شب قدر و ادعیه حضرت علی (ع) در نهج البلاغه

در شب قدر، آن نسیم ملایم که به شما بوزد، معلوم می شود شب قدر را درک کرده اید اگر زمستان باشد، احساس سرما نمی کنید و اگر تابستان گرم باشد،احساس گرما نمی کنید. اگر یک همچنین حالی در شما پیدا شد، این نسیم قدر است.

به گزارش خبرگزاری شبستان//خراسان شمالی

 

تقریباً هزار و چهارصد و بیست و شش سال از نزول قرآن کریم می گذرد. هر سال به فرمان خدائی که متکلم این کلام است، سالگردی گرانقدر تشکیل می شود. لذا با همان جلال و شکوه فرشتگانی که بار اول قرآن را آورده بودند، در خدمت روح از آسمان غیب تنزل می کنند و بر ولی عصر نازل می شوند.

 

هنگام نزول قرآن، احیای خاطره هر ساله‌ او هم گوشزد شد. هم با ماضی و هم با مضارع یاد شد. فرمود: إنّا أنزَلناهُ فِی لَیلَة القَدر 1، یعنی این کتاب را ما در شب قدر نازل کرده ایم، و هم در تجلیل شب قدر این چنین فرمود: وَ مَا اَدراکَ مَا لِیلَة القَدر . لِیلَة القَدرِ خِیرٌ مِنْ ألفِ شَهر. تَنَزَّلُ المَلائِکَهُ وَالرُّوحُ فِیها بِإذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ کُلِّ اَمرْ . سَلامٌ هِیَ حَتّی مَطلَعِ الفَجْر 2. یعنی این قرآن که در شب قدر نازل شد، با جلال و شکوه فرود آمد و به دستور خدا هر ساله آن جلال و شکوه تکرار می شود . اینچنین نیست که إنّا أنزَلناهُ فِی لِیلَهِ القَدر و پایان پذیرفته باشد ! بلکه اینطور است: تَنَزَّلُ المَلائِکَهُ وَالرُّوحُ فِیهَا بِإذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ کُلّ اَمرْ. هر ساله ملائکه در خدمت روح همه حقایق قرآن را أعم از تفسیر و تکوین پایین می آورند.

 

مرحوم کُلینی بابی در جامع کافی عقد کرد که بعضی از امامان ما (علیهم السَّلام) فرمودند: شما برای اثبات ادامة ولایت به سورة قدر استدلال کنید. تقریر استدلال هم به این بیان است؛ فرمود: به مخالفین بگویید آیا نبی اکرم رحلت کرد، شب قدر هم از بین رفت، یا شب قدر هست؟ آنها ناچار می گویند: شب قدر هست. یعنی هر سال ماه مبارکی دارد ، و در هر ماه مبارکی شب قدر هست. فرمود: از آنها بپرسید: این که خدا فرمود: در شب قدر فرشته ها امور را نازل می کنند، بر کی نازل می شوند؟ اگر مقدرات و حقایق را نازل کرده اند که به همراه ببرند و به کسی ندهد، پس چرا آوردند؟ اگر بنا شد مقدرات و معارف را بر کسی عرضه کنند، آن کس کیست؟ آن کس که همة فرشتگان به اتفاق روح، همة امور را نازل می کنند و بر او گزارش می دهند، کیست؟ او ولی امر است. او امام آن زمان است.

 

در هر زمانه ای ولی معصوم هست که مهبط وحی است. منتها وحی تشریعی به پایان رسید، آن وحی های تصدیقی و تکوینی و تبیینی و تفسیری و تشریعی همچنان مستدام است. لذا در بدو پیدایش نزول قرآن، ذات أقدس إله دستور داد که هر ساله خاطرة گرانبار نزول قرآن را گرامی بدارند و امشب احتمالاً یکی از شب هائی است که لیلة قدر است. لذا فرشتگان در خدمت روح همة امور را با سلامت به وجود مبارک ولی عصر عرضه می کنند. بعد به اذن ولی عصر به مجالس مؤمنین سری می زنند و به آنها سلام می کنند . و فیض ای که به ولی عصر رسید، به دستور آن حضرت به افراد مستعد می رسانند. کسانی که ارتباط شان با ولی عصر برقرار است ، نشانه های شب قدر را هم درک می کنند.

 

از ائمه(علیهم السَّلام) سئوال کردند که علامت شب قدر چیست؟ فرمود: آن نسیم ملایم که به شما بوزد، معلوم می شود شب قدر را درک کرده اید. اگر زمستان باشد، احساس سرما نمی کنید. و اگر تابستان گرم باشد، احساس گرما نمی کنید. اگر یک همچنین حالی در شما پیدا شد، این نسیم قدر است. علامت دیگر اینکه: اگر بُوی خوبی به مشام شما رسید، این نشانة قدر است.

 

ادب دعا را امیرالمؤمنین (ع) به ما آموخت. فرمود : اَلدّاعِی بِلا عَمَلْ کَالرّامِی بِلا وَتَرْ 7. فرمود: آنکه دعا می کند و عمل ندارد، مثل تیراندازی است که تیر دارد ، ولی وَتر ندارد . (وَتر) آن کمان مُنهنی است که جلوی این تیر تند تیز را می گیرد و او را راهنمائی می کند. فرمود: اگر کسی تیرانداز است، یک کمان ای لازم دارد که این کمان منهنی این تیر تیز را تعدیل کند، راهنمایی کند.

 
گاهی یعقوبی می خواهد که بوی یوسف را از فاصلة هشتاد فرسخ استشمام کند، بگوید: إنّی لَأجِدُ رِیحِ یُوسُفَ لُولا أنْ تُفَنِّدُونْ 3. آن کس که پیرهن یوسف را در دست دارد، بوی یوسف را استشمام نمی کند! ولی یعقوب از فاصلة هشتاد فرسخی بُوی یوسف استشمام می کند. فَلَمّا فَصَلَتِ العِیرْ 4، همین که قافله از مرز مصر حرکت کرد ، یعقوب فرمود: من بُوی یوسف می شنوم! استشمام نمی کنی . ولایت بُوئی دارد، نبوّت بُوئی دارد، یوسف هر عصر بُوئی دارد ، شب قدر بُوئی دارد. اگر کسی شامّة جان اش باز شد ، این بُو را می شنود. و اگر آن لامسة جان اش باز باشد ،‌ این نسیم خنک را حسّ می کند. جریان چشم و گوش در قرآن آمده، جریان شامّة معنوی هم در قرآن آمده. خدا بعضی را بصیر و بعضی را کُور می داند. می گوید: برخی کُور اند،‌ اما نه چشم سرشان ، بلکه چشم دلشان کُور است. إنَّهَا لا تَعمَی الأبصارْ وَ لکِنْ تَعمَی القُلُوبُ الَّتِی فِی الصُّدُور 5. معلوم می شود بعضی ها قلب شان بیناست، بعضی دلشان کُور است. آن دلی که چشم دارد ، شامّه هم دارد، ذائقه هم دارد، لامسه هم دارد.

 

ایام ماه مبارک رمضان، ایّام روزه است. در کتاب صوم ، روزه واجب و مستحب و حرام و مکروه را مطرح می کند. یکی از روزه هائی که گفته اند حرام است، روزة وصال است. یعنی انسان طرزی نیت کند که بگوید: من از این سحر تا آن سحر ، یک روز و شب را نیّت می کنم که روزه بگیرم و همچنین فردا را که شب چیزی نخورد و این نخوردن را به حساب روز و روزه بیاورد و نیت کند. یک وقت کسی در شب ماه مبارک اشتها به غذا ندارد ، آن خارج از بحث است. یا در غیر ماه مبارک شب چیزی نمی خورد، آن خارج از بحث است. ولی یک وقت نیت می کند که من شب و روز را روزه بگیرم که شب هم مثل روز جزء مَنوّی او باشد. دو روز را با یک شب نیّت کند، این را می گویند: (صُوم وصال). یک شب و روز، دو روز و یک شب؛ دو تفسیر برای صوم وصال‌ آمده است؛

 

این معنا برای غیر پیغمبر حرام است. رسول اکرم فرمود: صوم وصال ممنوع است. اصحاب عرض کردند: پس شما چرا اینچنین می کنید؟ فرمود: شما مثل من نیستید. آنچه که مرحوم صدوق در مَنْ لا یَحضُر نقل کرد، با آنچه را که در جوامع روائی اهل سنّت است، مختصر فرق می کند. ولی یک حدیثی است معروف و فریقین نقل کرده اند که وجود مبارک نبی اکرم فرمود: شما مثل من نیستید. إنّی اَبِیتُ عِندَ رَبّی یُطْعِمُنِی وَ یَسقِینْ 6. من مهمان خدایم، در نزد خدا بیتوته می کنم ، از غذای خدا و آشامیدنی های الهی بهره می برم و مقاومت می کنم. من اگر ظاهراً صائم ام، باطناً در کنار سفرة خدا نشسته ام. احساس گرسنگی و تشنگی نمی کنم. این مقام برای نبی اکرم هست.

 

به ما گفتند: شما در ماه مبارک مهمان خدایید. اگر صوم وصال ممنوع است، این صوم عادی که جائز و واجب است. برخی در روز که صائم اند، مهمان خدایند. نه تنها جان شان از معارف طرفی می بندد، بلکه جسم شان هم احساس رنج نمی کند. این حال را انسان در این فرصت ها مسئلت کند. نشانه های شب قدر را با لامسة دل، با شامّه جان می توان درک کرد. این هم مطلب دیگر.

 

و چون مهم ترین کار برای شب قدر دعاست و این ایّام و لیالی متعلّق به علیّ بن أبیطالب، امیر المؤمنین (علیه آلاف التحیّه والثناء) است ، چه بهتر که دعا را از زبان این داعی بشنویم.

 

اوّلاً ادب دعا را امیرالمؤمنین (ع) به ما آموخت. فرمود: اَلدّاعِی بِلا عَمَلْ کَالرّامِی بِلا وَتَرْ 7. فرمود: آنکه دعا می کند و عمل ندارد ، مثل تیراندازی است که تیر دارد، ولی وَتر ندارد. (وَتر) آن کمان مُنهنی است که جلوی این تیر تند تیز را می گیرد و او را راهنمائی می کند. فرمود: اگر کسی تیرانداز است، یک کمان ای لازم دارد که این کمان منهنی این تیر تیز را تعدیل کند، راهنمائی کند. اگر کسی بی عمل دعا می کند، مثل تیر انداز بی کمان است.

 

بهترین عمل صفای دل است. بهترین راه برای صفای دل این است که هم در مسئله توحید برای غیر خدا راه باز نکنیم، هم در مسائل اجتماعی کینة احدی را در دل راه ندهیم. مطمئن باشیم اگر کسی این دو رکن را فراهم کرد؛ یعنی در کار خدا اَحدی را شریک قرار نداد، در مسائل اجتماعی کینة هیچ مسلمانی را در دل نداشت، این دو رکن را که فراهم کرد ، این دعوت کننده، این داعی یک تیر انداز ماهری است که هم تیر تیز دارد و هم کمان مُنهنی. آنگاه خود حضرت که واجد شرائط دعاست، نیایش هائی دارد که در آن نیایش همت های بلند را تعلیم می دهد و برای همة مسلمان ها مسئلت می کند.

 

شما دعاهای حضرت را در نهج البلاغه که تحلیل می کنید، می بینید یا سعادت می خواهد، یا شهادت می خواهد، یا رفاقت با انبیاء می خواهد ، یا کرامت می خواهد، یا عافیت می خواهد، یا سلامت می خواهد، یا فتوت و رادمردی و مردانگی می خواهد و یا عزت!

 

ببینید دعاهای حضرت از این عناصر محوری بیرون نمی رود. در آن عهد نامه معروف که برای مالک اشتر نوشت ، در پایان عهد نامه دعا کرد ؛ فرمود: مالک! من برای خود و برای تو از خدا سعادت و شهادت طلب می کنم! از خدا می خواهم: أنْ یَختِمَ لِی وَ لَکَ السَّعادَهَ وَ الشَّهادَه إنّا للهِ وَ إنّا إلِیهِ الرّاجِعُونْ 8. من سعادت را، شهادت را برای خود و برای تو مسئلت می کنم.

 

در آن دعاهای عمومی می گوید: نَسأَلُ اللهُ مَنازِلَ الشُّهَداء وَ مَعایِشَهَ السُّعَداء وَ مُفارَقَهَ الأنبیاء 9. ما برای همگان سعادت و منزلة شهدا و رفاقت با انبیاء را می خواهیم . به خدا عرض می کند: وَاجْمَعْ بِینَنَا وَ بِینَهُ. نوع این دعاها به صیغة جمع است.

 

حضرت علی (ع) همیشه در جنگ ها می فرمودند: اگر ما را بر آنها غالب کردی، ما فاتح شدیم، توفیقی بده که تعدّی و تجاوز به زیر دست را روا ندانیم. به اسیران رحم بکنیم.


می گوید: خدایا! بین ما و بین رسول ات، وَاجْمَعْ بِینَنَا وَ بِینَهُ فِی بَرْدِ العِیشْ وَ قَرارِ النِّعْمَه وَ‌ مُنتَهَی الطُمَأنِینَهِ وَ تُحَفِ الکِرامَه 10. خدایا! بین همه ما و نبی ات در آن قرارگاه عیش و زندگی جمع بکن، و در آن آرامش و خنکی سعادت و زندگی جمع بکن ! در کمال طمأنینه ما را با او سهیم بکن ! آن کرامت ها را که تحفه پیغمبر می کنی، ما را بهره مند بکن! مُنتَهَی الطُمَأنِینِه وَ تُحَفِ الکِرامَه.

 

در میدان جنگ دو دعای آموزنده دارد؛ هنگامی که جنگ شروع می شد، عرض می کرد: خدایا! اَللّهُمَّ إنّا نَشکُو إلِیکَ غِیبَهَ وَلِیّنَا وَ کَثرَهِ عَدُوِّنَا وَ تَشتُتَ اَهوائَنَا. رَبَّنَا افْتَحْ بِینَنَا وَ بِینَ قُومِنَا بِالحَقّ 11. عرض می کرد: خدایا! ما از نبود پیغمبر به تو شکایت می کنیم. چون پیغمبر، آن رکن طمأنینه را ما از دست داده ایم.

 

در هفده ماه مبارک در جریان بدر که اولین جنگ نابرابری بود که مسلمان ها می دیدند، امیر المؤمنین فرمود: همه آن شب متوحش بودند و متزلزل. تنها کسی که هیچ حادثه ای برای او نبود، رسول اکرم بود. فرمود: در شب جنگ بَدر تا صبح کنار درخت پیغمبر مشغول مناجات بود، گویا اصلاً فردا جنگی نیست، و امشب شب حمله نیست! آن یک حساب دیگری بود. لذا امیرالمؤمنین عرض می کند: خدایا! ما از نبود پیغمبر به تو شکایت می کنیم و از اختلاف درونی به تو پناه می بریم و شکایت می کنیم.

 

آنگاه دعائی که بعض از انبیاء داشتند که در قرآن آمده است، همان دعا را امیر المؤمنین دارد که: رَبَّنَا افْتِحْ بِِینَنَا وَ بِینَ قُومِنا بِالحَقّ. این در آغاز جنگ. در ناعرة جنگ عرض می کند: خدایا ! ما گرچه شهادت طلب کردیم، امّا فتوّت و مردانگی هم می خواهیم . اَللّهُمَّ إنْ اَظهَرتَنَا عَلَیهِمْ وَ جَنِّبنَا البَغی وَ سَدِّدْنا بِالحَقّ. وَ إنْ اَظهَرْتَهُمْ عَلَینَا فَارزُقنَا الشَّهادَه وَاعْصِمنَا مِنَ الفِتنَه 12. اگر ما را بر آنها غالب کردی ، ما فاتح شدیم، توفیقی بده که تعدی و تجاوز به زیر دست را روا ندانیم. به اسیران رحم بکنیم.

 

همین علی که بعد از ضربت خوردن شب نوزدهم دستور داد به قاتل من مدارا کنید؛ در میدان جنگ مردانگی از خدا خواست و می خواست. عرض می کرد: خدایا! آن توفیق را بده که اگر ما فاتح و پیروز شدیم، بر دشمن ستم نکنیم. و اگر مصلحت بود که آنها ما را شکست بدهند، مرگ ما را مرگ شهید قرار بده. ما را از فتنه و بَد آموزی مصون بدار.

 

این دعای علی در صحنة جنگ است. اما دعای وجود مبارک امیرالمؤمنین از نظر توحید؛ وقتی شب بر می خواست، خالصاً خدا را دعا می کرد، عرض می کرد: خدایا ! تو که می دانی، هذا مَقامُ، این دعاها را که عرض می کنم، شرح خواسته های شماست؛ ما یک قرآن به دست داریم و یک قرآن به سر که هر دو جزء برنامه های لیالی قدر است، و روایات این دو برنامه هم جدای از هم است و در هر دو برنامه مسئله نیایش و خواسته است. چه بخواهیم، آنچه که الآن عرض می شود برای آن است که هم در مراسم قرآن به دست، هم در مراسم قرآن به سر این چیزی را که امیر به ما آموخت، اینها را بخواهیم.

 

پایان پیام/

 

منبع: سایت اطلاع رسانی امام حسین علیه السلام 
 تحلیل آیت الله جوادی آملی

گروه دین و اندیشه تبیان
 

کد خبر 61009

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha