به گزارش خبرنگار گروه اندیشه خبرگزاری شبستان، نشست نقد و بررسی ایده پایان تئولوژی، در آثار جدید بیژن عبدالکریمی «تئولوژی عقلانیت مدرن و علوم انسانی جدید» و «تئولوژی و تاریخ» برگزار می شود.
بنابر این گزارش، دکتر قاسم پورحسن، استاد دانشگاه علامه طباطبایی(ره) طی سخنانی اظهار کرد: کتاب دکتر عبدالکریمی در سراسر بخش هایی که ارایه کرده است نه مفهوم روشنی از پایان دارد و نه از تئولوژی، هر کس این کتاب را بخواند می فهمد که فهم جدیدی است اما پایان را در اینجا به دو معنا می بینیم یکی به مفهوم پایان ناکارآمدی و دیگری به معنای سپری شدن اما به قول عبدالکریمی این یک دستور نیست. من معنای سپری شدن و مهر باطل زدن را در این کتاب فهمیدم، خوب بود که دکتر عبدالکریمی فهم فوکویامایی از پایان نداشت بلکه معنای هایدگری و فیلسوفی در این کتاب داشت. به نظرم او معنای سلبی را از پایان ارایه کرده است.
وی ادامه داد: ما پایان را به دو معنا میگیریم؛ یکی به معنای سپری شدن و ناکارآمدی که اساساً ثمرهای نخواهد داشت و مجموعه دانش و قوانین است که دورانش سپری میشود و این کاملاً طبیعی است اما معنای دوم کاملاً درست است که هایدگر به کار میگیرد و تمام امکانهای یک علم ظهور پیدا میکند. من از خواندن کتاب جناب دکتر عبدالکریمی، معنای اول را دریافتم یعنی سپری شدن و باطل شدن .
پورحسن تصریح کرد: در نگاه دوم، علم، امکانات و استعدادهایی دارد و این استعدادها تمامش به ظهور نرسیده است، از این رو تلقی من این است که خوب بود آقای دکتر عبدالکریمی فهم فوکویامایی از پایان نمیداشتند بلکه فهم فیلسوفانه از پایان میداشتند. احساسم این است که عبدالکریمی عموماً معنای پایان و سرریز شدن و سپریشدن را بر ما عرضه میکند .
وی با بیان اینکه وضع تئولوژی در کتاب دکتر عبدالکریمی همین بوده است، افزود: وی تفاوتی میان الهیات طبیعی، الهیات عقلی و الهیات انکشافی در مسیحیت قائل نشده و همه را یکسان پنداشته است، شاید دوران الهیات طبیعی به سر آمده و سپری شده باشد اما اینگونه نیست که دوران الهیات عقلی به سر آمده باشد یعنی الهیات عقلی میتواند کارآمد باشد .
پورحسن گفت: بنابراین، مراد جناب عبدالکریمی آنجا که بیان میکند مراد من از تئولوژی، دین نیست، الهیات طبیعی برساخته ما است اما در الهیات وحیانی، بنیادهای خود دین را میبینیم گرچه ما با نگاه تاریخی آن را میبینیم اما بنیاد دین حضور دارد و الهیات وحیانی را طبیعتاً متفاوت از الهیات طبیعی مشاهده می کنیم.
وی ادامه داد: نظام معرفتی بیانی الجابری با نظام تفکر عبدالکریمی که تئولوژی را عنوان میکند تقریباً نزدیک به هم است. هیچگاه مطهری را در نظام معرفتی بیانی نمیبینم، شریعتی و علامه طباطبایی(ره) را نیز اینگونه نمیبینم، این یک نقد جدی به آقای عبدالکریمی درباره عدم تفکیک نظامهای معرفتی در سنت اسلام، وارد میکند.
پورحسن تاکید کرد: یعنی به چه دلیل من مطهری و شریعتی را که خواهان کارکرد حداکثرگرایانه نه به معنای سلبی درباره دین هستند، نگاهشان را تئولوژی بدانم؛ شریعتی آنچنان دین را در مناسبات و ساحتهای گوناگون ما فائق دیده که جایی برای عقل نمیگذارد و میخواهد همه چیز را از منظر دین بررسی کند. این نقدی بود که بنده سال گذشته به آقای عبدالکریمی داشتم .
وی ابراز کرد: این گونه نیست که دوره الهیات عقلی به سر آمده باشد من تلقی نمی کنم که حق با عبدالکریمی باشد البته شاید مناقشه ما با او به مفهوم پایان اطلاق یابد، سوال آن است که چرا باید تئولوژی را لزوما ایدئولوژیک بدانیم؟ آیا عبدالکریمی متاثر از الجابری است؟، از دیدگاه من عبدالکریمی به فهم الجابری لغزیده است.
پورحسن با بیان اینکه عدم تفکیک نظام های معرفتی در سنت اسلامی نقدی است که به عبدالکریمی وجود دارد، ابراز کرد: مناقشه من با او در مورد متفکران خودمان سر جایش است. وضع کنونی زمان گذشته را نمی توان بر اساس تئوری های اکنون ارایه کرد، تفاوت فارابی با ابن سینا با مطهری و شریعتی آن است که این دو با وضعیت جدیدی مواجه اند.
استاد دانشگاه علامه طباطبایی(ره) تصریح کرد: بحث علوم انسانی در ایران به بیراهه رفت، مبنای گفت و گوی من با عبدالکریمی آن است که من قایل به اسکان شکل گیری وضع متفاوتی از علم هستم هیچ به این فکر قایل نیستم که فیلسوفان مسلمان ما ذیل تفکر فیلسوفان یونانی اندیشیده اند. علوم انسانی در درجه اول نباید دغدغه بومی شدن را داشته باشند. علم وجهه ای پوینده دارد یعنی ثمره عقل بشر است.
وی ادامه داد: به نظر عبدالکریمی ممکن است عده ای که هیچ فهمی از عالم غربی ندارند از علوم اسلامی و انسانی دفاع کنند و کسانی که از علوم انسانی اسلامی دفاع می کنند حتما از غرب تهی هستند در حالی که چنین نیست و باید ذیل فهم عقل دست به فهم بزنیم.
نظر شما