خواجه نصیر منشاء تحول ایجابی در امامت پژوهی است

خبرگزاری شبستان:  دغدغه اش اثباتی و ایجابی است، کلام او مبتنی بر فلسفه است. او دوره انقراض بنی العباس را می بیند یعنی در این دوره منشا تحول ایجابیِ امامت پژوهی است و همین سبب شد تا به جز علمای شیعه، علمای اهل سنت هم بر «تجریدالعقاید» حاشیه بزنند.

به گزارش خبرنگار گروه اندیشه خبرگزاری شبستان: به مناسبت پنجم اسفندماه، روز بزرگداشت خواجه نصیرالدین طوسی، همایشی با محوریت بررسی موضوع «امامت در آراء خواجه نصیرالدین طوسی» در موسسه حکمت و فلسفه ایران برگزار شد.

 

بنابر این گزارش، حجت الاسلام عبدالحسین خسروپناه، رئیس موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران در این نشست طی سخنانی با بیان اینکه خواجه نصیرالدین طوسی، شخصیتی جامع در عرصه های مختلف کلامی، فلسفی، اخلاقی، علم هیئت و نجوم است، گفت: علم هیئت یک علم ریاضی است و با علم نجوم تفاوت دارد، به این معنا که محقق ریاضی وار، حرکات سیارات را تعیین می کند اما علم نجوم علمی استقرایی است و با مشاهده به دست آمده است. جالب آنکه خواجه در تمامی این موارد تبحر داشته است.

 

اثرگذاری در حکمت های نظری و عملی

وی ادامه داد: خواجه نصیرالدین طوسی، رسایل متعددی را در علم هیئت و همچنین رساله سی فصل را در هیئت و نجوم دارد. اشاره من به این شاخه های علمی از آن جهت بود که بگویم خواجه، شخصیت جامعی است. او در حوزه های حکمت نظری و عملی نیز تاثیرگذار بوده است.

 

رئیس موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران تصریح کرد: یکی از تخصص های خواجه نصیرالدین طوسی، مباحث کلامی است. او رساله های مختلفی را در جبر و اختیار، اثبات وحدت الله، رساله ای در باب عصمت، رساله ای در باب امامت و رساله تجریدالعقاید را نوشته است. در حوزه کلام رساله های متعددی به زبان عربی و فارسی دارد که برخی از آنها در حوزه امامت است.

 

خسروپناه گفت: در این مجال می خواهم مختصر محتوایی از چند رساله خواجه ارایه کنم و بگویم که او امامت را چگونه در آثارش ارایه کرده است. خواجه نصیر در رساله فصول که از رساله هایی است که در حوزه کلام نوشته است، آبا قاعده لطف اثبات کرده که وجود امام لازم است برای اینکه بشر به صلاح خود نزدیک شود و از شر دوری جوید.

 

وی افزود: خواجه می گوید برای تحقق این موارد، امام باید معصوم باشد، سپس می گوید این امام با ویژگی هایی که یاد شد نمی تواند از سوی بشر تعیین شده باشد بلکه باید منصوص باشد یعنی پیامبر(ص) او را به مردم معرفی کند.

 

این پژوهشگر تصریح کرد: رساله دیگر خواجه در مورد امامت، «رسالة الامامه» نام دارد که به پنج پرسش ذیل پرداخته است:

1.امام چیست؟ منظور خواجه این است که منظور از امامت چیست؟

2. آیا امام وجود دارد؟

3.چرا باید امام باشد؟

4.این امام که باید باشد و چه ویژگی هایی باید داشته باشد؟

5.این امام چه کسانی هستند؟

 

این استاد فلسفه ابراز کرد: خواجه در پاسخ به این پنج پرسش مطالبی را بیان می کند، از جمله در مورد سوال امامت چیست می گوید: امام انسانی است که در این دنیا بالاصالة ریاست عمومی مردم را در امور دین و دنیا دارد.

 

خسروپناه گفت: پس با این وصف، شأن امام فقط در امور دنیوی نیست، اما برخی فِرق کلامی امام را در حد مدیریت دنیوی تنزل داده اند در حالی که چنین نیست و خواجه می گوید مساله دنیوی تنها یک وجه از جایگاه امامت است.

 

عرفا از بعد اجتماعی امامت غفلت نکرده اند

رئیس موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران اظهار کرد: به نظر من کسانی مثل عرفا، بزرگانی نظیر ابن عربی و بعد از او یعنی کسانی که امامت را در عرفان تعریف کردند، درست که به بُعد معنوی امام به شکل مفصل پرداخته اند ولی از بُعد اجتماعی نیز اجتناب نکرده اند.

 

وی ادامه داد: به اعتقاد من همان کاری که عرفا کردند و می خواستند بُعد فراموش شده امامت را بگویند، همان جنبه را هانری کربن می خواست برای غرب بگوید. بُعد معنوی بسیار مهم است. خواجه نصیرالدین طوسی هر دو ساحت را بیان کرده است.

 

خسروپناه در مورد پرسش دوم که در رساله الامامه خواجه نصیر مطرح شده است، گفت: تا زمانی که دنیا، دنیاست باید امام باشد. او در پاسخ به سوال سوم می گوید: بشر برای هدایت و طاعت و دوری از معصیت به امام نیاز دارد؛ از بیان خواجه می توان این استفاده را کرد که امام محدث نیست. امام شأن خودش را دارد لذا خواجه در جواب سوال چهارم می گوید: امام کسی است که مقام عصمت دارد و چون عصمت دارد از سوی خدا تعیین می شود. اینکه کسی مقام عصمت داشته باشد پس باید از سوی خدا و با واسطه پیامبر(ص) به مردم معرفی شود.

 

رئیس موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران در ادامه گفت: خواجه در پاسخ به سوال پنجم یا همان پرسشی که ناظر بر این است که امام کیست؟، ویژگی های متعددی را نام می برد. خواجه در کتاب «تجریدالعقاید» در قسمت مقصد پنجم که امامت است به بسیاری از موضوعات مطرح در حوزه امامت، می پردازد.

 

وی ادامه داد: خواجه نصیرالدین طوسی در کتاب «تجریدالعقاید»، مباحث امامت عامه را تمام می کند و وارد بحث امامت خاصه می شود. او بحثی را باز می کند و در مورد حضرت امیرالمومنین(ع) سخن می گوید و بعد وارد این بحث می شود که جز علی(ع) امام نبودند، یعنی حاشیه ای به خلفای ثلاثه می زند.

 

جایگاه خاص خواجه در امامت پژوهی

خسروپناه با بیان اینکه ما در بحث های امامت پژوهی چند دوره را داشته ایم، افزود: مهم است که بررسی کنیم خواجه در کدام دوره بوده است، جایگاه خواجه در دوره های امامت پژوهی مساله ای است که باید در مورد آن بحث شود.

 

بنابر گفته این محقق و مولف ما چند دوره در بحث امامت پژوهی داریم. در دوره اول، تازه تالیفات در باب امامت آغاز و رساله در باب امامت نوشته شده است. گروهی که منتقد این دسته از امامیه بودند و رساله در نقد امامت می نوشنت، عمدتا خوارج هستند.

 

رئیس موسسه حکمت و فلسفه ادامه داد: دوره دوم از شیخ مفید آغاز می شود، زمانی که بغداد در حاکمیت بنی العباس است. اینجا شیخ مفید از امامت دفاع می کند و از همه مهمتر شاگرد شیخ مفید یعنی سید مرتضی در این زمینه کتاب دارد و شاگرد دیگر شیخ مفید یعنی شیخ طوسی نیز عمدتا نوشته هایش در نقدهایی است که معتزله داشته اند. او در دفاع از امامت شیعه کتاب نوشته است.

 

خسروپناه اظهار کرد: دوره سوم اما دوره خواجه نصیر است که برخلاف دوره دوم که کار شیخ مفید، سید مرتضی، شیخ طوسی نقد معتزله بود اما خواجه نصیر کار ابداعی می کند، او موسس است. دغدغه او اثباتی و ایجابی است. کلام او مبتنی بر فلسفه است. او در دوره انقراض بنی العباس است یعنی خواجه در این دوره منشا یک تحول ایجابیِ امامت پژوهی است و همین سبب شد تا به جز علمای شیعه، علمای اهل سنت هم بر «تجریدالعقاید» او حاشیه بزنند.

 

وی در پایان گفت: گروه اشاعره و افرادی چون تفتازانی، دقیقا بعد از خواجه نصیر در جریان اشعری و سلفی به مقابله با خواجه می پردازند.

کد خبر 612231

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha