيني نفرت خود را نشان مي دهد، از اين رو هرچه خوبي ببيند مي پوشاند و در تجسس بدی ها و نقطه ضعف ها برمي آيد.
پيش داوری: گاهي عدم تحقيق و عجله در داوری، انسان را وادار به متهم كردن ديگران مي سازد.
حسن ظن باعث نمي شود كه آدمي از تلاش باز ماند و عذر آن را خوش گماني به خداوند ذكر کند، زيرا كسي كه به موهبتهای الهي حسن ظن دارد، از بذل و بخشش مال، جان و تلاش در آن دريغ نميورزد. بلكه سختيهای راه بر او آسان مي شود. آری هر چه خير و شرافت است در اقبال به سوي اوست.
برخی در هنگام غم و ناراحتی به خدا بدگمان می شوند، دلیل این بدگمانی چیست و چه عواملی زمینه ساز چنین حالتی در انسان می شود؟
در مقابل حسن ظن به خدا، سوء ظن به خدا قرار دارد كه بيهوده دانستن عالم، اعتراض به قضا و قدر الهي، انتظار پيروزی بدون تلاش و حتي انتظار اجابت فوری دعا، از مصاديق آن به شمار مي رود.
بدبيني به خداوند، به طور غالب در مواقع بحراني و در دل های افراد سست ايمان پيدا مي شود. در غزوه احد، به دليل نافرماني عده اي از مسلمانان بود که طعم شكست را چشيدند. لذا برخي از افراد تازه مسلمان به خدا بدبين شدند، چون توقع داشتند خداوند در هر حال مسلمانان را پيروز كند. خداوند نيز به آنها يادآور ميشود كه بايد به خود بدبين باشند نه به خداوند، چون خدا به وعده خود عمل كرد. از نظر شرعي اين بدبيني حرام و از گناهان كبيره محسوب ميشود كه در روايتي آمده: «اكبر الكبائر، سوء الظنّ باللّه».
از لحاظ رواني نيز اگر انسان، حسن ظن به خدای عالمیان نداشته باشد به همه چيز اين عالم با ديده خصمانه مي نگرد و همواره در رنج و دلهره و ترس به سر مي برد و در نتيجه فساد اخلاقي، سراسر زندگي اش را فرا مي گيرد و حال اينكه انسان موحد كه خدا را عالم و عادل دانسته و نظام عالم را هدفمند مي داند، هميشه در آرامش خاطر به سر برده و بر آنچه خدا برايش مقدّر فرموده، خشنود است چرا كه مي داند خدا مهربان است و صلاح مؤمنين را مي خواهد و برای رشد دادن و به تكامل رساندن، آنان را در بوته آزمايش قرار مي دهد.
در روايتي از امیرالمومنین امام علي(ع) آمده است: «رفتار برادرت را به بهترين وجه آن حمل كن تا زماني كه كاري از او سرزند كه راه توجيه را بر تو ببندد، و هيچ گاه به سخن و گفتاري كه از دهان برادرت بيرون آيد ـ تا وقتي كه بر آن محمل خوبي مي يابي ـ گمان بد مبر.» همچنين، روايت است كه اگر چهل نفر گواهي دادند كه فلان مؤمن، فلان كار خلاف را مرتكب شده ولي خود آن فرد انكار كرد، سخن او را بپذير و ردّ اتهام از او كن.
نظر شما